loading...
سایت تفریحی و سرگرمی پاتوق پارسی
مجله اینترنتی پاتوق پارسی

http://uploadax.com/images/57924647360126623696.pnghttp://up.patoghparsi.ir/up/bia2sms/Pictures/529167_aRgWTqQJ147740.jpg


https://rozup.ir/up/tak3da-music/Pictures/85459743917593663358.gif


http://miladupload.tk/uploads/miladupload.tk1365147870282.gif



http://uploadax.com/images/08779301451776478732.gif
 

آخرین ارسال های انجمن
Abolfazl Lotfi بازدید : 813 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

آدم های خوش معاشرت گرچه بطور عمومی در ویژگی هایی مشترکند و مجموعه ای از صفات، کم و بیش در هر کدامشان دیده می شود، با اینحال انواع و اقسام مختلفی دارند. بعضی ها مونولوگ های طولانی دارند و بعضی ها بیشتر بدون توپ و در فضاهای خالی کار می کنند. عده ای به بازی زیر پوستی علاقه دارند و گروهی نقش آفرینی «اُوِر اَکت» را ترجیح می دهند. اینجا ما سعی کرده ایم براساس نمونه های عینی دور و برمان، «شصمع های محافل» دوستانه یا خانوادگی را به چند گونه کلی و اصلی تقسیم کنیم. بدیهی است که دسته بندی این افراد به طور علمی و دقیق به این راحتی میسر نیست و ممکن است افراد مختلف، ویژگی هایی از هر گروه را با دُزهای گوناگون در خود داشته باشند.

پرشورها
ژانری استثنایی که گرچه با نُت سفید [سکوت] مطلقا آشنایی ندارند و لبشان لحظه ای از جنبیدن نمی ایستد، باز چهره جذاب هر جمعی محسوب می شوند. حرف زدنشان به متن Wordای می ماند که بدون Space تایپ شده باشد. مخاطب را طوری به رگبار کلمات می بندند که سرعت ادای واژگانشان از سرعت پروسس ذهنی او برای درک مفهوم آنها بیشتر است؛ به این ترتیب همیشه باید خوشه چین صحبت هایشان باشید اما به فهم هر قسمتش که برسید، باز هم بُرد کرده اید.

موقع خوردن چای و میوه سراغ حنجره زااسشان می روند. ذهنشان مدام مشغولیات دارد و هر نفَسی، از این سوی عالم به آن سویش می رود. اگر یک واژه خاص را ده بار بهشان بگویید، هر دفعه بسته خاص و متفاوتی از قبلی را به یاد می آورند. از «شلغم» به «شُغلم» می رسند و از «آرسنال» به «بارسلون». اگر فرصت کنید و لابلای نفس کشیدن هایشان حرفی از «پاستیل» به میان آورید، اول سراغ زندان «باستیل» می روند و بعد سری به «پاستا»ی مرغ می زنند. از پاستا به «روی کاستا» پر می کشند، بعد به «کاستاریکا»، بعد پنیر کاستارد! ... همه اینها در کسری از ثانیه در ذهنشان می گذرد و نتیجه اش می شود اینکه وقتی زبان باز می کنند، می بینی در جواب حرف تو از پاستیل، دارند درباره هیکل آشنایی حرف می زنند که به نظرشان «شبیه گونی برنج صادقاتی است؛ شیک و با کلاس اما استوانه ای» از ما می شنوید، هیچ وقت ریسک طعنه زدن و متلکانداختن به پرشورها را به جان نخرید. از شوخی کسی ناراحت نمی شوند اما استاد بدل کردن تهدید به فرصت در حداقل زمان ممکن اندو تا بفهمید از کجا خورده اید، می بینید خودتان سوژه خنده جمع شده اید.

فرمالیست ها
نمونه بارز غلبه «فرم بر محتوا». اگر شوخی ها و خاطره هایشان را عین به عین به خاطر بسپارید و سعی کنید جایی دوباره آن را از زبان خودتان برای جمعی تعریف کنید، قبل از واکنش اعتراضی ملت، شخصا به پوچی کارتان پی خواهید برد. بعد ممکن است از خود بپرسید: «پس چرا وقتی فلانی داشت تعریف می کرد، از خنده اشک جمع شد توی چشمامون؟»

پاسخش به همان عبارت نخست برمی گردد. فرمالیست ها انبانی از شوخی های لوس و بی مزه و حتی تکراری و جوک های اداری کپک زده تاریخ مصرف گذشته اند که با نفس جادویی شان، به آنها جان تازه ای می بخشند. توان خود در غنی سازی خاطره را باور کرده اند، به نتیجه کارشان ایمان دارند و لذا با آرامش و اعتماد به نفس ماجرایشان را تعریف می کنند.

گاهی لبخند مخفی و ملیحی هم به عنوان چاشنی به صحبت هایشان می افزایند. چندان اهل ادا درآوردن و تقلید صدا نیستند، هر چند بعضی کنش ها را به صورت محدود بازسازی می کنند. فرمالیست ها هیچ وقت به ماجرایی که تعریف می کنند نمی خندند و در پایان کار وقتی ملت کف زمین دراز شده اند، پیروزمندانه و خونسرد به حاصل دستنرج خویش می نگرند و قوایشان را برای حمله بعدی تجدید می کنند.

خاموشان هنرنمای
همان اول های «یک بوس کوچولو»ی فرمان آرا، سعدی (کیانیان) به شبلی (مشایخی) می گوید: «سراغ جوونا برا کمیت میرن، پیش ما برا کیفیت میان». شما هم اگر طالب کیفیت اید، این ژانر را از نظر دور ندارید. ظاهرا در هر مجلس و محفلی، زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم اند اما در واقع مثل جغد دارند به همه چیز و همه کس توجه می کنند و از جزء جزء فضا در ذهنشان اسکن می گیرند. منتظر پاس گلی هستند تا با یک شوخی کوتاه، چگال و هوشمندانه، توپ را زیر تاق بچسبانند و جمع را از خنده بترکانند.

هر جمله و نکته این دسته از افراد، در واقع کوه یخی است که شما فقط 10 درصد بالای آبش را می بینید، حال آنکه حجم اصلی آن پایین ها قایم شده است. به قول شاعر، «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» به خاطر MP3 بودن شوخی های این ژانر، معمولا بعد از گفته شدنشان همهمه «چی گفت؟ چی شد؟ منظورش چی بود؟» را زیاد توی جمع می شنویدو کمی بعد عده ای را می بینید که برای آنهایی که هنوز شیرفهم نشده اند، مساله را توضیح می دهند. خاموشان هنرنمای اغلب به خاطر کُندی ذاتی و اسلوموشن بودن، آدم های حاضر جوابی نیستند و بلافاصله از پس شوخی دیگران برنمی آیند اما اگر بهشان فرصت کافی داده شود، شاید بعد از نیم ساعت چیزی در جوابتان بگویند که کُت تان را بردارید و مجلس را وسط قهقه های جمع ترک کنید.

روشنفکرها
آدم های این ژانر مبتلا به عارضه «بیش فعالی وودی آلنِ درون» هستند، یا لااقل سعی شان را می کنند که دچار این عارضه به نظر برسند. به خاطر تیریپ انتلکتی که در وجودشان جاری است، شاید خیلی ها با فضایشان ارتباط نگیرند و حتی از آنها خوششان نیاید اما به هر حال بین مخاطبان خاص خود محبوب القلوب اند (اصولا خودشان هم با این «مخاطب خاص» بیشتر حال می کنند). همیشه شمرده، با کلاس، و تا حدی نیناش حرف می زنند؛ جوری که شاید فکر کنید دارند مقابل دوربین تلویزیون برنامه اجرا می کنند.

در شوخی ها و روایت هایشان، ارجاعات فرامتنی به فیلم ها و داستان ها و شخصیت های هنری و تاریخی زیاد دیده می شودو به همین خاطر فهمیدنشان نیاز به گذراندن پیش نیازهایی دارد. با اینحال اگر پایش بیفتد، از اینکه سراغ فرهنگ کوچه بروند هم ابایی ندارند و در برابر طعنه و متلک دیگران، به «بی ادبِ بی نزاکت» و «یه یه یه» و «آینه فولادی جلوت» بسنده نمی کنند. در واقع هر لحظه برای تغییر فاز آماده اند. فرم کانسپچوآل کارکترشان باعث می شود در محافلی که قهوهس رو می کنند و موخیتوی مجاز می خورند و بوی پیپ و توتون سیگار پیچستون در آنها طنین انداز است، بیشتر به چشم بیایند.

تقلیدگرها
بازیگران خوش قریحه ای هستند که استعداد خاصی در توصیف جزئیات فضا و پردازش خاطره ندارند. آنچه آنها را برای جمع جذاب می کند، مهارتشان در تقلید لهجه های مختلف یا در آوردن ادای اشخاص معروف عام و خاص است. تقلیدگردها بداهه پردازانی بدون متناند و به همین خاطر، همیشه این تهدید را بیخ گوششان احساس می کنند که ستاره بختشان غروب کند و از جایی دیگر جذابیتی برای حاضران نداشته باشند. همین باعث می شود که به هر دستاویزی چنگ بزنند و گاه حتی برای گرم نگه داشتن بازارشان، به بی اخلاقی یا شوخی های بی پروا و رکیک اما لوس و بی مزه هم روی بیاورند. فرق آنها با فرمالیست ها در این است که گروه دوم سراغ محتواهای تکراری می روند و با رنگ کردنشان، کلاغ را جای قناری به شما قالب می کنند اما شوخی های تقلیدی ها اساسا فاقد محتوا هستند. اگر هم بخواهید سر به سرشان بگذارید یا بهز بان شوخی و طعنه، اعتراضی بهشان بکنید، شاید به سرعت لحن و حالت حرف زدنتان را تقلید کنند و جماعت را به خنده بیندازند.

لذت بردن از این ژانر، خیلی بستگی به اعتماد به نفس مجریانش دارد. برای تقلیدی هایی که به طور حاد دچار این عارضه اندو از اعتماد به نفس رنج می برند، ثواب این است که در اسرع وقت به بهانه ای جمع را ترک کنید و پی کار خودتان بروید.

آدم های خوش سر و زبان,آدم های خوش معاشرت

ویژگی های عمومی «بگو بخندیم» ها چیست؟


اندر فواید ویتامین ث
لیمو شیرین ها چه خصوصیاتی دارند؟ چگونه می توان به یک آبلیموی شیرین تگری تبدیل شدو به تلخی نزد و کام دیگران را زهرمار نکرد؟ واقعیت امر این است که متاسفانه حائز فاکتورهای «لیمو شیرین» شدن، خیلی موضوع اکتسابی و در دسترسی نیست. در یک کلام و با الهام از جمله قصار یکی از رفقا، می توان قانونی کلی و بی رحمانه با این مضمون ساطع کرد که «لیمو شیرین بودنی است، نه شدنی». همه آن انسان های بامزه و شیرین زبانی که می توانند ظرف مدت چند دقیقه مدیریت یک مجلس خودمانی راتدر دست بگیرند و ساعت ها در کانون توجه باقی بمانند و دیگران را بخندانند واجد یکسری ویژگی های ذاتی هستند. همین هایی که در پی می خوانید.

اعتماد به نفس
اولین و مهمترین ویژگی آنهاست. از نان شب هم برایشان واجب تر است. البته به میزان کافی و متعادل داشتن اعتماد به نفس به اندازه، شما را به عرش می برد و لبریز بودن از اعتماد به نفس کاذب شما را به شدت بر فرش می کوبد.

طنازها نسبت به بامزه بودن خودشان اشراف کامل و آن را از ته قلب باور دارند. همین موضوع باعث جذابیت بیشتر در نظر مخاطب می شود. اول باید خودتان را باور کنید تا دیگران هم شما را باور کنند. آنها بدون خجالت و خوباختگی هدایت جمع را در دست می گیرند و آن را هوشمندانه مدیریت می کنند؛ بدون ترس و واهمه از عکس العمل دیگران و قضاوت آنها در مورد میزان نمک و شکر موجود در گفتار و رفتارشان. گرفتن یکی دو بازخورد ناامیدکننده و خنده های کم رنگ به هیچ عنوان یک سخن ور طناز را از میدان به در نمی کند. آنها مرد میدان های سخت و بحرانی هستند.

ذهن پویا
سرچشمه حاضرجوابی است و زیر شاخه هوش. آنها باهوشند، حضور ذهن دارند، به شدتس ریع الانتقال هستند و می توانند هر تکی را با یک پاتک سنگین پاسخ بدهند. از هر موضوعی که در لحظه نازل شود، سوژه ای جذاب می سازند و به شکل بداهه آن را روانه قلوب مخاطبین می کنند. مثلا کافی است یک فرد جدید به جمع حضار بپیوندد؛ قهرمان داستان ما بلافاصله این فرصت طلایی را مغتنم می شمارد و با رعایت انصاف، لحظه ورودِ با تاخیر این تازه وارد را – که می توانست به پاره کردن رشته کلام منجر شود – به نقطه عطفی تازه مبدل می سازد. تعلل و تاخیر در پاسخ دادن و باز کردن بابی جدید در عالم مسخرگی جایز نیست و می تواندب لایی بر سر سخن ور بیاورد که علی دایی بر سر پرویز مظلومی نیاورده بود.

به روز بودن
این یکی از آن فوت های کوزه گری اساسی است. آنها کاملا آپ دیت هستند. نه تنها در جریان جدیدترین شوخی ها و حکایت ها و اس ام اس های بامزه روز قرار دارند که به مسائل جدی روی داده در اطراف و اکناف نیز اشراف دارند و هیچ سوژه مادر مرده ای از زیر دستشان سالم در نمی رود. مثلا می توانند با اندوه درباب درگذشت غم انگیز نلسون ماندلا حرفی بزنند و در چرخشی هوشمندانه، سقلمه ای هم روانه ملکه انگلستان و کمپین حذف سه صفر از سن نامبرده نمایند. اطلاع از شوخی های جدید و پست مدرنی مثل «هیچ وقت گول ظاهر کسی را نخورید؛ یک نفر گول ظاهر مرا خورد و من الان گول ظاهر ندارم» خیلی بهتر از نمونه های یخ و از مد افتاده ای مانند «یک روز دوتا چینی به هم خوردند و شکستند» جواب می دهد.

اجرای درست
داشتن حس طنز و پر بودن از شوخی ها و ایده های ناب شرط لازم است ولی کافی نیست. مطابق گفته های استاد مسعود فراستی، محتوای بدون فرم به درد لای جرز هم نمی خورد. شوخی خوب 50 درصد قضیه است و اجرای مناسب آن در یک قالب درست، بیش از 50 درصد قضیه! یک سخن ور طناز علاوه بر شوخ بودن، شومن خوبی هم هست، می داند چه نوع شوخی را باید در چه قالبی و چگونه به خورد دیگران بدهدکه سوژه تلف نشود.

ادب
در باب لزوم وجودی ا فقدان ادب آدم ها در سال های اخیر به اندازه کافی شنیده ایم و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده ایم. دیگر حتی «فرانچی» و وردست های دوقلویش در مدرسه «والت» هم فهمیده اند که طنازی با لودگی و بی ادبی توفیر دارد. یک طناز متبحر مانند یک بندباز ماهر باید جوری تعادل خودش را روی این لبه باریک و خطیر حفظ کند که یک وقت به صورت «لنگ افلاک» وارد وادی بی ادبی نشود.
می توان تند و تیز حرف زد و همه را از لحاط سوژه کردن مورد عنایت قرار داد اما با رعایت انصاف و ادب. طنازان زبده گوله های نمک خود را به همه سمت پرتاب می کنند ولی مواظبند نمک ها داخل چشم و چال (!) دیگران نرود و روی زخم هایشان نپاشد.

ظرفیت
داشتن آن، همرده داشتن اعتماد به نفس ضروری است. نمی توان به زمین و زمان بند کرد و در عین حال بی ظرفیت بود. فقدان ظرفیت در وجود یک آدم طناز، از فقدان بهرام شفیع در «ورزش و مردم» هم بدتر است. به طور کلی، این دو ویژگی یک روح اند در دو بدن. ویژگی مهم در وجود آدم های بامزه، داشتن آمادگی برای مواجه شدن با هر نوع برخورد و ری اکشن است و ویژگی مهمتر، نحوه مدیریت کردن این برخوردها. در یک کلام آنها می توانند تهدیدها را به فرصت بدل کنند و از خطرات، خاطرات بسازند.

منبع:همشهری جوان

Abolfazl Lotfi بازدید : 354 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

 

ذهن های برتر و شخصیت های منحصر به فرد را از میان کارکنانتان بیابید تا در کارتان روی آنها سرمایه گذاری کنید. نتیجه شگفت انگیز آن را خواهید دید.

من اغلب راجع به این موضوع جستجو می کنم که چطور کارکنان را ترغیب به کار و تولید بیشتر بکنید.این مسئله در دوران حاضر اهمیت بیشتری پیدا می کند؛ چون امروزه شرکت ها باید با تعداد کارمندان کمی که دارند بهترین عملکرد را داشته باشند.

یک شروع موفق در این رابطه، باید ظریف، زیرکانه و قوی باشد. خلاصه این که باید افراد زیرک، پرانرژی و مبدع را استخدام کنید و آنها را درست تشویق کنید تا هم روی شخصیت و ذهنیت شان تاثیر بگذارید و هم از نظر ذهنی و عاطفی روی آنها سرمایه گذاری کنید تا بهترین عملکردشان رقم بخورد. غیرممکن است که راجع به انگیزه صحبت کرد و از Drive صحبتی به میان نیاورد.

این کتاب نوشته دانیل پینک است. پینک اشاره کرده است که افراد زمانی بهترین ها را به نمایش می گذارند که به آنها قدرت و فرصت برای ریاست داده شود و در عین حال ایمان داشته باشند که کارشان بامعنا و نتیجه بخش است. او معتقد است که پول تنها نمی تواند انگیجزه ایجاد کند. آنها می خواهند در امور شرکت، مشارتکت هم داشته باشند. گوگل 20 درصد از زمان کارمندانش را به بازیابی و استراحت دادن به آنها اختصاص می دهد. پینک معتقد است همین مثال بارزی است از اینکه این 20 درصد چگونه می تواند به نتایج درخشان این شرکت در قسمت ها و محصولاتی نظیر جی میل، گوگل نیوز و ... منتج شود. خیلی پیش از گوگل در سال 1984 هم شرکت 3M همین پروژه 15 درصد راه حل و تایم استراحت را اجرا کرد و کمپانی های دیگری نظیر اسکچ تیپ و پست ایت نوتز هم آن را دنبال کردند.

هیچ شکی نیست که خود انگیزه به طور ذاتی، دارای اهمیت است. اگرچه، من با پینک هم عقیده نیستم که تمام انگیزه های بیرونی (افزایش بن ها، کمیسیون ها، پاداش ها، عنوان ها و دیگر موارد) مضر هستند. یک کار آفرین با مهارت و ترکیبی از این دو مورد کارکنان را با انگیزه نگه می دارد. او می گوید که هیچ رویکرد عمومی و مشخصی برای انگیزه بخشیدن به افراد وجود ندارد.

یک موردی که باعث انگیزه مند شدن یکی شود، ممکن است بی انگیزگی فرد دیگری را به دنبال داشته باشد. هنگامی که منشأ رفتاری و تفکری یک کارمند را متوجه شدید، می توانید میزان اشتیاق او را بالا ببرید. این مورد می تواند به شما کمک کند تا نیروی کاری تان را در حد متعادل قرار دهید و در همان مسیر حرکت کنید و در نتیجه میزان اثربخشی منحصر به فرد را در کارتان خواهید دید.

انواع شخصیت ها,ذهن های برتر , شخصیت های منحصر به فرد

1- تیپ های تحلیلگر می خواهند بدانند که پروژه ارزشمند است یا نه و آیا فعالیت آنها تفاوتی در رسیدن به موفقیت ایجاد می کند؟ آنها به رهبری نیاز دارند که در زمانی خاص، برتری داشته باشند و می خواهند بدانند کدام تخصص می تواند روی گروه ها تاثیر بگذارد. آنها ترجیح می دهند که متناسب با سهم شان پاداش بگیرند. اما اگر زمان زیادی را صرف انجام کار کرده باشند و شما به همه گروه پاداش داده باشید انتظار نداشته باشید که آنها خوشحال باشند.

2- کسانی که به ذات ساختاری هستند می خواهند بدانند که فعالیت شان به رشد شرکت کمک می کند یا نه. آنها رهبری را می خواهند که ساختاری، رقابت جو و مسلط به جزئیات باشد. دوست دارند پاداشی که به آنها داده می شود متناسب با کاری باشد که انجام داده اند. یک ایمیل ترغیب کننده برای ارتباط گرفتن با آنها می تواند مناسب باشد.

3- افراد اجتماعی می خواهند احساس کنند که از نظر اجتماعی ارزشمند هستند و این هماتن چیزی است که روی انجام پروژه تاثیر می گذارد. آنها چندین راه را می روند که ثابت کنند توانایی هایشان واقعی است. آنها تمایل دارند که به خاطر رفتارذی که دارند پاداش بگیرند. اگر ترجیح شما در ارتباطات با آدم ها، نوشتاری است،دست نوشته ای به این کارمندان بفرستید.

4- فرد مبدع باید دلیل ایجاد یک نوآوری به خصوص در شرکت را احساس کند. برای آنها ظاهر یک مدیر، بیش از شخصیت او دارای اهمیت است. آنها ترجیح می دهند که با چیزی غیرمعمول و خیالی پاداش داده شوند و ممکن است احساس کنند که غیرمعمول بودن و رازآمیزی، شیرین هم باشد.

5- کارمندان ساکت نیاز چندانی به هیاهو برای تشیوق شدن ندارند، بلکه انگیزه پیدا کردن در خفا و جایی خصوصی را ترجیح می دهند.

6- افراد پرهیاهو زمانی انگیزه پیدا می کنند که وظایف شان تشریح شده و راهی باز برای انجام این وظایف فراهم شده باشد. آنها دوست دارند در اجتماع با جاه و تشریفات شناخته شوند.

7- افراد صلح طلب و آشتی جو امیدوارند که بتوانند به همین روش ادامه دهند، آنها نیازی به پاداش یا شناخته شدن ندارند و بستگی به شما دارد که بخواهید به آنها پاداش بدهید یا نه.

8- سخت کوشان، اندیشمندان مستقلی هستند که اگر با شما هم عقیده باشند انگیزه پیدا می کنند. آنها به شما می گویند که چه پاداشی می خواهند و به هر چه که موجود باشد هم قانع هستند.

9- آن دسته از اعضای تیم که در مرکز توجه هستند باید به رهبر پروژه و خود پروژه ایمان داشته باشند؛ در غیر اینصورت انگیزه آنها کم می شود. آنها می خواهند بدانند که چه پاداشی را می توانند انتظار داشته باشند. باید به آنها اطمینان دهید که به قولتان وفادار خواهید ماند.

10- افراد منعطف تا زمانی با تیم همراه می شوند که با اعتقادات و اخلاقیاتشان هماهنگ باشد. همچنین آنها اگر با مهربانی و احترام یاد شوند بسیار خوشحال و پرانگیزه خواهند شد. از کسانی که بین کارکنانتان، عملکردی ضعیف داشته اند آگاه باشید. اگر چنین شخصی را دیدید به نظر می رسد که باید آنها را کنار بگذارید تا اینکه انگیزه دیگران کم نشود.
منبع:مجله پنجره خلاقیت

Abolfazl Lotfi بازدید : 657 سه شنبه 19 آذر 1392 نظرات (1)

اگر به تکنیک های صدایی برای صحبت کردن در کار علاقه مند باشید، ممکن است تحقیق درمورد آن وقت گیر باشد و مطالب به درد بخوری هم از این جستجوها عایدتان نشود. به همین دلیل با این مقاله تصمیم گرفته ایم کارتان را ساده تر کنید.

اما چرا باید مهارت های صدایی شما در تجارت و کار مهم باشد؟ اگر دلیل سخنرانی های کاری فقط ارائه اطلاعات است، به جز اینکه فقط صدایتان باید به قدری رسا باشد که به گوش شنوندگان برسد، صدایتان دیگر چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ این تله ای است که خیلی از سخنوران تجاری در آن می افتند. گفتگوی غیرکلامی، از جمله صدا، تاثیر شگرفی بر رفتار و میزان پذیرش شنوندگان نسبت به پیام شما دارد. بنابراین برای اینکه بتوانید تاثیر لازم را بر مخاطب خود داشته باشید، می بایست بتوانید برای گفتگوهای کاری تان صدایی تاثیرگذار داشته و از آن برای کیفیت و قدرت دادن به توانایی های حرف زدن خود استفاده کنید.

توانایی شما برای ترغیب کردن دیگران با صدای شما در ارتباط است

 

هر فرد به طرق ابتدایی نسبت به صدای یک نفر پاسخ می دهد. اگر در بخش فروش یا بازاریابی باشید، برای کاری مصاحبه می کنید و یا در جلسه ای می خواهید نظرتان را به دیگران بقبولانید --به عبارت دیگر اگر کارتان طوری است که لازم است شنونده های خود را برای کاری متقاعد کنید-- باید به این جنبه اساسی طبیعت انسان توجه خاص داشته باشید.

اما صدای شما واقعاً تا چه حد بر اعتبار، قدرت و قابل باور بودنتان اثر دارد؟ صدا از طریق ترکیبی از احساس و زیرکی اثربخشی خود را نشان می دهد. صفحات پاورپوینت هیچوقت نمی توانند گویای احساس باشند. و هرچه پیامتان پیچیده تر و سطح بالاتر بوده و مخاطبینتان باسوادتر باشند، صدای شما درجه بندی های دقیق تری به دست می آورد.

صدا به طور تحسین آمیزی می تواند از پس این چالش برآید. صدای شما، صرفنظر از مغزتان، قابل انعطاف ترین ابزاری است که برای قانع کردن و تحت تاثیر قرار دادن دیگران می توانید از آن استفاده کنید. ازاینرو ابزاری ایدآل است که کمکتان می کند دقیقاً همان تاثیری که می خواهید را بر شنوندگانتان ایجاد کنید. برای موفق شدن در این راستا، هیچ تکنیکی خوب عمل نمی کند. درواقع اینکه یاد بگیرید گرم تر حرف بزنید، قوی ترین ابزار دنیا برای متفاعد کردن مخاطبین را در اختیارتان قرار می دهد.

۴ تکنیک برای اینکه سخنگویی پویا شوید

به دست آوردن حضور صدایی مناسب برای صحبت کردن در جمع نه تنها به کارتان و موفقیت شرکتتان کمک می کند بلکه به شما این امکان را می دهد که دقیقاً همان پیامی که در ذهن دارید را به مخاطبینتان برسانید: البته کاملاً موثر و سریع. در زیر به ۴ عنصری اشاره می کنیم که کمکتان می کند به سطح بالاتری از تاثیرگذاری صدا در کار دست یابید.

۱. حمایت تنفس: تنفس در حرف زدن با نفس کشیدن عادی فرق دارد و موقع حرف زدن نیاز به تنفس عمیق تری است. همچنین این نفس کشیدن باید بسیار کنترل شده تر باشد زیرا حرفی که از دهانتان بیرون می آید، نتیجه برخورد هوا به تارهای صوتی تان است. تنفس درست پایه و اساس خوب حرف زدن است زیرا مخالف تنفس بد به دلیل عصبی بودن و استرس داشتن است. تمرین اصلی آن تمرین تنفس دیافراگمی است. نام دیگر آن تنفس از شکم است و بسیار کار ساده ای است: اجازه بدهید شکمتان موقع داخل و بیرون دادن هوا بالا و پایین شود نه سینه و شانه هایتان. با تنفس از شکم شما ذخیره هوایی ایجاد می کنید که به خوبی از صدایتان حمایت کرده و باعث قوی تر شدن آن می شود.

۲. عطف صوتی: این دقیقاً متضاد حرف زدن «یکنواخت» است. شما هم احتمالاً مثل بقیه آدم ها وقتی درمورد موضوعی که خیلی به آن علاقه دارید صحبت می کنید، صدایتان بالا-پایین هایی پیدا می کند. از طرف دیگر حرف زدن در موقعیت های پرفشار باعث صاف و یکنواخت شدن تن صدای شما خواهد شد. این باعث می شود که شنونده ها توجه خود را از دست بدهند زیرا گوش های ما به تغییر جواب می دهد نه به یکنواختی. سخنرانان در عرصه تجارت معمولاً افت و خیزهای زیادی به صدای خود نمی دهند اما اینکه صدایتان محدوده بالا و پایین شدن دارد، یک دلیل داشته است! اگر صدایتان چندان رسا نیست، وقت آن رسیده که کمی رنگ و بوی آن را تغییر دهید. با این روش شنونده هایتان خیلی راحت تر خام حرف هایتان خواهند شد.

۳. طرح ریزی برای قدرت: چرا سخنرانان تجاری اعتقاد دارند که محتوای حرف هایشان اهمیت بسیار زیادی دارد اما توجهی به مهارت های صدایی خود ندارند؟ برای اینکه شنونده هایتان را به همان جایی که خودتان می خواهید هدایت کنید، به قدرت ماکسیمم نیاز دارید. صدای شما یکی از راه هایی است که با کمک آن می توانید به این دست پیدا کنید. قدرت صدا با تنفس دیافراگمی شروع می شود زیرا باعث می شود صدا انعکاس قوی تری داشته باشد. هیچوقت سعی نکنید برای رسیدن به چنین نوع قدرتی بلندتر حرف بزنید زیرا باعث می شود صدایتان به شکل ناخوشایندی تغییر کند. درعوض، سعی کنید انرژی تان را بیشتر کنید.

۴. همدردی: هر سخنگویی باید نسبت به شنونده های خود همدردی نشان دهد. البته، همدردی چیزی نیست که در آن لحظه بسازید. برای اینکار باید درمورد موضوع بحثتان کاملاً بااحساس حرف بزنید. اگر صدایتان طوری به نظر برسد که انگار نسبت به موضوع بی تفاوت هستید، شنونده ها هم همین طور خواهند بود. و برای به کار بردن زبان حساسی برای متقاعد کردن و الهام بخشیدن به آنها تردید نکنید. همچنین باید راهی برای «شنیدن» شنونده هایتان پیدا کنید. چه گفتگوی غیرکلامی دریافت می کنید؟ شنونده هایتان هستند که با شما حرف می زنند، صدایشان را می شنوید؟ به آنها نشان دهید که احساسشان را نسبت به طریقه حرف زدنتان با آنها می فهمید و به سوالاتشان پاسخ دهید.

صدای شما قدرت بینظیری برای تحت تاثیر قرار دادن شنونده هایتان نسبت به پیامتان دارد. پس چرا از این به بعد «هوشمندانه تر» صحبت نکنید و از این ابزار لازم کاری بهره کافی نبرید؟

 

منبع: مردمان

Abolfazl Lotfi بازدید : 203 یکشنبه 17 آذر 1392 نظرات (0)

زمستان به زودی از راه می رسد ،اجازه ندهید که کوتاه شدن روزها و سرد شدن شبهای آن شما را غافلگیر کند. ناگهان می بینید افسرده هستید و حال و هوای خوبی ندارید ، شما چطور خودتان را برای زمستان آماده می کنید .

روزها کوتاه و کوتاهتر می شوند. حس عجیبی در هوا می پیچد. خورشید از ماه آبان جای خود را به ابرهای سبک و سنگین می دهد. احساس آزادی که با فرا رسیدن تابستان به سمت ما می آمد ، با فرا رسیدن زمستان راه خود را کج می کند و ما را به سمت کار و کسب و مدرسه هدایت می کند و ... همه اینها کافی است تا دلمان بخواهد از زمستان فرار کنیم.

اگر زمستان بخواهد برای چند ماه آتی شما را تحت تاثیر خودش قرار دهد چه کار می کنید؟

اول از همه به یاد داشته باشید که شما تنها نیستید. چند عامل وجود دارد که باعث می شوند در زمستان کمتر احساس هیجان کنید و نسبت به تابستان بیشتر استرس و فشار داشته باشید. پس قبل از اینکه حال و هوای زمستان شما را تغییر دهد برنامه ریزی کنید. ما چند پیشنهاد برای روزهای ملالت انگیز زمستان داریم.

نور خورشید را فراموش نکنید

روزهای کوتاه زمستان برابر است با کمتر شدن نوری که از خورشید می گیرید. نور خورشید حس انسان را بهتر می کند در حالی که تاریکی حس غمگینی با خود بهمراه می آورد. اگر صبح ها که از خواب بیدار می شوید می بینید هوا تاریک است و یا زمانی که بعد از ظهر محل کارتان را ترک می کنید و می بینید خورشید غروب کرده آن وقت نمی توانید نور کافی از خورشید دریافت کنید. یک برنامه منظم پیاده روی برای وقت ناهار بچینید. حتی 15 دقیقه قرار گرفتن در معرض نور خورشید هم خوب است. اما اگر تمام روز مجبورید در داخل محیط سرپوشیده بمانید ، لامپی در اتاقتان نصب کنید که نور زیادی داشته باشد تا بتواند بخشی از نیازتان به نور خورشید را در طول روز تامین نماید. حتما دلیلی هست که می گوییم روزتان را نورانی و روشن نگه دارید.

از نظر ذهنی خودتان را برای زمستان آماده کنید

تحرک داشته باشید.

اجازه ندهید که سرمای بیرون مانع ورزش صبحگاهی شما بشود. زمانی که لباس زیادی به تن می کنید ممکن است زیاد حس ورزش کردن نداشته باشید و زمانی که هوای بیرون سرد و خشن می شود دویدن و یا یک پیاده روی معمولی جزو گزینه های اصلی نخواهند بود. اما ورزش کردن، همانند نور خورشید باعث بالا بردن روحیه می شود بنابراین اگر از برنامه ورزش روزانه خود عقب بمانید احساس شادی و نشاط نخواهید کرد. در باشگاه عضو شوید . همیشه با دوستان هم باشگاهی خود در تماس باشید. حداقل سه بار در هفته ورزش کنید . این کار روی زندگیتان نیز اثر گذار خواهد بود، احساس سلامتی بیشتری می کنید و روحیه تان هم بهتر می شود و راحت تر می خوابید.

زمانی برای خود و دیگران داشته باشید.

با آغاز زمستان معمولا افراد کمتر برای خود وقت می گذارند . در مدرسه بودن و یا داشتن بچه های مدرسه ای این احساس را به شما می دهد که همیشه در حال رفتن از یک مرحله به مرحله دیگری هستید. هر چه سرتان شلوغ تر شود، بیشتر می فهمید که از دوستان و آشنایانتان دور افتاده اید. اینگونه احساس خوشحالی کردن سخت می شود مخصوصا زمانی که حتی با وجود دیگران احساس تنهایی می کنید. وقتی از سرکار برمی گردید و خورشید هم غروب کرده ، فکر می کنید که کمی خرید کنید و یک نوشیدنی با دوستانتان بخورید اما وقتی که می بینید هوا تاریک شده دوست دارید که فقط برگردید خانه و روی مبل بخزید. در برابر این میل مقاومت کنید. تقویم را فراموش کنید. حداقل یک روز در هفته برنامه ریزی کنید که یکی دوساعت ،کاری را که خیلی دوست دارید انجام دهید. به خرید یا برای ماساژ بروید. یک فنجان قهوه بردارید و یک کتاب بخوانید. در کلاسهای هنری ثبت نام کنید و یا یک بازی جدید یاد بگیرید.

حتما زمانی را برای خانواده و دوستان اختصاص دهید ، بودن در کنار خانواده اثرات فوق العاده ای به همراه خواهد داشت. با خانواده و دوستان صحبت کنید . خودتان را قاطی سنت های خانواده کنید. به افراد دوروبرتان اجازه دهید که وقتی با شما هستند احساس شادی کنند .

زمستان در حال نزدیک شدن است پس از لحظاتتان لذت ببرید.

منبع: آی بانو

Abolfazl Lotfi بازدید : 146 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

با اینکه همه ما از رازدار بودن افراد به عنوان یکی از ویژگی های اخلاقی بسیار خوب و مثبت یاد می کنیم، اما باید بدانید این خصوصیت می تواند به قیمت به خطر افتادن سلامت فرد برایش تمام شود. هر چه رازی که در دل نگه می دارد مهم تر و ارزشمندتر باشد، خطرش هم بیشتر است. باور کنید این حرف ها بی پایه نیستند. متخصصان عصب شناسی آمریکا اعلام کرده اند، از نظر بیولوژیکی بسیار بهتر است افراد رازهای خود را برملا سازند یا دست کم رازدار دیگران نشوند. دلیل آن نیز این است که در جاهای نادرستی در ذهن ذخیره می شوند.

نواره کورتکس (پوسته مغز)، به ویژه در مورد واکنش های احساسی نمی تواند حقیقت را بگوید. این نرمه منطقی به دیگر قسمت های مغز سیگنال می فرستد تا اطلاعات را به اشتراک بگذارد بنابراین، آنها به بخش های مهم مغز همچون بخش یادگیری منتقل می شوند. اگر رازها را در دل خود نگه دارید، به نواره کورتکس اجازه نمی دهید به روش طبیعی رفتار کند و این موجب استرس کورتکس می شود.

هنگامی که رازی در دل دارید، پوسته مدار چرخشی بخش جلو مغز تصور خواهد کرد رازهایی که نباید فاش شوند، نیروهای مهاجم و منفی هستند. این اختلال مغزی روی مسایلی همچون تصمیم گیری، افکار پیچیده و بیهوده و فریبکاری و حقه بازی تاثیر مستقیم می گذارد. همه اینها در انتها منجر به فشارهای احساسی سنگین و پیچیده در فرد می شوند.

به عبارت دیگر، اگر کورتکس بخش پیش مغزی در جنگ با مغز برای نگهداری راز برنده شود، این فشار باعث می شود تا نواره کورتکس مغز بدن را به ترشح هورمون های استرس مجبور می کند. در نتیجه فرد دایم در حالت اضطراب یا ترس قرار دارد. اگر این واکنش ها پایدار باشند، می تواند تاثیرات منفی ناگواری در پی داشته باشد.

هنگامی که فرد به طور عمیق به راز دل خود فکر می کند، هورمون های استرس همچون کورتیزول بر حافظه، فشار خون، معده و روده و حتی متابولیسم بدن تاثیرات منفی می گذارند و سلامت بدن او را به خطر می اندازند. این هورمون ها همچنین شامل ضدآدرنالین ها نیز هستند که می توانند بخشی از مغز که وظیفه کنترل واکنش ها و توجهات بدن را به عهده دارد را تخریب کنند.

هر چه راز بزرگ تر باشد یا افشا نشدن آن برایتان مهم تر باشد، فشارها و تضادهای مغزی بیشتر می شود و نتیجه آن خشم، پرخاشگری و اضطراب زیاد است. این مساله روی خواب فرد تاثیر می گذارد که منجر به تغییر سریع خلق و خوی عصبی می شود و فرد آرامش و کنترل خود را از دست خواهد داد. دکتر آلن تافیگ، عصب شناس و متخصص بیماری های خواب در مرکز پزشکی نیویورک اعتقاد دارد: «این مساله حتی باعث ایجاد مشکل در یادگیری و حافظه فرد نیز می شود. ترشح بیش از حد کورتیزول می تواند باعث بروز بیماری های دیگر همچون افزایش یا کاهش اشتها یا درست کار نکردن سیستم گوارش بدن نیز می شود.»

افزایش میزان ترشح کورتیزول در بدن منجر به ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن، پوکی استخوان، افزایش فشار خون و از دست دادن کلاژن پوست می شود. از بین رفتن کلاژن منجر به ایجاد چروک زیاد و از بین رفتن کشسانی پوست می شود.

رازداری برای سلامت بدن خطرناک است

آیا باید از رازداری دست برداریم؟

صرف نظر از خطرات، رازداری یکی از وجوه خصلت های انسانی است. اما هنگامی که خطرات این رازداری را متوجه شده اید، بهترین و منطقی ترین راه برملا کردن آنها است. البته گاهی ممکن است فاش کردن یک راز دردناک تر از نگه داشتن آن در دل باشد و اثرات منفی دیگری داشته باشد. این دیگر به منطق و تشخیص خود فرد بستگی دارد.

البته باید این نکته را یادآوری کرد که همه رازها نیز موجب استرس نمی شوند. برخی از حرف هایی که نمی خواهیم بگوییم بسیار معمولی و خوشایند هستند: همچون نگفتن جشنی که می خواهیم برای تولد همسر خود بگیریم. یا کادویی که برای فرد مورد علاقه خود خریده ایم. این رازها به هیچ کس آسیب نمی رسانند و نگفتن آنها سلامت هیچ فردی را به خطر نمی اندازند.

اما رازهای مهمی که دوستان از شما می خواهند تا آنها را در دل خود نگهدارید می توانند خطرناک باشند. برای برآورد ارزش نگهداری آن باید ابتدا واکنش خود را بررسی کنید. شما هر واکنشی در نتیجه شنیدن این حرف ها از خود نشان بدهید، دیگران کمتر از آن واکنش نشان خواهند داد. بنابراین با خود بررسی کنید اگر رازی ارزش تحمل سنگینی بار آن را ندارد، آن را به فردی بگویید تا خودتان را از فشارهای عصبی و اضطراب دور کنید.

منبع: برترین ها

Abolfazl Lotfi بازدید : 379 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

 

وقتی در بحثی اطلاعات کافی ندارید چه کار می کنید ؟ آیا  ساکت می مانید و یا اظهارنظرهای بی مورد می کنید ؟ شاید هم دستپاچه می شوید ...

تا به حال خود را درگیربحثی دیده اید و احساس نارضایتی داشته اید؟ چنین صحنه ای را مجسم کنید که گروهی از اندیشمندان دانشگاهی در کافه ای نشسته اند و شما ناگهان حس می کنید که چیز کمی برای گفتن در این جمع دارید. به طوری که گفتگوها به آرامی پیرامون این موضوعات تغییر می کند که چه کسی در انتخابات آینده پیروز می شود یا کدام یک از کتاب های استفان هاوکینگ ، صرف نظر از اینکه خواندن کدام یک آسانتر است برای علم بیشتر مفید است. شما ناگهان خودتان را در گفتگو شکست خورده می یابید.

گاهی چنین شرایطی ما را آزار می دهند. ممکن است شما در شرایط متفاوتی باشید، در یک موضوع خاص آکادمیک متخصص باشید اما در شرکت کردن در بحث های ورزشی هیچ مهارتی نداشته باشید. در هر صورت، شماری تکنیک های ساده برای مطمئن ساختن شما به عنوان یک فرد فعال در گفتگو وجود دارند، بدون اینکه باعث شوند نظرات بی فایده ای بدهید که منجر شود بدتر به نظر برسید.با این راهنمایی های ساده هرگز از آن گفتگوهای روشنفکرانه بیرون گذاشته نخواهید شد و قادرید باهوشتر از آنچه هستید به نظر بیایید.

اجباری برای حرف زدن حس نکنید
زمانی که در گفتگوی خاصی درگیر می شویم، وحشت می کنیم و فکر می کنیم که افراد دور و بر ما متوجه می شوند که چیزی به گفتگو اضافه نمی کنیم. آنقدر نگرانیم که افراد ممکن است چه فکری در مورد ما داشته باشند که وحشت می کنیم و بدون توجه و اتفاقی کلمه هایی برای ظاهر سازی می پرانیم با امید به اینکه دیگران متوجه نشوند. البته در اکثر مواقع عقاید بی ربط یا بی اساسی هستند که به بدتر به نظر آمدن شما ختم می شوند. اگر چیزی نمی دانید، استراحت کنید و از جریان گفتگو لذت ببرید.

مردم خودخواه هستند
حقیقت این است که اکثر مردم چنان درگیر خودشان هستند که به ندرت به عدم آگاهی دیگران توجه می کنند، مگر اینکه آن ها حرف بزنند و گفتگو را با نظرات بیهوده خودشان قطع کنند. از این به نفع خودتان استفاده کنید. اگر می خواهید باهوش تر از آنچه هستید به نظر برسید، در انتظار فرصت باشید و صبر کنید تا بهترین موقع را برای افزودن حرفی به گفتگو بیابید. افراد به دنبال مطرح کردن عقایدشان و بحث کردن در مورد آن ها هستند. با فرصت دادن بیشتر به آنان برای صحبت نه تنها مطالب بیشتری یاد می گیرید بلکه به دیگران کمک می کنید از گفتگو لذت ببرند.

 

گفتگوهای روشنفکرانه, گفتگوی خاص,موضوع گفتگو

 

درگیر نشوید، هدایت کنید.
شرکت های مهمی در سراسر دنیا هستند که توسط مردان باهوشی اداره می شوند که دانش اندکی در مورد موضوع کارشان دارند. به سادگی، نیازی به دانستن ندارند.چیزی که انجام می دهند هدایت کسانی است که آگاهی دارند. هر زمان به گفتگویی برمی خورید که حس می کنید از حد شما بیشتر است، می توانید همین راهکار را دنبال کنید.به مباحثات گوش کنید و زمانی را برای مطرح کردن مطلب یک فرد برای افراد دیگر اختصاص دهید. اگر کسی حرف دیگری را قطع می کند به او تذکر دهید که منتظر نوبتش باشد. با مدیریت گفتگو و در عین حال پرهیز از اظهار نظر مستقیم به عنوان کسی که کاملا در بحث حضور دارد به نظر می رسید،همچنین از گفتن چیزی بد و نادان به نظر رسیدن جلوگیری می کنید.

سوال بپرسید
عاقلترین افراد به این دلیل عاقل شناخته شده اند که می پذیرند همه چیز را نمی دانند. از سوال پرسیدن در مورد موضوعی که درک نمی کنید نترسید. به جای کم اطلاع به نظر آمدن، علاقه مند به موضوع جلوه خواهید کرد، اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد و به افرادی که به شما کمک می کنند حس بهتری نسبت به خودشان می دهید.

از گوش هایتان استفاده کنید
به موضوع گفتگو توجه زیادی داشته باشید. بیشتر مباحث پیرامون همان موضوعات تکراریست که به شیوه های مختلف ابراز می شوند. با به دقت گوش کردن و صبر کردن در قسمت های آغازین گفتگو، ممکن است اطلاعات کافی برای حضوری فعال در بحث را به دست آورید. مادامی که اطلاعات غلط اضافه نمی کنید، مشکلی برای شرکت کردن در بحث، حداقل در مورد نکات مشترک ندارید.

اینترنت دوست شماست
اگر با چنین افرادی به طور منظم وقت می گذرانید، شانس خوبی برای به بحث کشاندن موضوعات گفتگو در آینده وجود دارد. زمانی را برای جستجویی مختصر در اینترنت اختصاص دهید. استفاده از یک موتور ساده جستجو می تواند بیش از اندازه شما را مطمئن به یافتن اطلاعات اساسی کند و شما را تا بن دندان با دیدگاه ها و استدلال های مخالف مسلح کند تا برای دیدارهای بعدی با دوستانتان آماده باشید.

این چیزی نیست که شما می دانید...
نکته ای که بیشتر افراد در توجه به آن مشکل دارند این است که اکثر ما وقتی میبینیم کسی مانند ما در مورد موضوعی مطلع نیست، حاضر به کمک هستیم. ما حتی شادتر خواهیم بود که دانشمان را با بیشتر بحث کردن در مورد موضوعات مورد علاقه مان؛با افرادی که به آن ها اهمیت می دهیم تقسیم کنیم .باهوش به نظر رسیدن سنجشی برای آنچه می دانید نیست، بلکه سنجشی برای اشتیاق شما به یادگیری و شرکت در گفتگوها با دیگران است.

همانطور که از ابراز نظرات اتفاقی در مورد موضوعاتی که واقعا نمی دانید دوری می کنید، استراحت کردن را به یاد داشته باشیدو از آن مهمتر به دقت گوش کردن به آنچه در جریان است، در این صورت نباید مشکل چندانی داشته باشید.پس اگر واقعا می خواهید کنترل گفتگو را در اختیار بگیرید، نقش هدایت کننده را داشته باشید و مباحث را به سمت درخواست کردن از افراد برای شفاف سازی نکات مبهم پیش ببرید. متوجه خواهید شد که توانایی بسیاری در باهوشتر به نظر رسیدن دارید.
منبع:آی بانو

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 281 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

 


اگر قرار باشد جمله‌ای را انتخاب کنم تا با آن تمامی ‌پند و اندرزم را بیان کرده باشم، فقط خواهم گفت: هرگز نگــذار افکار بد به ذهنت راه یا‌بد!

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که این خود ما هستیم که از طریق بسیاری از اعمالی که انجام می دهیم یا اندیشه هایی که می کنیم و حرف هایی که بر زبان می آوریم ، مجازاتها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص می کنیم.

همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

یعنی اگر تفکرات و اندیشه های ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب می کنیم و اگر تفکرات و اندیشه ای ما منفی باشند ، به تناسب انرژی منفی موجود در پیرامونمان را جذب می کنیم.
 
درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد:

طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.
 
سطح موفقیت، به نوع مکالمه شما بستگی دارد
بنابر به نظر روان شناسان، سطح موفقیت با کلماتی که به زبان می‌آورید مقدر می‌شود؛ بنابراین در مکالماتتان از این پنج کلمه « ناکام‌ساز » دوری کنید.

کلماتی که هر روز استفاده می‌شوند ساختار ذهنی را تشکیل می‌دهند و موفقیت یا ناکامی گوینده خود را رقم می‌زنند. در مشاهداتم از افراد بازنده با پنج کلمه مواجه شدم که در جملات این افراد نمود بیشتر داشت و اغلب افراد بازنده خیلی بیشتر از افراد برنده از آنها در مکالمات روزمره‌شان استفاده می‌کنند، پس از این 5 کلمه به شدت دوری کنید!

1 - شانس
اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

با وجود این حقیقت که رخدادهای پیش‌بینی نشده می‌توانند بر نتایج کار تاثیرگذار باشند، این شانس نیست که تفاوت را در نتایج ایجاد می‌کند،  بلکه رخدادها هستند که باعث آن می‌شوند. شانس هیچ‌ کاری با آنها نمی‌کند. باورداشتن به شانس افکار شما را به گونه‌ای ساختار می‌بخشد که در تصوراتتان نه شما و نه هیچ‌کس دیگری قادر به ایجاد تغییر یا حتی تاثیرگذاری نیست. بدتر از آن، شانس بهانه‌ایست که با آن شکست‌ها توجیه می‌شوند ( این فقط بدشانسی بود ) و موفقیت‌ها را لوث می‌کند ( این فقط خوش‌شانسی بود )

موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.
 
2 - دشمن
درست است که شما رقبایی دارید و برخی اوقات برای برد شما آنها باید شکست را متحمل شوند ( و برعکس ) حتی در این صورت نیز در کسب و کار دشمنی وجود ندارد. دشمن مربوط به میدان جنگ است. کسب‌ و کار برای بهتر کردن چیزهاست نه از بین بردن افراد. وقتی که شما با گفتن دشمن به رقبایتان از آنها برای خودتان غول درست می‌کنید، گزینه‌های تجاری را روی خود می‌بندید. به خاطر داشته باشید که در دنیای تجارت، رقبای امروز اغلب شرکای فردا هستند.

 

مانع برای موفقیت,انسانهای موفق

 

3 - عدم پذیرش
آیا عالی نیست اگر مردم همیشه با نظرات شما موافق باشند؟ خب! گاهی اوقات افراد نظرات شما را نمی‌پسندند یا حتی ممکن است خود شما هم با آن موافقت نداشته باشید.

شما می‌توانید این وقایع را به عنوان عدم پذیرش خودتان توسط دیگران قلمداد کنید و به ذهنیت خودتان آسیب برسانید یا این که درک کنید که واقعا چه اتفاقی افتاده که نظرات شخص دیگری با نظرات شما هماهنگی ندارد. به جای این که از کلماتی استفاده کنید که به صورت خودکار شما را ضعیف می‌کند، روی تغییر دیدگاه خودتان یا دیدگاه شخص دیگر تمرکز کنید.


4 - نفرت
در کار معمولا با جملاتی شبیه « من از رییسم نفرت دارم » یا « من از شغلم نفرت دارم » رو به رو می شویم. نفرت یک کلمه منفی است و در بدن انسان بیماری ایجاد می‌ کند. هر بار شما این کلمه را به کار می‌برید مانند آن است که یک سلول سرطانی را در بدنتان آزاد می‌کنید. این قضیه کاملا جدیست. نمی‌گویم که همه چیز باید برای شما شیرین و دوست‌داشتنی باشد؛ اما چرا باید ذهن خود را با نفرت داشتن از کسی یا چیزی آلوده کرد ؟


5 - اما
مطمئنم که شما هم کسانی را می‌شناسید که نمی‌توانند درباره یک ایده، نقشه یا فعالیت خاص چیزی بگویند بدون اینکه جمله‌شان را با یک «اما» ناقص نکنند. مثلا می‌‌گویند «بله ایده عالیست، اما....» یا « من موافقم که ما باید کاری کنیم، اما......» این کلمه یاس‌آور است و فرصت‌ها را از بین می‌برد. از بدل‌های دیگری که برای « اما » وجود دارد، استفاده کنید و به جای فرصت‌سوزی، فرصت ایجاد کنید. کلمه « و » یکی از بهترین آنهاست. دفعه بعد که خواستید از « اما » استفاده کنید به جای آن « و » را امتحان کنید و اثر آن را ببینید.
منابع: ایسنا /سایت مردمان/سایت آفتاب

Abolfazl Lotfi بازدید : 174 شنبه 23 شهریور 1392 نظرات (0)

 

زندگی پرهیاهو در کلان شهرهای امروزی، موجب شده تا بخش زیادی از زندگی روزمره ما در انبوهی از صداها و تصاویر شلوغ، سپری شود. کسی که از خانه خارج می شود، از همان ابتدای صبح با انواع هیاهوها مواجه است و در هر نقطه از شهر که حرکت کند، این شلوغی ها او را همراهی می کنند.

 

حتی آن دسته از افرادی که در منزل هستند هم، به نوعی از شلوغی ها جدا نیستند. چون آلودگی های صوتی را تجربه می کنند و از همه مهمتر اینکه تلویزیون آنها را رها نمی کند. اما همین عوامل موجب می شود تا افراد بخشی از یک نیاز مهم را فراموش کنند و آن نیاز به گذراندن اوقاتی از زندگی روزمره در سکوت است.

برخی از افراد برای ارضای این نیاز، نیمه شب و نزدیکی های صبح را انتخاب می کنند. مثلا ساعت چهار صبح ممکن است برای برخی از افراد، محبوت ترین زمان باشد. چرا که این زمان، زمانی است که همه جا در سکوت فرو رفته. صدایی از خیابان به گوش نمی رسد، فرزندان در خواب هستند، تلویزیون خاموش است و تلفنی زنگ نمی خورد. به این ترتیب آرامشی دلچسب فراهم است.

سکوت موجب می شود تا هر فردی این فرصت را پیدا کند تا در تنهایی خود فرو رود و به خود بیندیشد. این زمان، فرصت آزادی برای فرد است. فرصتی که کسی از ما چیزی را نمی خواهد و می توان اوقاتی را با حس رهایی سپری کرد.

به نظر می رسد بسیاری از افراد از این بخش از نیازهای درونی خود غافلند و برای هر چیزی وقت گذاری می کنند جز وقتی برای سکوت و آرامش شخصی شان.

باید باور کنید که سکوت، بخشی حیاتی و مهم در زندگی شماست و موجب برقراری تعادل فکری می شود. تنها بودن، برای مدت زمانی مشخص، لحظاتی مفید و مناسب برای تامل داشتن، کار کردن، به علائق شخصی فکر کردن و صرفا از آرامش لذت بردن، احساس جوانی و آسایشی دلچسب را برای انسان به ارمغان می آورد.


اغلب افرادی که با مشکلات و استرس های عصبی مواجه هستند، وقتی لب به سخن باز می کنند به این موضوع اشاره دارند که در جستجوی دقایقی برای سکوت و آرامش هستند

بنابراین این موضوع را فراموش نکنید که سکوت، یک بخش حیاتی در زندگی است. سکوت، فرصتی است برای نظم دهی به تمام هیاهوها، سرو صداها و مشغله های روزمره. سکوت می تواند فرصتی باشد برای دستیابی دوباره به انرژی های از دست رفته و یا تبدیل انرژی های منفی به مثبت.

آنچه مسلم است اینکه اغلب افرادی که در دنیای امروز زندگی می کنند، نیاز مبرمی به تجربه سکوت و آرامش در زندگی روزمره دارند ولی نسبت به این موضوع بی اهمیت هستند و این نیاز را نادیده می گیرند. همین امر موجب خستگی روحی آنها می شود و کسالت را به دنبال دارد. بهتر است همه ما در رابطه با نحوه گذران زندگی مان، قدری تامل داشته باشیم.

 

به خود احترام بگذاریم و وقتی را برای خود اختصاص دهیم. وقتی که تنها و تنها در اختیار ما باشد تا بتوانیم برای مدت زمانی کوتاه، خودمان را از تمامی دغدغه ها فارغ کنیم. نفس عمیقی بکشیم و از خداوند بخواهیم به ما کمک کند تا روزهایی خوب و سرشار از انرژی را تجربه کنیم.

 

از چیزهایی که موجب عصبی شدن ما می شوند دوری کنیم و یا اینکه سعی کنیم در مواجهه به آنها، صبور باشیم. تمرین این صبوری ها به همان اوقات سکوت ما باز می گردد. پس بهتر است برای این اوقات سکوت ارزش بیشتری قائل باشیم و سعی کنیم به هر نحوی که ممکن است این اوقات را در زندگی روزمره مان، جا دهیم.
منبع:tebyan.net

Abolfazl Lotfi بازدید : 191 جمعه 22 شهریور 1392 نظرات (0)

 



آیا انگیزه شما کم است؟شاید شما از شغل خود راضی و برای انجام آن کاملا مشتاق باشید، اما واقعیت این است که همه ما تا حدودی از کمبود انگیزه رنج می بریم و تنها کسانی می توانند با این کمبود ها مبارزه کنند و در کار خود موفق شوند که تمرکز کاری خود را از دست ندهند .

چگونه می توان تمام روز را با انگیزه به کار خود ادامه داد؟
در ادامه به شما چند نکته یاد می دهیم که باعث بهبود عملکرد شما در زمان کاهش انگیزه می شود.

1. ازکارهایی که باید انجام دهید یک لیست تهیه کنید.
زمانی که کارها روی هم انبار می شوند و یا کار زیادی برای انجام دادن دارید، بهتر است یک لیست از آنها تهیه کنید و به ترتیب انجام دهید. همه وظایفتان را یادداشت کرده و روبروی هر کدام را که انجام می دهید علامت بزنید به این صورت شما متوجه می شوید که چقدر از کارهایتان را در طول روز انجام داده اید. احساس موفقیت در انجام کارها ما را تشویق می کند و انگیزه ما را افزایش می دهد.

2. ذهنتان را آزاد کنید.
نا امیدی و استرس می تواند تاثیر عمیقی روی ما داشته باشد و باعث می شود که ما زمانی که تحت فشار هستیم دچار اشتباهاتی شویم. اگر صبح یا بعد از ظهر شلوغی داشته اید، زمانی را به خودتان اختصاص دهید و بیرون از دفتر کار خود بروید می توانید چند قدم پیاده روی کنید و یا به آشپزخانه رفته و برای خود یک فنجان قهوه درست کنید. این کار ها باعث می شوند که دوباره تمرکز خود را بدست آورید.

3. برای یک ساعت از ایمیلتان خارج شوید.
بطور متوسط افراد روزانه دو ساعت و نیم مشغول چک کردن ایمیلهای خود هستند. این مساله شدیدا تمرکز ما را بر هم می زند تا حدی که تمرکز کردن را برای انجام وظایف سخت می کند. برای جلوگیری از این امر باید هر روز برای چند دقیقه صفحات اجتماعی و ایمیلهای خود را کاملا بسته و به خود اجازه دهید که روی کارتان تمرکز کنید.

4. محل کارتان را تمیز نگه دارید.
میز کارتان در مدت کوتاهی می تواند شبیه به یک میدان مین مملو از کاغذها ، لوازم تحریر ، لیوان و دیگر وسایل شود . یک میز کار شلوغ و درهم برهم به نوبه خود می تواند روی سطوح انگیزه تان تاثیر منفی بگذارد. بنابراین همه تلاش خود را برای مرتب نگه داشتن وسایل دورو برتان انجام دهید. با اینکار باعث می شوید که وسایل خود را همیشه در دسترس داشته باشید و آنها راحت پیدا کنید. همچنین می توانید باعث بالابردن بهره وری درنتیجه کاهش زمان جستجوی اشیای خود شوید.

5. با افراد پر انرژی معاشرت کنید.
همه ما در محل کار خود افرادی را می شناسیم که دارای شور و شوق بی پایان هستند و می توانند به همه انرژی مثبت تزریق کنند. زمانی که فاقد انگیزه می شوید، پیش آنها رفته و با آنها گپ کوتاهی داشته باشید. بودن در کنار افراد فعال باعث می شود که بطور مداوم کلمات مثبت و انرژی زا بسمت شما روانه و واقعا الهام بخش شما باشند.

6. روی هدف خود تمرکز کنید.
در میان این هفت نکته شاید مهمترین نکته همین باشد. همیشه در ذهن داشته باشید که چه کاری می کنید و چرا می کنید؟ اگر کارتان زیاد باب میلتان نیست، به این فکر کنید که شاید این کار گامی باشد برای بدست آوردن موفقیت های بعدی.

7. برای خود اهداف شخصی مشخصی ایجاد نمایید.
در اینجا لیستی از کارهایی که باید در خانه و یا محل کارتان انجام دهید وجود دارد که هم شامل اهداف کاری است و هم اهداف شخصی. برای مثال : دوست دارید چه زمانی به ارتقا شغلی دست یابید و یا چه زمانی به تعطیلات بروید؟ در نهای

ت ، این اهداف می توانند به شما در رسیدن به موقفیت های شغلی انگیزه بدهند.

اگر هیچ کدام از 7 نکته گفته شده به شما کمکی نمی کند، ممکن است زمان آن رسیده باشد که نزد مشاورتان رفته و درمورد سایر گزینه های موجود با او صحبت کنید، شاید باید شغلتان را تغییر دهید !!! شغل ما بخش مهمی از زندگی ما محسوب می شود پس خیلی مهم است که ما از آن احساس رضایت و شادمانی داشته باشیم.
منبع:ibanoo.ir

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 146 یکشنبه 17 شهریور 1392 نظرات (0)

درست است که در کودکی همه ما، ترس از دراز شدن دماغ وادارمان می کرد دروغ هایمان را لو بدهیم و دماغ?مان را حفظ کنیم، اما حالا دیگر می دانیم دماغ هیچ دروغگویی شبیه پینوکیو دراز نمی شود و راه های دیگری برای کشف دروغ وجود دارد، راه هایی که بعضی کاملا به شناخت ما از افراد مقابل?مان ربط دارد و بعضی های دیگر، مثل همین راهنمایی که می خوانید، علمی و کارشناسی شده، توسط متخصصان علم روان شناسی و زبان بدن، کشف شده است...

دروغگو لبخند می زند

شاید فکر کنید لبخند، تنها راه انتقال حس های درست است، اما اصلا این طور نیست و گاهی دروغگوها لبخند می زنند تا حواس شما را از اصل قصه پرت کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند، اما متخصصان دروغ سنجی معتقدند حتی دروغگوهای لبخندزن هم نمی توانند برای مدت طولانی به صورت تان نگاه کنند و معمولا سر را بیش از اندازه تکان می دهند و حواس?تان را به اطراف پرت می کنند. قرمزی گونه ها، گشادی پره های بینی، تنفس سریع و پلک زدن مداوم، علایمی است که می تواند یک دروغگوی حرفه ای را لو بدهد و نشان دهد طرف مقابل بیش از اندازه مغزش را درگیر کرده است.

چطور حرف می زند؟

این یک راه حل ساده برای تشخیص دروغگویی افراد نزدیک است. تن صدای افراد دروغگو، معمولا عوض می شود و حتی ممکن است بعضی از واژه ها را بکشد یا روی آنها تاکید کند. به لب ها هم نگاه کنید. معمولا دروغگوها بعد از پایان هرجمله، لب ها را به هم فشرده می کنند یا به سمت پایین می کشند.

لبخند دروغی افسانه نیست

این را همه ما در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی دیده ایم؛ اینکه آدم بد داستان، یک جایی یک لبخند بدجنسانه می زند و دستش رو می شود. شکل عامیانه روایت این راه حل همین است؛ به لبخندها توجه کنید و با توجه به شناخت از طرف مقابل تشخیص دهید این لبخند چقدر با واقعیت سازگار است یا نیست.

چطور حرف می زند؟

این یک راه حل ساده برای تشخیص دروغگویی افراد نزدیک است. تن صدای افراد دروغگو، معمولا عوض می شود و حتی ممکن است بعضی از واژه ها را بکشد یا روی آنها تاکید کند. به لب ها هم نگاه کنید. معمولا دروغگوها بعد از پایان هرجمله، لب ها را به هم فشرده می کنند یا به سمت پایین می کشند.

صداقت یکپارچه است

دروغگوها معمولا پشت تلفن یا در متن یک ایمیل راحت تر دروغ می گویند چون کنترل بدن برای گفتن حقیقتی که وجود ندارد سخت است. اگر یک نفر داستانی برای شما تعریف می کند و به آن مشکوکید، به حرکت های دست و بدنش دقت کنید. اگر صداقت در زبان نباشد، بدن هم همراهی نمی کند. دست ها بی ربط به داستان تکان می خورند، حرکت های شانه مصنوعی است و پاها معمولا دچار نشانگان بیقراری می شوند. به همین دلیل است که خیلی از دروغگوها دست هایشان را به هم گره می زنند و پایین تر از سطح دید قرار می دهند یا اصلا آنها را پشت سرشان مخفی می کنند.

واژه ها مهم اند

دروغگوها از واژه هایی مثل اما، به جز، در غیر این صورت و... استفاده نمی کنند چون یک چرای ساده و ناگهانی شما ممکن است حسابی آنها را به دردسر بیندازد. من، خودم و... هم در جملات دروغی کمتر استفاده می شود چون از نظر روان شناسی آنها در ناخودآگاه خود، می خواهند شریف باشند و این حرف ها را به خودشان نسبت ندهند.

سوال های ساده جواب ساده دارند

وقتی سوال سختی می پرسید، خیلی طبیعی است طرف مقابلتان برای جواب دادن به دوردست ها خیره شود، مکث کند و بعد حرف بزند، اما وقتی سوال های ساده شما تمام این عکس العمل ها را نشان می دهد، حق دارید شک کنید و بین تمام آن من و من کردن های طرف مقابل به این فکر کنید از چه فرار می کند.

از واژگان کلیدی استفاده کنید

اولین نکته ای که برای مصاحبه به روزنامه نگارها یاد می دهند، پرسیدن سوال هایی است که با «چ» شروع می شود؛ چرا، چطور، چگونه و...این یعنی از طرف مقابلت جزییات را بپرس تا به اصل جواب برسی. دروغگوها، معمولا داستانی کلی تعریف می کنند، پس حوصله کنید و جزییات را دانه به دانه با پرسیدن این سوال ها بپرسید. دروغ ها هیچ وقت جزییات ندارند.

گردآوری: مجله اینترنتی زیگیل

منبع:سلامت ایران

Abolfazl Lotfi بازدید : 231 جمعه 15 شهریور 1392 نظرات (0)

با جرات می شود گفت در همه جای دنیا كسی وجود ندارد كه تا به حال اتفاق و خاطره ای بد را تجربه نكرده باشد. همه ما تجربه های ناخوشایندی داشته ایم كه در گوشه ای از ذهن ما ثبت شده و هر ازگاهی مرور آن برای مان عذاب آور است.عده ای آن را به سرنوشت نسبت می دهند و عده ای همه اتفاقات را بازتاب رفتار خود انسان ها می دانند اما چیزی كه مهم است نحوه نگرش و برخورد ما با خاطره های تلخ است. یادآوری و تفكر در مورد خاطرات ناگوار گاهی تا آنجا پیش می رود كه انرژی و توانایی ادامه زندگی را از انسان سلب می كند و اینجاست كه بالاخره همه مان با این سوال روبه رو می شویم كه با این خاطرات تلخ چه باید كرد؟ اما ما راه رویارویی با خاطرات ناخوشایندتان را برای تان می گوییم.

با خودت روراست باش

قبل از هرچیز باید با خودتان شفاف باشید و در مورد این موضوع به نتیجه ای روشن برسید كه فكر كردن در مورد گذشته و مرور تجربه های تلخ برای تان آزار دهنده است و مثل یك سم كشنده در دراز مدت شما را از پا خواهد انداخت. باید از این وضعیت خسته شوید، خسته از غصه خوردن و فكر كردن و مرور تجربه های گذشته، خسته از احساس افسردگی و حسرت در مورد گذشته و بعد از این خستگی سودمند و به موقع، باید همه توانت را برای مقابله با این حس یك جا جمع كنی. تنها به این فكر كن كه همین الان درست همین الان دیگر نمی خواهی حسرت گذشته را بخوری و از داشتن حس افسردگی و ناراحتی به اندازه كافی خسته شده ای.

یك راهكار عملی و موثر

یك مكان دنج و راحتی را درنظر بگیرید و آنجا بنشینید. چشم های تان را ببندید و چند نفس عمیق بكشید. به تاریكی پشت پلك تان توجه كنید و سعی كنید فضای تاریك را در مقیاسی بزرگ تر تصور كنید آنقدر كه سیاهی همه اطراف شما را احاطه كند. حالا یك تلویزیون را تصور كنید كه در مقابلتان قرار گرفته است و حتی الامكان این تلویزیون را قدیمی در نظرتان تجسم كنید چون شما در حال بازسازی اتفاقات گذشته تان هستید. بعد از این كار حادثه ای كه باعث دلخوری شما شده است را در صفحه تلویزیون خلق كنید و با دقت به آن نگاه كنید. شخصیت هایی كه هنگام به وجود آمدن آن حادثه تلخ وجود داشته اند را با جزئیات تصویرسازی كنید. صداها، رنگ ها و حتی بویی كه در آن لحظه حس كرده اید را از قلم نیندازید. بعد از این كار نوبت شماست.

فراموش کردن

سعی كنید با دكمه ای كه روی بدنه تلویزیون است (یادتان باشد كه تلویزیون شما از نوع قدیمی است و كنترل ندارد) صداها را كم و زیاد كنید. صداهایی كه باعث رنجش تان شده را كم و آن هایی كه حس خوبی به شما می دهد را زیاد كنید. می توانید رنگ صورت یا لباس شخصیت هایی كه در این فیلم سینمایی خودساخته، باعث آزارتان شده است را كمرنگ تصویرسازی كنید. به تدریج شخصیت ها را حذف كنید و حتی می توانید نوع جملات آن ها را با سلیقه خود تغییر دهید.

بعد از این كه تصاویر كمرنگ و كمرنگ تر شد دست تان را روی دكمه خاموش تلویزیون بگذارید و تمام صحنه مربوط به آن تجربه تلخ را برای همیشه محو كنید. انجام این تمرین را اگر برای چند بار انجام دهید، می تواند كمك زیادی به فراموشی اتفاق تلخ گذشته تان كند.

تغییر خاطرات آن طور كه دوست دارید

وقتی از یك خاطره تلخ صحبت می كنید و سعی دارید آن را با كسی به اشتراك بگذارید تقریبا همه آدم ها یك جواب مشتركی را به شما می دهند و آن این جمله است« از خاطره بد بگذر و فراموشش كن» اما در دنیای واقعیت وقتی صحبت از عمل وسط می آید اینكار كمی مشكل به نظر می رسد. فراموش كردن اتفاق تلخ كار خیلی سختی است اما حداقل می توانید نوع احساسی كه نسبت به آن تجربه بد را دارید تغییر بدهید. وقتی خاطره ای تلخ را مرور می كنید قبل از هرچیز به این فكر كن كه این اتفاق می تواند جنبه مثبتی هم برای شما داشته باشد. به دنبال آن جنبه مثبت و خوب، تجربه ناخوشایند هم داشته باش تا حسی جدید را جایگزین حس آزاردهنده سابقت كنی.

خودت را از قلم نینداز

هنگام مرور و تصویرسازی یك حادثه تلخ، آیا خودت را در تصاویری كه دوباره بازسازی كرده ای می بینی یا خیر؟ اگر خودت را در صحنه نمی بینی این نشان می دهد كه شما هنوز غرق در احساسات باقی مانده از خاطرات گذشته ات هستی. اما وقتی در تصویرسازی تجربه های تلخ گذشته ات خودت را هم تجسم می كنی این نشانه خوبی است چون شما به عنوان یك تماشاچی به آن اتفاق نگاه می كنید و خودتان را جدا كرده اید و آن صحنه تلخ را در زمان حال و جایی كه هم اكنون هستی نگاه می كنی. یادت باشد گذشته تنها یك خاطره است و این ما هستیم كه آن ها را زنده می كنیم. در این تصویر سازی و احیای دوباره زمان حال را از دست نده.

گردآوری: مجله اینترنتی پاتوق پارسی

منبع : تبیان

Abolfazl Lotfi بازدید : 159 پنجشنبه 14 شهریور 1392 نظرات (0)

مطالعات جدید نوروسایکولوژی اهمیت یکپارچگی 6 عامل را در ارتقای بهزیستی، کاهش استرس و تسهیل اتصالات جدید عصبی نشان دادند. این عوامل عبارتند از:

1 - ورزش

2 - تغذیه

3 - روابط اجتماعی

4 - چالش شناختی

5 - خواب

6 - مدیتیشن

ورزش

ورزش نه تنها اثرات قابل توجهی بر سلامت جسمانی می گذارد، می تواند از طریق برانگیخته شدن انتقال دهنده ها و تولید اندروفین ، به شکل چشمگیری بر سلامت روانشناختی موثر باشد. چالش های روانشناختی واکنشی شامل افسردگی، استرس، اضطراب پس از سانحه، اضطراب، اختلالات خوردن، اعتیاد و برخی نشانه های اسکیزوفرنی می شود. بر اساس مطالعات جان راتی، متخصص علم ورزش و مغز، ورزش قوی ترین ابزار برای بهینه سازی عملکرد مغز است.

بنابراین اگر تا امروز هنوز هم ورزش را جدی نگرفته اید، همین الان تصمیم بگیرید برنامه ریزی ویژه ای برای ورزش کردن داشته باشید. نیاز نیست فورا به یاد نداشتن وقت و هزینه های بالای کلاس های ورزشی بیفتید. ورزش کردن خیلی راحت تر از اینهاست. بر اساس مطالعات پژوهشگران علوم ورزشی، انجام 3 مرتبه ورزش در روز ، هر بار به مدت 10 دقیقه ، می تواند به اندازه 5/0 ساعت ورزش مداوم موثر باشد. شما هم حتما می توانید این 10 دقیقه ها را در برنامه روزانه خود قرار دهید.

تغذیه

مطالعات گسترده ای در زمینه تاثیر مثبت یک رژیم غذایی سالم بر ذهن و بدن انجام شده است. امروزه کتاب ها و سایت های اینترنتی مختلفی در زمینه تغذیه سالم وجود دارد. برایند همه این تحقیقات گویای این حقیقت است که اختصاص دادن بیشترین حجم مواد مصرفی روزانه به میوه جات و سبزیجات، رمز اصلی داشتن سلامت روان و عملکرد مناسب مغز به شمار می رود.

شما می توانید برای مصرف راحت تر و بیشتر سبزیجات و میوه های تازه، از آبمیوه گیری و مخلوط کن استفاده کنید. به این شکل قادر خواهید بود به سرعت حجم قابل توجهی از آب میوه ها و سبزیجات را استفاده کنید.

اگر شما هم فردی هستید که تغذیه نامناسبی دارید، اگر مقدار زیادی غذاهای آماده و مواد غذایی صنعتی مصرف می کنید، اگر سبزیجات و میوه های تازه جایی در برنامه غذایی شما ندارند، نگران نباشید. شما هم می توانید از تغذیه سالم برخوردار شوید. نکته مهم این است که عادت های تغذیه ای نیز مثل همه عادت ها نسبت به تغییر مقاوم اند. بنابراین شما باید به تدریج و قدم به قدم عادت های مثبت را وارد تغذیه خود کنید. مثلا تصمیم بگیرید که از امروز حتما قبل از وعده نهار و شام یک ظرف سالاد جذاب و خوشمزه میل کنید. اگربه مقدار زیاد شیرینی ، شکلات یا نوشابه مصرف می کنید از امروز میوه های تازه و خشک و تنقلات سالم مثل مغزها و خشکبار را جایگزین کنید.

فقط کافی است که تصمیم بگیرید و کمی همت به خرج دهید. پس از مدتی درخواهید یافت که با سالم تر شدت تغذیه، از احساس نشاط بیشتری برخوردار خواهید بود و عملکرد فکری و ذهنی تان بهتر خواهد شد.

روابط اجتماعی

ما موجودات اجتماعی هستیم. زمان تنهایی مهم است، اما ما به منظور انگیزه داشتن نیاز به تعاملات انسانی مثبت داریم. مزایای روابط مثبت شامل سیستم ایمنی بهتر، شادی بیشتر و ظرفیت شناختی بهتر است. عشق ممکن است تمام آن چیزی نباشد که به ان نیاز دارید اما به طور شگفت انگیزی کمک کننده است. این هفته زمانی را برای برقراری ارتباط دوباره با فردی بگذارید که مدت هاست او را ندیده اید و از بودن با او لذت می برید. به یکی از اعضای فامیلتان که ارتباط خوبی با او دارید تماس بگیرید و احوال او را بپرسید. دقت کنید که پس از این کاره چه احساسی دارید.

بسیاری از این کارها "باید" هایی است که مردم فکر می کنند باعث داشتن احساس خوب در روز می شود. اما پژوهش های اخیر نشان می دهد که این کاره نه تنها کمک کننده هستند، بلکه برای داشتن انگیزه هیجانی و جسمانی ضروری است.

چالش شناختی

هیچ کس دوست ندارد خسته یا کسل باشد. تغییر دشوار است اما در عین حال هیجان انگیزو چالش برانگیز است و اثرات مثبتی را در مغز به وجود می آورد. شما لازم نیست که برای ایجاد چالش شناختی معنادار از یک سفینه بپرید یا در یک بشقاب پرنده بنشینید. گاهی تنها به چالش کشیدن فرض ها و عقاید قد.یمی کافی است. آموختن یک مهارت جدید هم مفید است.

آیا به موسیقی علاقه دارید؟ در یک کلاس موسیقی شرکت کنید. آیا برایتان سخت است که در مقابل دیگران صحبت کنید ؟ در یک کلاس ارتقای اعتماد به نفس یا فن بیان شرکت کنید. یک مهارت جدید یاد بگیرید یا یک کتاب چالش زا بخوانید. یک سرگرمی جدید را دنبال کنید. حل کردن معماها و جدول ها هم می تواند کمک کننده باشد.

به هر شکل شده خودتان را به چالش بکشید و به مغزتان کمک کنید که مسیرهای عصبی جدید را ایجاد کند.

خواب

اگرچه میزان خواب مورد نیاز در افراد متفاوت است، بسیاری از محققین بر این عقیده اند که در حدود 7 تا 8 ساعت خواب شبانه مناسب است. احتمالا این عدد برای بسیاری از افرادی که مشغله زیادی دارند ناممکن به نظر برسد.

بسیاری از مواقع حتی اگر به موقع هم به رختخواب برویم، مغز ما از اینکه خاموش و آرام باشیم جلوگیری می کند و اجازه نمی دهد که به خواب برویم.

برخی از راهکارهای مفید برای آرام کردن جسم و ذهن در پایان روز عبارتند از خاموش کردن تلویزیون و مطالعه یک کتاب آرام بخش، مدیتیشن و ریلکسیشن و پرهیز از مصرف چای و قهوه در ساعات قبل از خواب.

مدیتیشن

نشان داده شده است که انجام یک تمرین مدیتیشن روزانه (حتی به اندازه 10 تا 20 دقیقه) به شکل مثبتی بر سلول های خاکستری مغز تاثیر می گذارد ، باعث تنظیم هیجانی بهتر و افزایش ذهن آگاهی می شود.

در دنیای امروزی با وجود اینترنت و تکنولوژی های مختلف دسترسی به موزیک های آرام بخش و یادگیری سبک های مختلف مدیتیشن بسیار آسان شده است.

تلاش برای پیشرفت کردن در این 6 راهکار، تغییر مثبتی در زندگی شما ایجاد می کند و به شما کمک می کند احساس مثبت و سالمی نسبت به خودتان داشته باشید.

گردآوری: مجله اینترنتی پاتوق پارسی

منبع : روان

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    برگزیده ها
    ست لباس کریمس
    http://www.zigil.ir/uploads/fardahosting/1392/10/02/7/24bc4373e501.jpg


    راهی برای از بین بردن
    لک صورت

    http://www.zigil.ir/uploads/mobin/1392/10/01/5/8f1685e3f901.jpg


    تصاویر خودرو تویوتا
    هایلندر 2014

    http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/meet-the-2014-toyota-highlander-photo-gallery_5-200x150.jpg


    بیوگرافی سید علی ضیاء

    عکس زیبای علی ضیا و خواهرش


    رنو مگان کروک 2013
     رنو مگان کروک پس از جراحی زیبایی! +تصاویر


    عکس های دیده نشده
    مهران مدیری
    عکس های هرگز دیده نشده از مهران مدیری

    راه کاهش چین و چروک
     صورت
    10 راه کاهش چین‌ و چروک صورت

    اس ام اس های غمگین
    و تیکه دار دی ماه
     اس ام اس های غمگین و تیکه دار دی 92 (سری اول)

    چگونه عالی صحبت کنیم
    چطور عالی صحبت کنیم

    تصاویر مراسم حراج
    پیراهن مالدینی
     مراسم حراج پیراهن مالدینی +تصاویر

    جاذبه های گردشگری
    بوئنوس آیرس
     جاذبه های گردشگری بوئنوس آیرس

    بیوگرافی سپیده خداوردی
     بیوگرافی سپیده خداوردی + تصاویر سپیده خداوردی

    نقاشی های خارق العاده
    از طبیعت
     نقاشی های خارق العاده از طبیعت بکر و رنگارنگ (سری اول)
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1204
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 84
  • آی پی دیروز : 72
  • بازدید امروز : 231
  • باردید دیروز : 155
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,010
  • بازدید ماه : 2,512
  • بازدید سال : 24,818
  • بازدید کلی : 2,013,707
  • کدهای اختصاصی