loading...
سایت تفریحی و سرگرمی پاتوق پارسی
مجله اینترنتی پاتوق پارسی

http://uploadax.com/images/57924647360126623696.pnghttp://up.patoghparsi.ir/up/bia2sms/Pictures/529167_aRgWTqQJ147740.jpg


https://rozup.ir/up/tak3da-music/Pictures/85459743917593663358.gif


http://miladupload.tk/uploads/miladupload.tk1365147870282.gif



http://uploadax.com/images/08779301451776478732.gif
 

آخرین ارسال های انجمن
Abolfazl Lotfi بازدید : 735 چهارشنبه 27 فروردین 1393 نظرات (0)

دوران عقد دورانی است که روابط عاطفی بین شما و همسرتان شکل می‌گیرد و به اوج خود می‌رسد. دراین دوران باهم انس می‌گیرید، یکدیگر را می شناسید و قلق های همدیگر را تا حدود زیادی پیدا می کنید.

 دوران عقد در واقع دورانی است که شما به لطف نزدیک تر شدنتان به همسر خود، شناختی از او به دست می آورید که شاید هیچ کس دیگر نتواند تا این حد او را بشناسد و این البته صرف نظر از لذتی است که از با هم بودن نصیب تان می شود.

 

 در دوران عقد احساسات عاطفی شکل می‌گیرد و رابطه جنسی اگر کنترل شده و خفیف باشد می‌تواند به شکل‌گیری و ظهور این احساسات کمک زیادی کند. با این حال، رابطه جنسی تنها هدف ازدواج نیست و هیچ ازدواجی که تنها براساس این رابطه شکل بگیرد پایدار و استوار نمی‌ماند.

 اما واقعا سوال خیلی از دختر و پسرهای عقد کرده است است که حد این روابط کجاست؟ شما در دوران عقد می توانید مثل یک زوج واقعی با هم رابطه داشته باشید یا باید همچنان از همدیگر فاصله بگیرید؟

 

 اگر قرار باشد پاسخ این سوال را در یک عبارت بگوییم، باید بگوییم هیچ کدام! رابطه جنسی در دوران عقد تعاریف خاص خودش را دارد. شما شرعا همسر هستید و اگر یک رابطه کامل با هم داشته باشید که حتی منجر به بارداری شود، باز هم شرعا و قانونا کسی نمی تواند به شما خرده بگیرد. اما آنچه در این میان شک و تردید به وجود می آورد، عرف است.

 

در مقابل عرف نباید جبهه گرفت. همیشه آن چیزی که از قدیم باب بوده اشتباه نیست. بلکه ملاحظات دوران است که بر اساس تجربه رعایت می شود. شما و همسرتان بعد از عقد شرعا زن و شوهر هستید اما زن و شوهری که زندگی مشترکتان را هنوز آغار نکرده اید و وابسته به پدر و مادرتان هستید. این یعنی شما باید برخی از چهارچوب های زندگی دوران تجرد را همچنان حفظ کنید.

 

 این چهارچوب ها می گوید که شما باید در دوران عقد از فرصت محرمیت و نزدیک تر شدنتان برای شناخت بیشتر استفاده کنید. در این بین حد متوسطی از روابط نزدیک جسمی می تواند عاطفه میان شما را تقویت کند و شما را با روحیات هم بیشتر آشنا کند اما این حد، اگر نادیده گرفته شود و رابطه جنسی کاملی شکل گیرد، شما قدرت تصمیم گیری در آینده را از دست خواهید داد.

 

 مشکل فقط تغییرات جسمی که برای شما اتفاق می افتد نیست؛ یک رابطه جنسی کامل، شما را پایبند یکدیگر می کند. احساس تعهد می آورد، وابسته می کند و باعث می شود در جایی که باید تفکر منطقی داشته باشید احساسی تصمیم بگیرید. چگونه؟

 شاید شما احساس کنید که همسر آینده تان دقیقا آن طور نیست که فکر می کردید و زندگی با او می تواند باعث بدبختی شما شود. در چنین شرایطی، رابطه جنسی شما را در فاز وابستگی عاطفی قرار می دهد و تصمیم گیری بر اساس منطق و جدایی برایتان دشوار می شود.

 به همین دلیل است که می گویند روابط جنسی کامل خود را به زمانی موکول کنید که باهم زندگی مشترک را آغاز کرده اید و به صورت مستقل جدا از پدر و مادر خود زندگی می‌کنید.

 

 اما در مقابل قرار نیست شما از همسرتان دوری کنید و رابطه تان را با او در حد رابطه خواهر و برادری نگه دارید. حفظ رابطه شما، نیاز به نزدیک تر شدنتان دارد و این حاصل نمی شود، مگر وقتی که شما از چهارچوب های عرفی فاصله بگیرید و به یکدیگر عشق بورزید. بسیاری از مشکلات و اختلالاتی که در دوران عقد به وجود می‌آید ناشی از عدم آگاهی زوجین به برقراری روابط درست جنسی است.



منبع: تبیان

Abolfazl Lotfi بازدید : 242 جمعه 20 دی 1392 نظرات (0)

برای آنکه به فرزندانمان کمک کنیم از زندگی خود نهایت بهره را ببرند. باید به آنها نیز کمک کنیم که در مورد خود بیاموزند و خود را درک کنند.

بی علاقگی به درس خواندن

امروزه بی انگیزگی فرزندان در درس و مدرسه، علل بسیاری از مراجعات خانواده ها به مشاوران است. عباراتی از قبیل «فرزندمان درس نمی خواند»؛ «اخلاقش روز به روز بدتر می شود»؛ «با خواهر و برادرش دعوا می کند.» یا «از دست او همیشه جنگ اعصاب داریم.» برای همه ی ما عباراتی آشناست.

در پاسخ به چنین والدینی گفته می شود همگی این مشکلات برخاسته از یک چیز است و آن اینکه، شما از فرزندتان می خواهید که: درس بخواند.

بدیهی است که این فرزند در این نقطه شکست خورده است و شما با تذکرات، توقعات و انتظارانتان بر این نقطه ی شکست، مرتباً فشار می آورید. طبیعتاً این شکست، بر جنبه های دیگر زندگی او نیز سایه خواهد انداخت. این فشارها مانند این است که بخواهید با دست شکسته ی او زورآزمایی کنید. این عملکرد، بقیه ی بدن او را نیز فلج می کند باید برای مدتی توقّعات تحصیلی خود را از او کنار بگذارید و با او در نقطه و جنبه ی دیگری معامله کنید و همه ی روابط تان را به درس او گره نزنید.

در بسیاری از موارد، چنین خانواده هایی در آینده متوجه خواهند شد که ضعف هایی که در فرزندشان وجود داشت و مایه ی تشویش خاطر آن ها شده بود، یک به یک به مرور بر طرف می شود می بینند همین فرزند که با هزار ضرب و زور موفق به گرفتن دیپلم شده است، اکنون از سربازی باز می گردد؛ جایی مشغول به کار می شود؛ موفقیتی در کارش پیدا می کند و بالاخره همه ی توانایی هایش بر هم افزوده می شوند تا جایی که می تواند به خوبی زندگی خود را اداره کند.

حال اگر این پدر و مادر به توانایی های دیگر او و نکات مثبت فرزندشان توجه بیشتری کرده بودند، هم به طریقی نگرانی های خود را کاهش داده بودند و هم با این نگرش مثبت، راه را برای موفقیت های فرزندشان هموارتر می ساختند.

گاهی از کودک خود انتظارات واهی و نادرست دارند که این کارشان تنها به هرز رفتن استعدادهای واقعی فرزندشان می انجامد.

جامعه ای را تصور کنید که همه افراد آن پزشک و یا مهندس هستند! آیا این جامعه به هنرمند، تعمیر کار، مغازه دار و شغلهای دیگر احتیاجی ندارد؟

یک مثال:

جوان سرکشی را در نظر بگیرید که با کج رفتاری ها، بی قیدی ها و بدخلقی هایش سامان خانواده را بر هم ریخته است. همین جوان، یک باره موفق به کسب رتبه ای در مسابقات ورزشی مدرسه می شود؛ در نتیجه مورد توجه دانش آموزان و اولیای مدرسه و همچنین فامیل و دوستان قرار می گیرد و همین امر آرام آرام فضای خانه و نحوه ی برخورد اطرافیان را برای او تغییر می دهد. حالا دیگر همه اش صحبت از موفقیت او در ورزش است. این شخص در ابتدا در مدرسه مدال آورده است. بعدها در منطقه مدال می آورد، کم کم قهرمان شهر می شود، بعد قهرمان استانی و نهایتاً قدم بر عرصه ی قهرمانی کشوری می گذارد. همین پیروزی او- که مبتنی بر یک موفقیت اخلاقی هم نبوده است- باعث می شود که این جوان شخصیت و هوّیت خود را در این موفقیت بازشناسی کند و از همان نقطه، شروع به رشد کند و همان رشد، بستری برای بالندگی او در دیگر زمینه ها باشد.

توجّه کنید این شخص، همان جوان بود با همان ناهنجارها؛ اما بر حسب اتفاق، برای او یک نقطه ی مثبت کلید خورد. او به کلاس سیر و سلوک نرفت؛ در کلاس اخلاق نیز شرکت نکرد؛ همین جوان که روابط اجتماعی اش بر پایه ی درستی بنا نشده بود، یاد می گیرد که چه طور ارتباطات اجتماعی خود را سامان دهد. شخصیت او آن چنان برایش ارزشمند می شود که حاضر به لطمه زدن به آن نخواهد شد؛ و این بهترین عامل کنترل کننده ی رفتار برای اوست.

فرزندمان درس نمی خواند

کشف استعداد در خانواده

در روایات، انسان ها به معادن طلا و نقره تعبیر شده اند؛ اما طلا و نقره در هر معدنی مکنون و پوشیده است، باید کسی بیاید و این طلا و نقره را ابتدا کشف و سپس، استخراج کند.

در جامعه به طور طبیعی، افرادی که در برخی زمینه ها نسبت به سایرین با استعدادتر هستند، بیشتر مورد استقبال قرار می گیرند و بقیه ی افراد مورد غفلت واقع می شوند.

لذا در ارتباطات اجتماعی، نمی توان از جامعه انتظار داشت که تمام این معادن را کشف کند؛ اما در خانواده، این انتظار، بجا و حتی ضروری است. باید بدانیم که همسر و فرزندان، معادن خانوادگی ما هستند و این ما هستیم که باید به این معادن بیندیشیم و برای آن برنامه ریزی کنیم؛ ولی اول باید وجود آن معادن طلا و نقره را باور داشته باشیم.

والدین باید دقت کنند که واقع بینی در کشف استعدادها یکی از مهم ترین وظایف آنهاست. اکثر والدین به دلیل این که دوست دارند فرزندشان بسیار باهوش باشد و در زمینه های خاصی که آنها می خواهند مستعد نشان داده شوند، بسیاری از استعدادهای واقعی کودک را نادیده گرفته و تنها به خواسته های خود توجه می کنند و گاهی از کودک خود انتظارات واهی و نادرست دارند که این کارشان تنها به هرز رفتن استعدادهای واقعی فرزندشان می انجامد.

جامعه ای را تصور کنید که همه افراد آن پزشک و یا مهندس هستند! آیا این جامعه به هنرمند، تعمیر کار، مغازه دار و شغلهای دیگر احتیاجی ندارد؟

خداوند در هر فردی استعدادهای خاصی گذاشته است که او را منحصر به فرد می کند پس سعی کنید استعدادهای واقعی فرزندتان را بیابید.

نکته مهم این که، بیش از اندازه به فرزندانتان سرکشی نکنید و از گفتن الفاظ تحقیر کننده مانند اینکه تو تنبل هستی یا با این طرز درس خواندن به هیچ کجا نخواهی رسید، خودداری کنید

دوستی می گفت از خدا بخواهید که فرزندتان اول مومن به خدا، سپس متعهد به ارزشهای انسانی و در آخر متخصص در هر رشته ای شود.

نکته مهم این که، بیش از اندازه به فرزندانتان سرکشی نکنید و از گفتن الفاظ تحقیر کننده مانند اینکه تو تنبل هستی یا با این طرز درس خواندن به هیچ کجا نخواهی رسید، خودداری کنید.

برای آنکه به فرزندانمان کمک کنیم از زندگی خود نهایت بهره را ببرند، باید در مورد کودکان بیاموزیم و آنها را درک کنیم و به آنها نیز کمک کنیم که در مورد خود بیاموزند و خود را درک کنند. این دانش و درکی که آنها به دست می آورند، می تواند تبدیل به ابزار نیرومندی شود و به آنها کمک کند معنا و جهت زندگی خود را بیابند و بهترین انتخاب ها را داشته باشند.

والدین و بچه ها از طریق شناخت زمینه های استعداد شخصی، اطلاعات بیشتری کسب می کنند و می توانند در مورد سرگرمی، رشته تحصیلی، برنامه ها و اهداف آینده فرزندانشان بهتر تصمیم بگیرند.

در پایان یادمان باشد،فرزند خود را همان طور که هست، بپذیرید.

 

منبع: تبیان

Abolfazl Lotfi بازدید : 886 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

زنان براي فهم روحیات و خصوصیات مردان بايد به هزار حيله متوسل شوند و شش دانگ حواسشان را جمع كنند تا بتوانند شناخت كافي نسبت به مرد زندگي‌شان به دست بياورند. شما هم اگر جزو خانم‌هايي هستيد كه مي‌خواهيد همسر يا نامزدتان را بهتر بشناسيد، مي‌توانيد از نوع لباس پوشيدنش به ويژگي‌هاي اخلاقي او پي ببريد و بهترين و درست‌ترين عكس‌العمل را در مقابل او انجام دهيد. به‌خاطر داشته باشيد هرچه شناخت شما كامل‌تر و درست‌تر باشد و انتخاب بهتری داشته باشید، زندگي مشترك شيرين‌تري را تجربه خواهيد كرد...

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 1155 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

شخصیت شناسی دست دادن!

اگر می‌خواهید بدانید فرد مقابل‌تان چطور آدمی است اما فرصت زیادی برای شناخت او ندارید، بهتر است از دست‌هایش کمک بگیرید. دست‌ها می‌توانند بگویند او تا چه اندازه صبور و منطقی و چقدر عجول و خشن است پس این چند ثانیه فرصت را از دست ندهید...

 

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 312 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

  تست: ازدواج‌ تان سالم است يا بيمار؟

اگر چند سال از ازدواج‌تان گذشته، با اين آزمون مي‌توانيد به سالم بودن آن پي ببريد یا اینکه متوجه شوید زندگی مشترک شما دچار چه مشکلاتی است و باید چه کنید...

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 790 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 مسئولیت‌پذیری از جمله ارزش‌هایی است که انسان‌ها، سازمان‌ها و جوامع مختلف دغدغه آن را دارند. این ویژگی یکی از معیارهای اساسی برای انتخاب همسر است. اما می‌دانید كه شما و همسر فعلی یا آینده‌تان چقدر این ویژگی را دارید؟...

 


Abolfazl Lotfi بازدید : 820 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

 معمولا چگونه عطسه می‌کنید؛ بلند یا کوتاه؟ تا به حال فکر کرده‌اید که شاید همین مدل عطسه کردن می‌تواند بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی شما را نشان دهد. «پاتي‌وود» يکي از برترین متخصصان زبان بدن جزييات جالبي در مورد نحوه عطسه کردن اظهار کرده‌است. او معتقد است شخصيت هر فرد از نحوه عطسه کردن او قابل کشف است. اين متخصص براي اثبات این نظریه خود مطالعه‌ای را انجام داد؛ مطالعه‌ای که در آن 547 فرد داوطلب شركت كردند و نتایج آن نشان داد، شخصيت‌هاي مختلف به شكل‌هاي مختلفي عطسه مي‌كنند.

دكتر پاتي وود كه اين پژوهش را انجام داده، مي‌گويد؛ 4نوع مختلف عطسه كردن وجود دارد و عطسه افراد مطابق با شخصيت‌هاي آنهاست. بنا به گفته دکتر فردریک لیتل پرفسور دانشگاه بوستون یک الگوی ذاتی برای روش عطسه کردن انسان‌ها وجود دارد که به احتمال زیاد ژنتیک و موروثی است بنابراین خیلی هم بعید نیست که عطسه کردن وابسته به شخصیت فرد باشد.

 

آرام‌های محبوب...

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 745 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

 با انجام اين تست مي‌توانيد به برونگرا يا درونگرا بودن خود و خواستگارتان پي ببريد. شما خودتان جزو كدام گروه هستيد؟ از آن برونگراهاي دوآتيشه كه اصلا و ابدا با تنهايي كنار نمي‌آيند يا از آن درونگراهايي كه فقط در گوشه عزلت خودشان خوش هستند؟ يا شايد هم ميانه‌رو باشيد. اما به‌طور معمول اكثر انسان‌ها به سمت يكي از اين 2 قطب تمايل بيشتري دارند.

 

فرق آدم‌های اهل درونگرایی و برونگرایی...

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 954 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

  تست روانشناسی - انگار شناختن آدم‌ها کار سختی هم نیست. از نوع کفشی که می‌پوشند بگیرید تا شیوه راه رفتن و ایستادنشان، همگی می‌توانند ویژگی‌های شخصیتی‌شان را آشکار کنند. محققان می‌گویند، حتی ویژگی‌های ظاهری که خود افراد در داشتنشان دستی ندارند، از قبیل نوع و جنس مو هم می‌تواند در این زمینه راهگشا باشد.

 

 آنها معتقدند با نگاه کردن به جنس موی افراد و حتی رنگ طبیعی مویشان و مدلی که خودشان انتخاب کرده‌اند، می‌توانید ریز و درشت شخصیت‌شان را آشکار کنید. از نظر پژوهشگران، موهای آدم‌ها می‌تواند نگاهی که به خود و دیگران دارند را آشکار کند. پس قبل از قضاوت در مورد هر کسی، به موهایش نگاه کنید.

 

1. موهای فرفری

کسانی كه دارای اینگونه موها هستند، افرادی خلاق و روشنفکری‌اند که زیاد به قضاوت‌های دیگران اهمیتی نمی‌دهند و به سبک خودشان زندگی می‌کنند. این افراد برنامه‌های بلندپروازانه‌ای برای زندگی‌شان دارند و گمان می‌کنند موهایشان برگ برنده‌ای برای جلب توجه دیگران هستند. البته گاهی کسانی که چنین شخصیتی دارند، به‌طور طبیعی موهای فر ندارند و به دلیل آنکه ظاهرشان را با شخصیت درونی‌شان هماهنگ کنند، موهای خود را فر می‌کنند.

 

2. موی چتری

این دسته از افراد دوست دارند توجه را به خود جلب کنند. مهم نیست موهای آنها بلند است یا کوتاه، اندازه موها هرچه که باشد، چتری کردن جلوی مو می‌تواند توجه دیگران را به سمت آنها هدایت کند، زیرا افراد خواسته یا ناخواسته با نگاه کردن به آنها به چشم‌هایشان خیره می‌شوند و برقراری ارتباط چشمی، دریچه‌ای برای شروع یک ارتباط نزدیک‌تر است. این آدم‌ها به زیبایی طبیعی معتقدند و از آشنایی با آدم‌های تازه خوشحال می‌شوند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی می‌دهند که چتری‌های صاف دارند، نه کسانی که به‌خاطر مدل موی کوتاهشان مجبورند موهای خود را در پیشانی بریزند.

 

3. کچل‌های مرتب

مردهایی که بیش از حد به موهایشان می‌رسند و در کنار موهای آراسته‌شان، کفش و لباسی آراسته هم دارند، می‌خواهند موقعیت و پایگاه اجتماعی‌شان را به رخ دیگران بکشند یا به خاطر شغلشان فخر بفروشند. بررسی‌ها نشان می‌دهد، مردهایی که کم‌مو یا نیمه طاس هستند اما معدود تارهای باقیمانده روی سر خود را با دقت و وسواس شانه می‌زنند، آدم‌های خودخواهی هستند که به نگاه دیگران در مورد خودشان اهمیت زیادی می‌دهند. البته آنها این نظر را در مورد کسانی می‌دهند که به شکل افراطی به موهایشان می‌رسند، نه کسانی که تنها می‌خواهند آراسته و تمیز باشند.

 

4. موی کوتاه

محققان می‌گویند صاحبان موهای کوتاه، آدم‌های محافظه‌کاری هستند که می‌توانند خودشان را با محیط اطرافشان تطبیق دهند. البته آنها معتقدند موهای بیش از حد کوتاه می‌تواند تمایل افراد به ورزش کردن یا کارهای نظامی را نشان دهد یا از بیماری فرد خبر دهد. چراکه در این سه گروه، افراد ترجیح می‌دهند موهایی کوتاه داشته باشند. پس اگر فردی با موهای کوتاه را دیدید، اول در شیوه‌ زندگی و شرایطش به دنبال دلیل انتخاب این مدل بگردید و بعد برچسب محافظه‌کار بودن را روی او بچسبانید.

 

5. موهای خاکستری

از نظر پژوهشگران نه تنها مدل‌های مختلف مو، بلکه رنگ مو هم می‌تواند شخصیت افراد را پیش‌بینی کند و به ما در برقراری رابطه با آنها کمک کند. تحقیقات دیگری هم می‌گوید زنانی که به‌طور طبیعی، موهایشان به سمت خاکستری شدن می‌رود، خودشان را همانطور که هستند قبول دارند. آنها از شخصیت و شیوه زندگی‌شان راضی‌اند و دوست دارند خود را به همان شکلی که هستند به دیگران نشان دهند. این آدم‌ها روی تصمیمات و رفتارهایشان پرده نمی‌گذارند و از خودسانسوری بی‌زارند.

شناختن آدم‌ها,ویژگی‌های شخصیتی‌, شخصیت افراد

6. موهای به هم ریخته

آدم‌های بی‌خیالی که به آسانی ناراحت نمی‌شوند و تنش‌های روزمره کمترین اثر را رویشان دارد، چنین موهایی دارند. البته بسیاری از کسانی که موهای به هم ریخته دارند، دوست دارند با مدهای عجیب و غریب روز پیش بروند. درست است که در چشم دیگران ممکن است خنده دار به نظر برسند، اما از طرف دیگر، جذاب و فریبنده هم هستند. از نگاه دیگر، آدم‌های بی‌قیدی که برای هیچ چیز احترام قائل نیستند، معمولا موهایی ژولیده و کثیف دارند و آخرین باری که به ظاهر موهایشان رسید‌ه‌اند را به یاد نمی‌آورند. پژوهشگران می‌گویند، اگر آنها به بیماری یا مشکل خاصی مبتلا نباشند، احتمالا به‌خاطر کاهلی‌شان چنین ظاهری را پیدا می‌کنند.

 

7. مجعد

اینگونه افراد دوست دارند همیشه دوست داشتنی به نظر برسند. آنها هم از نظر خودشان و هم از نظر دیگران، افرادی زیبا و بی‌خیالی هستند که بودن در کنارشان سرگرم کننده و جذاب است. موهای مجعد مخصوص آدم‌های مدرن است که دوست دارند بی‌همتا به نظر برسند. صاحبان این موها در یک زمان دوست دارند کنترل همه چیز را به دست بگیرند و در همان زمان از اینکه همه چیز را رها کنند و بی‌خیال آن شوند هم نمی‌ترسند. پس در ارتباط با آنها کمی محتاط‌تر عمل کنید تا قربانی تصمیمات ناگهانی‌شان نشوید.

 

8. موهای صاف

موی صاف یعنی جدیت؛ آدم‌هایی که چنین موهایی دارند، در زندگی‌شان یک خط ثابت را انتخاب كرده و از این شاخه به آن شاخه پریدن پرهیز می‌كنند و یك شاخه را با جدیت ادامه می‌دهند. آنها دوست دارند همان‌طور که هستند به نظر برسند. چنین آدم‌هایی در کارشان هم متخصص هستند و از پس چالش‌های زندگی‌شان به خوبی برمی‌آیند. این آدم‌ها اگر مسئولیتی را قبول کنند، تمام تلاش‌شان را برای انجام دادنش می‌کنند و شما می‌توانید به متعهد بودنشان اطمینان داشته باشید.

 

9. نیمه مصری(جلو بلند و پشت کوتاه)

اینگونه افراد، آدم‌های ساده و بی‌شیله و پیله‌ای هستند که به نظر دیگران اهمیتی نمی‌دهندو نمی‌گذارند کسی در کارشان دخالت کند. زنانی که این مدل مو را انتخاب می‌کنند، در زندگی سبک و سیاق خود را در پیش می‌گیرند و نمی‌گذارند که وابستگی به دیگران، زندگی‌شان را نابود کند. آنها می‌توانند در زندگی روی خطی که در نظر گرفته‌اند حرکت کنند و با قدرت و استقلال عمل می‌کنند.

 

10. موهای تیز تیزی (پر مانند)

موهای کوتاهی که این ظاهر را دارند، متعلق به آدم‌های مدرنی هستند که نسبت به زندگی اشتیاق زیادی دارند و سرزنده‌اند. اینگونه افراد، آدم‌ها با اعتماد به نفسی هستند و گاهی با رفتارهایشان دیگران را هیجان زده و متعجب می‌کنند. امروزه زنان زیادی موهایشان را به این شکل آرایش می‌کنند و انگار می‌خواهند از این طریق مدروز بودنشان را نشان دهند.

 

11. موهای بلند

زنانی که چنین موهای دارند، شخصیتی آرام دارند، مودبند و البته تا حدودی عجیب و غریب به نظر می‌رسند. اما در کنار همه این صفات، آنها آدمهای مطیعی هستند که می‌گذارند دیگران در موردشان تصمیم بگیرند. موی بلند برای زنان در اغلب فرهنگ‌ها نشانه زیبایی است. به همین دلیل محققان می‌گویند زنان بالای 40 سالی که موهایشان را بلند می‌کنند، دوست دارند جوانی از دست رفته‌شان را به دست بیاورند و مثل قبل زیبا به نظر برسند. در واقع آنها می‌خواهند در مقابل پیری ایستادگی کنند.

منبع:سیب سبز/سلامت نیوز

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 813 یکشنبه 08 دی 1392 نظرات (0)

 

آدم های خوش معاشرت گرچه بطور عمومی در ویژگی هایی مشترکند و مجموعه ای از صفات، کم و بیش در هر کدامشان دیده می شود، با اینحال انواع و اقسام مختلفی دارند. بعضی ها مونولوگ های طولانی دارند و بعضی ها بیشتر بدون توپ و در فضاهای خالی کار می کنند. عده ای به بازی زیر پوستی علاقه دارند و گروهی نقش آفرینی «اُوِر اَکت» را ترجیح می دهند. اینجا ما سعی کرده ایم براساس نمونه های عینی دور و برمان، «شصمع های محافل» دوستانه یا خانوادگی را به چند گونه کلی و اصلی تقسیم کنیم. بدیهی است که دسته بندی این افراد به طور علمی و دقیق به این راحتی میسر نیست و ممکن است افراد مختلف، ویژگی هایی از هر گروه را با دُزهای گوناگون در خود داشته باشند.

پرشورها
ژانری استثنایی که گرچه با نُت سفید [سکوت] مطلقا آشنایی ندارند و لبشان لحظه ای از جنبیدن نمی ایستد، باز چهره جذاب هر جمعی محسوب می شوند. حرف زدنشان به متن Wordای می ماند که بدون Space تایپ شده باشد. مخاطب را طوری به رگبار کلمات می بندند که سرعت ادای واژگانشان از سرعت پروسس ذهنی او برای درک مفهوم آنها بیشتر است؛ به این ترتیب همیشه باید خوشه چین صحبت هایشان باشید اما به فهم هر قسمتش که برسید، باز هم بُرد کرده اید.

موقع خوردن چای و میوه سراغ حنجره زااسشان می روند. ذهنشان مدام مشغولیات دارد و هر نفَسی، از این سوی عالم به آن سویش می رود. اگر یک واژه خاص را ده بار بهشان بگویید، هر دفعه بسته خاص و متفاوتی از قبلی را به یاد می آورند. از «شلغم» به «شُغلم» می رسند و از «آرسنال» به «بارسلون». اگر فرصت کنید و لابلای نفس کشیدن هایشان حرفی از «پاستیل» به میان آورید، اول سراغ زندان «باستیل» می روند و بعد سری به «پاستا»ی مرغ می زنند. از پاستا به «روی کاستا» پر می کشند، بعد به «کاستاریکا»، بعد پنیر کاستارد! ... همه اینها در کسری از ثانیه در ذهنشان می گذرد و نتیجه اش می شود اینکه وقتی زبان باز می کنند، می بینی در جواب حرف تو از پاستیل، دارند درباره هیکل آشنایی حرف می زنند که به نظرشان «شبیه گونی برنج صادقاتی است؛ شیک و با کلاس اما استوانه ای» از ما می شنوید، هیچ وقت ریسک طعنه زدن و متلکانداختن به پرشورها را به جان نخرید. از شوخی کسی ناراحت نمی شوند اما استاد بدل کردن تهدید به فرصت در حداقل زمان ممکن اندو تا بفهمید از کجا خورده اید، می بینید خودتان سوژه خنده جمع شده اید.

فرمالیست ها
نمونه بارز غلبه «فرم بر محتوا». اگر شوخی ها و خاطره هایشان را عین به عین به خاطر بسپارید و سعی کنید جایی دوباره آن را از زبان خودتان برای جمعی تعریف کنید، قبل از واکنش اعتراضی ملت، شخصا به پوچی کارتان پی خواهید برد. بعد ممکن است از خود بپرسید: «پس چرا وقتی فلانی داشت تعریف می کرد، از خنده اشک جمع شد توی چشمامون؟»

پاسخش به همان عبارت نخست برمی گردد. فرمالیست ها انبانی از شوخی های لوس و بی مزه و حتی تکراری و جوک های اداری کپک زده تاریخ مصرف گذشته اند که با نفس جادویی شان، به آنها جان تازه ای می بخشند. توان خود در غنی سازی خاطره را باور کرده اند، به نتیجه کارشان ایمان دارند و لذا با آرامش و اعتماد به نفس ماجرایشان را تعریف می کنند.

گاهی لبخند مخفی و ملیحی هم به عنوان چاشنی به صحبت هایشان می افزایند. چندان اهل ادا درآوردن و تقلید صدا نیستند، هر چند بعضی کنش ها را به صورت محدود بازسازی می کنند. فرمالیست ها هیچ وقت به ماجرایی که تعریف می کنند نمی خندند و در پایان کار وقتی ملت کف زمین دراز شده اند، پیروزمندانه و خونسرد به حاصل دستنرج خویش می نگرند و قوایشان را برای حمله بعدی تجدید می کنند.

خاموشان هنرنمای
همان اول های «یک بوس کوچولو»ی فرمان آرا، سعدی (کیانیان) به شبلی (مشایخی) می گوید: «سراغ جوونا برا کمیت میرن، پیش ما برا کیفیت میان». شما هم اگر طالب کیفیت اید، این ژانر را از نظر دور ندارید. ظاهرا در هر مجلس و محفلی، زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم اند اما در واقع مثل جغد دارند به همه چیز و همه کس توجه می کنند و از جزء جزء فضا در ذهنشان اسکن می گیرند. منتظر پاس گلی هستند تا با یک شوخی کوتاه، چگال و هوشمندانه، توپ را زیر تاق بچسبانند و جمع را از خنده بترکانند.

هر جمله و نکته این دسته از افراد، در واقع کوه یخی است که شما فقط 10 درصد بالای آبش را می بینید، حال آنکه حجم اصلی آن پایین ها قایم شده است. به قول شاعر، «صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی» به خاطر MP3 بودن شوخی های این ژانر، معمولا بعد از گفته شدنشان همهمه «چی گفت؟ چی شد؟ منظورش چی بود؟» را زیاد توی جمع می شنویدو کمی بعد عده ای را می بینید که برای آنهایی که هنوز شیرفهم نشده اند، مساله را توضیح می دهند. خاموشان هنرنمای اغلب به خاطر کُندی ذاتی و اسلوموشن بودن، آدم های حاضر جوابی نیستند و بلافاصله از پس شوخی دیگران برنمی آیند اما اگر بهشان فرصت کافی داده شود، شاید بعد از نیم ساعت چیزی در جوابتان بگویند که کُت تان را بردارید و مجلس را وسط قهقه های جمع ترک کنید.

روشنفکرها
آدم های این ژانر مبتلا به عارضه «بیش فعالی وودی آلنِ درون» هستند، یا لااقل سعی شان را می کنند که دچار این عارضه به نظر برسند. به خاطر تیریپ انتلکتی که در وجودشان جاری است، شاید خیلی ها با فضایشان ارتباط نگیرند و حتی از آنها خوششان نیاید اما به هر حال بین مخاطبان خاص خود محبوب القلوب اند (اصولا خودشان هم با این «مخاطب خاص» بیشتر حال می کنند). همیشه شمرده، با کلاس، و تا حدی نیناش حرف می زنند؛ جوری که شاید فکر کنید دارند مقابل دوربین تلویزیون برنامه اجرا می کنند.

در شوخی ها و روایت هایشان، ارجاعات فرامتنی به فیلم ها و داستان ها و شخصیت های هنری و تاریخی زیاد دیده می شودو به همین خاطر فهمیدنشان نیاز به گذراندن پیش نیازهایی دارد. با اینحال اگر پایش بیفتد، از اینکه سراغ فرهنگ کوچه بروند هم ابایی ندارند و در برابر طعنه و متلک دیگران، به «بی ادبِ بی نزاکت» و «یه یه یه» و «آینه فولادی جلوت» بسنده نمی کنند. در واقع هر لحظه برای تغییر فاز آماده اند. فرم کانسپچوآل کارکترشان باعث می شود در محافلی که قهوهس رو می کنند و موخیتوی مجاز می خورند و بوی پیپ و توتون سیگار پیچستون در آنها طنین انداز است، بیشتر به چشم بیایند.

تقلیدگرها
بازیگران خوش قریحه ای هستند که استعداد خاصی در توصیف جزئیات فضا و پردازش خاطره ندارند. آنچه آنها را برای جمع جذاب می کند، مهارتشان در تقلید لهجه های مختلف یا در آوردن ادای اشخاص معروف عام و خاص است. تقلیدگردها بداهه پردازانی بدون متناند و به همین خاطر، همیشه این تهدید را بیخ گوششان احساس می کنند که ستاره بختشان غروب کند و از جایی دیگر جذابیتی برای حاضران نداشته باشند. همین باعث می شود که به هر دستاویزی چنگ بزنند و گاه حتی برای گرم نگه داشتن بازارشان، به بی اخلاقی یا شوخی های بی پروا و رکیک اما لوس و بی مزه هم روی بیاورند. فرق آنها با فرمالیست ها در این است که گروه دوم سراغ محتواهای تکراری می روند و با رنگ کردنشان، کلاغ را جای قناری به شما قالب می کنند اما شوخی های تقلیدی ها اساسا فاقد محتوا هستند. اگر هم بخواهید سر به سرشان بگذارید یا بهز بان شوخی و طعنه، اعتراضی بهشان بکنید، شاید به سرعت لحن و حالت حرف زدنتان را تقلید کنند و جماعت را به خنده بیندازند.

لذت بردن از این ژانر، خیلی بستگی به اعتماد به نفس مجریانش دارد. برای تقلیدی هایی که به طور حاد دچار این عارضه اندو از اعتماد به نفس رنج می برند، ثواب این است که در اسرع وقت به بهانه ای جمع را ترک کنید و پی کار خودتان بروید.

آدم های خوش سر و زبان,آدم های خوش معاشرت

ویژگی های عمومی «بگو بخندیم» ها چیست؟


اندر فواید ویتامین ث
لیمو شیرین ها چه خصوصیاتی دارند؟ چگونه می توان به یک آبلیموی شیرین تگری تبدیل شدو به تلخی نزد و کام دیگران را زهرمار نکرد؟ واقعیت امر این است که متاسفانه حائز فاکتورهای «لیمو شیرین» شدن، خیلی موضوع اکتسابی و در دسترسی نیست. در یک کلام و با الهام از جمله قصار یکی از رفقا، می توان قانونی کلی و بی رحمانه با این مضمون ساطع کرد که «لیمو شیرین بودنی است، نه شدنی». همه آن انسان های بامزه و شیرین زبانی که می توانند ظرف مدت چند دقیقه مدیریت یک مجلس خودمانی راتدر دست بگیرند و ساعت ها در کانون توجه باقی بمانند و دیگران را بخندانند واجد یکسری ویژگی های ذاتی هستند. همین هایی که در پی می خوانید.

اعتماد به نفس
اولین و مهمترین ویژگی آنهاست. از نان شب هم برایشان واجب تر است. البته به میزان کافی و متعادل داشتن اعتماد به نفس به اندازه، شما را به عرش می برد و لبریز بودن از اعتماد به نفس کاذب شما را به شدت بر فرش می کوبد.

طنازها نسبت به بامزه بودن خودشان اشراف کامل و آن را از ته قلب باور دارند. همین موضوع باعث جذابیت بیشتر در نظر مخاطب می شود. اول باید خودتان را باور کنید تا دیگران هم شما را باور کنند. آنها بدون خجالت و خوباختگی هدایت جمع را در دست می گیرند و آن را هوشمندانه مدیریت می کنند؛ بدون ترس و واهمه از عکس العمل دیگران و قضاوت آنها در مورد میزان نمک و شکر موجود در گفتار و رفتارشان. گرفتن یکی دو بازخورد ناامیدکننده و خنده های کم رنگ به هیچ عنوان یک سخن ور طناز را از میدان به در نمی کند. آنها مرد میدان های سخت و بحرانی هستند.

ذهن پویا
سرچشمه حاضرجوابی است و زیر شاخه هوش. آنها باهوشند، حضور ذهن دارند، به شدتس ریع الانتقال هستند و می توانند هر تکی را با یک پاتک سنگین پاسخ بدهند. از هر موضوعی که در لحظه نازل شود، سوژه ای جذاب می سازند و به شکل بداهه آن را روانه قلوب مخاطبین می کنند. مثلا کافی است یک فرد جدید به جمع حضار بپیوندد؛ قهرمان داستان ما بلافاصله این فرصت طلایی را مغتنم می شمارد و با رعایت انصاف، لحظه ورودِ با تاخیر این تازه وارد را – که می توانست به پاره کردن رشته کلام منجر شود – به نقطه عطفی تازه مبدل می سازد. تعلل و تاخیر در پاسخ دادن و باز کردن بابی جدید در عالم مسخرگی جایز نیست و می تواندب لایی بر سر سخن ور بیاورد که علی دایی بر سر پرویز مظلومی نیاورده بود.

به روز بودن
این یکی از آن فوت های کوزه گری اساسی است. آنها کاملا آپ دیت هستند. نه تنها در جریان جدیدترین شوخی ها و حکایت ها و اس ام اس های بامزه روز قرار دارند که به مسائل جدی روی داده در اطراف و اکناف نیز اشراف دارند و هیچ سوژه مادر مرده ای از زیر دستشان سالم در نمی رود. مثلا می توانند با اندوه درباب درگذشت غم انگیز نلسون ماندلا حرفی بزنند و در چرخشی هوشمندانه، سقلمه ای هم روانه ملکه انگلستان و کمپین حذف سه صفر از سن نامبرده نمایند. اطلاع از شوخی های جدید و پست مدرنی مثل «هیچ وقت گول ظاهر کسی را نخورید؛ یک نفر گول ظاهر مرا خورد و من الان گول ظاهر ندارم» خیلی بهتر از نمونه های یخ و از مد افتاده ای مانند «یک روز دوتا چینی به هم خوردند و شکستند» جواب می دهد.

اجرای درست
داشتن حس طنز و پر بودن از شوخی ها و ایده های ناب شرط لازم است ولی کافی نیست. مطابق گفته های استاد مسعود فراستی، محتوای بدون فرم به درد لای جرز هم نمی خورد. شوخی خوب 50 درصد قضیه است و اجرای مناسب آن در یک قالب درست، بیش از 50 درصد قضیه! یک سخن ور طناز علاوه بر شوخ بودن، شومن خوبی هم هست، می داند چه نوع شوخی را باید در چه قالبی و چگونه به خورد دیگران بدهدکه سوژه تلف نشود.

ادب
در باب لزوم وجودی ا فقدان ادب آدم ها در سال های اخیر به اندازه کافی شنیده ایم و آن را با گوشت و پوست خود لمس کرده ایم. دیگر حتی «فرانچی» و وردست های دوقلویش در مدرسه «والت» هم فهمیده اند که طنازی با لودگی و بی ادبی توفیر دارد. یک طناز متبحر مانند یک بندباز ماهر باید جوری تعادل خودش را روی این لبه باریک و خطیر حفظ کند که یک وقت به صورت «لنگ افلاک» وارد وادی بی ادبی نشود.
می توان تند و تیز حرف زد و همه را از لحاط سوژه کردن مورد عنایت قرار داد اما با رعایت انصاف و ادب. طنازان زبده گوله های نمک خود را به همه سمت پرتاب می کنند ولی مواظبند نمک ها داخل چشم و چال (!) دیگران نرود و روی زخم هایشان نپاشد.

ظرفیت
داشتن آن، همرده داشتن اعتماد به نفس ضروری است. نمی توان به زمین و زمان بند کرد و در عین حال بی ظرفیت بود. فقدان ظرفیت در وجود یک آدم طناز، از فقدان بهرام شفیع در «ورزش و مردم» هم بدتر است. به طور کلی، این دو ویژگی یک روح اند در دو بدن. ویژگی مهم در وجود آدم های بامزه، داشتن آمادگی برای مواجه شدن با هر نوع برخورد و ری اکشن است و ویژگی مهمتر، نحوه مدیریت کردن این برخوردها. در یک کلام آنها می توانند تهدیدها را به فرصت بدل کنند و از خطرات، خاطرات بسازند.

منبع:همشهری جوان

Abolfazl Lotfi بازدید : 260 جمعه 06 دی 1392 نظرات (0)

تعجب نکنید، این جمله برای طنز و شوخی نبود بلکه واقعیتی است که اگر با دقت به زندگی خودتان نگاه کنید، آنرا می بینید. همسرم اصلا به من توجه ندارد، علایق مرا مسخره می کند و بسادگی از کنار چیزهایی که من دوست دارم می گذرد. احساس می کنم من برای او مهم نیستم، هر وقت می خواهد برای من هدیه ای بخرد، چیزی انتخاب می کند که خودش دوست دارد نه آنچه من دوست دارم. حتی ابراز علاقه او هم، به روشی است که من نمی پسندم.

خانم ها و آقایان تفاوت های اساسی در فیزیولوژی، استعداد، توانایی در حیطه های مختلف، مسائل روحی و عاطفی و خلاصه در بسیاری از جنبه های زندگی دارند. این تفاوت ها از همان ماه های اول تولد آشکار می شود و در دوران بلوغ پر رنگ تر شده و همیشه همراه آنهاست. تفاوت هایی که دلیل بر برتری هیچ کدام نیست اما گاهی مساله ساز می شود. آن هم زمانی است که هر کدام از زوجین بخواهد دنیای خودش را داشته باشد و سعی در شناخت دنیای دیگری نکند و بگذارد دنیای همسرش ناشناخته باقی بماند.

هیچ کس از بدو تولد نمی داند که روان شناسی جنس مخالفش چگونه است. آنها که زوج های موفقی هستند و به یکدیگر نزدیک می شوند یک خصوصیت بارز دارند و آن هم بیان چیزهایی است که می خواهند، می اندیشند و در یک کلام گفتگوی اساسی در حیطه ی نیازهاست. البته مثل همیشه پیشنهاد ما به شما این است که این کار باید با ظرافت انجام شود وگرنه نتیجه اش معکوس خواهد بود.

اگر دوست دارید همسرتان روزهای خاص مثل سالگرد ازدواج را به یاد داشته باشد، اگر دوست دارید گاهی از او هدیه رمانتیک مثل یک دسته گل دریافت کنید، اگر دوست دارید گاهی پیامکی عاشقانه برای تان بزند، اگر دوست دارید، اگر دوست دارید،اگر دوست دارید….همه آنها را باید بیان کنید در غیر این صورت همسر شما نمی داند باید چه رفتاری در مقابل تان داشته باشد.

به او حق بدهید. او مثل دوستان همجنس تان نیست که خواسته های مشترکی داشته باشید. باید دنیایتان را برای همسرتان تعریف کنید. توقع اینکه او از همان ابتدا بداند در مقابل شما چگونه رفتار کند، غیر معقول است. ممکن است بگویید بعد از ۱۰ سال زندگی مشترک که باید بداند! بله درست است اما در صورتی که شما در این ۱۰ سال برای کشف دنیای ناشناخته خود ، به او کمک کرده باشید.

یک نکته را فراموش نکنید:

وقتی دنیای خودتان را برای همسرتان شرح می دهید و خواسته های تان را با زبان مناسب بیان می کنید ، کمک می کنید تا او هم خودش را برای تان بدون هیچ سانسوری، اکران کند. اگر این اتفاق بیافتد یعنی توانسته اید اعتماد او را جلب کنید و به دنیایش قدم بگذارید. این مرحله بسیار مهم است. با کمال دقت، به او توجه کنید، او را بفهمید و از شناخت احساسات او لذت ببرید. اگر چنین اتفاقی در زندگی تان بیافتد، تفاوت های تان نه دلیلی برای دور شدن که بهانه ای برای با هم ماندن می شود.

 

منبع: نیک صالحی

Abolfazl Lotfi بازدید : 354 دوشنبه 02 دی 1392 نظرات (0)

 

ذهن های برتر و شخصیت های منحصر به فرد را از میان کارکنانتان بیابید تا در کارتان روی آنها سرمایه گذاری کنید. نتیجه شگفت انگیز آن را خواهید دید.

من اغلب راجع به این موضوع جستجو می کنم که چطور کارکنان را ترغیب به کار و تولید بیشتر بکنید.این مسئله در دوران حاضر اهمیت بیشتری پیدا می کند؛ چون امروزه شرکت ها باید با تعداد کارمندان کمی که دارند بهترین عملکرد را داشته باشند.

یک شروع موفق در این رابطه، باید ظریف، زیرکانه و قوی باشد. خلاصه این که باید افراد زیرک، پرانرژی و مبدع را استخدام کنید و آنها را درست تشویق کنید تا هم روی شخصیت و ذهنیت شان تاثیر بگذارید و هم از نظر ذهنی و عاطفی روی آنها سرمایه گذاری کنید تا بهترین عملکردشان رقم بخورد. غیرممکن است که راجع به انگیزه صحبت کرد و از Drive صحبتی به میان نیاورد.

این کتاب نوشته دانیل پینک است. پینک اشاره کرده است که افراد زمانی بهترین ها را به نمایش می گذارند که به آنها قدرت و فرصت برای ریاست داده شود و در عین حال ایمان داشته باشند که کارشان بامعنا و نتیجه بخش است. او معتقد است که پول تنها نمی تواند انگیجزه ایجاد کند. آنها می خواهند در امور شرکت، مشارتکت هم داشته باشند. گوگل 20 درصد از زمان کارمندانش را به بازیابی و استراحت دادن به آنها اختصاص می دهد. پینک معتقد است همین مثال بارزی است از اینکه این 20 درصد چگونه می تواند به نتایج درخشان این شرکت در قسمت ها و محصولاتی نظیر جی میل، گوگل نیوز و ... منتج شود. خیلی پیش از گوگل در سال 1984 هم شرکت 3M همین پروژه 15 درصد راه حل و تایم استراحت را اجرا کرد و کمپانی های دیگری نظیر اسکچ تیپ و پست ایت نوتز هم آن را دنبال کردند.

هیچ شکی نیست که خود انگیزه به طور ذاتی، دارای اهمیت است. اگرچه، من با پینک هم عقیده نیستم که تمام انگیزه های بیرونی (افزایش بن ها، کمیسیون ها، پاداش ها، عنوان ها و دیگر موارد) مضر هستند. یک کار آفرین با مهارت و ترکیبی از این دو مورد کارکنان را با انگیزه نگه می دارد. او می گوید که هیچ رویکرد عمومی و مشخصی برای انگیزه بخشیدن به افراد وجود ندارد.

یک موردی که باعث انگیزه مند شدن یکی شود، ممکن است بی انگیزگی فرد دیگری را به دنبال داشته باشد. هنگامی که منشأ رفتاری و تفکری یک کارمند را متوجه شدید، می توانید میزان اشتیاق او را بالا ببرید. این مورد می تواند به شما کمک کند تا نیروی کاری تان را در حد متعادل قرار دهید و در همان مسیر حرکت کنید و در نتیجه میزان اثربخشی منحصر به فرد را در کارتان خواهید دید.

انواع شخصیت ها,ذهن های برتر , شخصیت های منحصر به فرد

1- تیپ های تحلیلگر می خواهند بدانند که پروژه ارزشمند است یا نه و آیا فعالیت آنها تفاوتی در رسیدن به موفقیت ایجاد می کند؟ آنها به رهبری نیاز دارند که در زمانی خاص، برتری داشته باشند و می خواهند بدانند کدام تخصص می تواند روی گروه ها تاثیر بگذارد. آنها ترجیح می دهند که متناسب با سهم شان پاداش بگیرند. اما اگر زمان زیادی را صرف انجام کار کرده باشند و شما به همه گروه پاداش داده باشید انتظار نداشته باشید که آنها خوشحال باشند.

2- کسانی که به ذات ساختاری هستند می خواهند بدانند که فعالیت شان به رشد شرکت کمک می کند یا نه. آنها رهبری را می خواهند که ساختاری، رقابت جو و مسلط به جزئیات باشد. دوست دارند پاداشی که به آنها داده می شود متناسب با کاری باشد که انجام داده اند. یک ایمیل ترغیب کننده برای ارتباط گرفتن با آنها می تواند مناسب باشد.

3- افراد اجتماعی می خواهند احساس کنند که از نظر اجتماعی ارزشمند هستند و این هماتن چیزی است که روی انجام پروژه تاثیر می گذارد. آنها چندین راه را می روند که ثابت کنند توانایی هایشان واقعی است. آنها تمایل دارند که به خاطر رفتارذی که دارند پاداش بگیرند. اگر ترجیح شما در ارتباطات با آدم ها، نوشتاری است،دست نوشته ای به این کارمندان بفرستید.

4- فرد مبدع باید دلیل ایجاد یک نوآوری به خصوص در شرکت را احساس کند. برای آنها ظاهر یک مدیر، بیش از شخصیت او دارای اهمیت است. آنها ترجیح می دهند که با چیزی غیرمعمول و خیالی پاداش داده شوند و ممکن است احساس کنند که غیرمعمول بودن و رازآمیزی، شیرین هم باشد.

5- کارمندان ساکت نیاز چندانی به هیاهو برای تشیوق شدن ندارند، بلکه انگیزه پیدا کردن در خفا و جایی خصوصی را ترجیح می دهند.

6- افراد پرهیاهو زمانی انگیزه پیدا می کنند که وظایف شان تشریح شده و راهی باز برای انجام این وظایف فراهم شده باشد. آنها دوست دارند در اجتماع با جاه و تشریفات شناخته شوند.

7- افراد صلح طلب و آشتی جو امیدوارند که بتوانند به همین روش ادامه دهند، آنها نیازی به پاداش یا شناخته شدن ندارند و بستگی به شما دارد که بخواهید به آنها پاداش بدهید یا نه.

8- سخت کوشان، اندیشمندان مستقلی هستند که اگر با شما هم عقیده باشند انگیزه پیدا می کنند. آنها به شما می گویند که چه پاداشی می خواهند و به هر چه که موجود باشد هم قانع هستند.

9- آن دسته از اعضای تیم که در مرکز توجه هستند باید به رهبر پروژه و خود پروژه ایمان داشته باشند؛ در غیر اینصورت انگیزه آنها کم می شود. آنها می خواهند بدانند که چه پاداشی را می توانند انتظار داشته باشند. باید به آنها اطمینان دهید که به قولتان وفادار خواهید ماند.

10- افراد منعطف تا زمانی با تیم همراه می شوند که با اعتقادات و اخلاقیاتشان هماهنگ باشد. همچنین آنها اگر با مهربانی و احترام یاد شوند بسیار خوشحال و پرانگیزه خواهند شد. از کسانی که بین کارکنانتان، عملکردی ضعیف داشته اند آگاه باشید. اگر چنین شخصی را دیدید به نظر می رسد که باید آنها را کنار بگذارید تا اینکه انگیزه دیگران کم نشود.
منبع:مجله پنجره خلاقیت

Abolfazl Lotfi بازدید : 657 سه شنبه 19 آذر 1392 نظرات (1)

اگر به تکنیک های صدایی برای صحبت کردن در کار علاقه مند باشید، ممکن است تحقیق درمورد آن وقت گیر باشد و مطالب به درد بخوری هم از این جستجوها عایدتان نشود. به همین دلیل با این مقاله تصمیم گرفته ایم کارتان را ساده تر کنید.

اما چرا باید مهارت های صدایی شما در تجارت و کار مهم باشد؟ اگر دلیل سخنرانی های کاری فقط ارائه اطلاعات است، به جز اینکه فقط صدایتان باید به قدری رسا باشد که به گوش شنوندگان برسد، صدایتان دیگر چه اهمیتی می تواند داشته باشد؟ این تله ای است که خیلی از سخنوران تجاری در آن می افتند. گفتگوی غیرکلامی، از جمله صدا، تاثیر شگرفی بر رفتار و میزان پذیرش شنوندگان نسبت به پیام شما دارد. بنابراین برای اینکه بتوانید تاثیر لازم را بر مخاطب خود داشته باشید، می بایست بتوانید برای گفتگوهای کاری تان صدایی تاثیرگذار داشته و از آن برای کیفیت و قدرت دادن به توانایی های حرف زدن خود استفاده کنید.

توانایی شما برای ترغیب کردن دیگران با صدای شما در ارتباط است

 

هر فرد به طرق ابتدایی نسبت به صدای یک نفر پاسخ می دهد. اگر در بخش فروش یا بازاریابی باشید، برای کاری مصاحبه می کنید و یا در جلسه ای می خواهید نظرتان را به دیگران بقبولانید --به عبارت دیگر اگر کارتان طوری است که لازم است شنونده های خود را برای کاری متقاعد کنید-- باید به این جنبه اساسی طبیعت انسان توجه خاص داشته باشید.

اما صدای شما واقعاً تا چه حد بر اعتبار، قدرت و قابل باور بودنتان اثر دارد؟ صدا از طریق ترکیبی از احساس و زیرکی اثربخشی خود را نشان می دهد. صفحات پاورپوینت هیچوقت نمی توانند گویای احساس باشند. و هرچه پیامتان پیچیده تر و سطح بالاتر بوده و مخاطبینتان باسوادتر باشند، صدای شما درجه بندی های دقیق تری به دست می آورد.

صدا به طور تحسین آمیزی می تواند از پس این چالش برآید. صدای شما، صرفنظر از مغزتان، قابل انعطاف ترین ابزاری است که برای قانع کردن و تحت تاثیر قرار دادن دیگران می توانید از آن استفاده کنید. ازاینرو ابزاری ایدآل است که کمکتان می کند دقیقاً همان تاثیری که می خواهید را بر شنوندگانتان ایجاد کنید. برای موفق شدن در این راستا، هیچ تکنیکی خوب عمل نمی کند. درواقع اینکه یاد بگیرید گرم تر حرف بزنید، قوی ترین ابزار دنیا برای متفاعد کردن مخاطبین را در اختیارتان قرار می دهد.

۴ تکنیک برای اینکه سخنگویی پویا شوید

به دست آوردن حضور صدایی مناسب برای صحبت کردن در جمع نه تنها به کارتان و موفقیت شرکتتان کمک می کند بلکه به شما این امکان را می دهد که دقیقاً همان پیامی که در ذهن دارید را به مخاطبینتان برسانید: البته کاملاً موثر و سریع. در زیر به ۴ عنصری اشاره می کنیم که کمکتان می کند به سطح بالاتری از تاثیرگذاری صدا در کار دست یابید.

۱. حمایت تنفس: تنفس در حرف زدن با نفس کشیدن عادی فرق دارد و موقع حرف زدن نیاز به تنفس عمیق تری است. همچنین این نفس کشیدن باید بسیار کنترل شده تر باشد زیرا حرفی که از دهانتان بیرون می آید، نتیجه برخورد هوا به تارهای صوتی تان است. تنفس درست پایه و اساس خوب حرف زدن است زیرا مخالف تنفس بد به دلیل عصبی بودن و استرس داشتن است. تمرین اصلی آن تمرین تنفس دیافراگمی است. نام دیگر آن تنفس از شکم است و بسیار کار ساده ای است: اجازه بدهید شکمتان موقع داخل و بیرون دادن هوا بالا و پایین شود نه سینه و شانه هایتان. با تنفس از شکم شما ذخیره هوایی ایجاد می کنید که به خوبی از صدایتان حمایت کرده و باعث قوی تر شدن آن می شود.

۲. عطف صوتی: این دقیقاً متضاد حرف زدن «یکنواخت» است. شما هم احتمالاً مثل بقیه آدم ها وقتی درمورد موضوعی که خیلی به آن علاقه دارید صحبت می کنید، صدایتان بالا-پایین هایی پیدا می کند. از طرف دیگر حرف زدن در موقعیت های پرفشار باعث صاف و یکنواخت شدن تن صدای شما خواهد شد. این باعث می شود که شنونده ها توجه خود را از دست بدهند زیرا گوش های ما به تغییر جواب می دهد نه به یکنواختی. سخنرانان در عرصه تجارت معمولاً افت و خیزهای زیادی به صدای خود نمی دهند اما اینکه صدایتان محدوده بالا و پایین شدن دارد، یک دلیل داشته است! اگر صدایتان چندان رسا نیست، وقت آن رسیده که کمی رنگ و بوی آن را تغییر دهید. با این روش شنونده هایتان خیلی راحت تر خام حرف هایتان خواهند شد.

۳. طرح ریزی برای قدرت: چرا سخنرانان تجاری اعتقاد دارند که محتوای حرف هایشان اهمیت بسیار زیادی دارد اما توجهی به مهارت های صدایی خود ندارند؟ برای اینکه شنونده هایتان را به همان جایی که خودتان می خواهید هدایت کنید، به قدرت ماکسیمم نیاز دارید. صدای شما یکی از راه هایی است که با کمک آن می توانید به این دست پیدا کنید. قدرت صدا با تنفس دیافراگمی شروع می شود زیرا باعث می شود صدا انعکاس قوی تری داشته باشد. هیچوقت سعی نکنید برای رسیدن به چنین نوع قدرتی بلندتر حرف بزنید زیرا باعث می شود صدایتان به شکل ناخوشایندی تغییر کند. درعوض، سعی کنید انرژی تان را بیشتر کنید.

۴. همدردی: هر سخنگویی باید نسبت به شنونده های خود همدردی نشان دهد. البته، همدردی چیزی نیست که در آن لحظه بسازید. برای اینکار باید درمورد موضوع بحثتان کاملاً بااحساس حرف بزنید. اگر صدایتان طوری به نظر برسد که انگار نسبت به موضوع بی تفاوت هستید، شنونده ها هم همین طور خواهند بود. و برای به کار بردن زبان حساسی برای متقاعد کردن و الهام بخشیدن به آنها تردید نکنید. همچنین باید راهی برای «شنیدن» شنونده هایتان پیدا کنید. چه گفتگوی غیرکلامی دریافت می کنید؟ شنونده هایتان هستند که با شما حرف می زنند، صدایشان را می شنوید؟ به آنها نشان دهید که احساسشان را نسبت به طریقه حرف زدنتان با آنها می فهمید و به سوالاتشان پاسخ دهید.

صدای شما قدرت بینظیری برای تحت تاثیر قرار دادن شنونده هایتان نسبت به پیامتان دارد. پس چرا از این به بعد «هوشمندانه تر» صحبت نکنید و از این ابزار لازم کاری بهره کافی نبرید؟

 

منبع: مردمان

Abolfazl Lotfi بازدید : 203 یکشنبه 17 آذر 1392 نظرات (0)

زمستان به زودی از راه می رسد ،اجازه ندهید که کوتاه شدن روزها و سرد شدن شبهای آن شما را غافلگیر کند. ناگهان می بینید افسرده هستید و حال و هوای خوبی ندارید ، شما چطور خودتان را برای زمستان آماده می کنید .

روزها کوتاه و کوتاهتر می شوند. حس عجیبی در هوا می پیچد. خورشید از ماه آبان جای خود را به ابرهای سبک و سنگین می دهد. احساس آزادی که با فرا رسیدن تابستان به سمت ما می آمد ، با فرا رسیدن زمستان راه خود را کج می کند و ما را به سمت کار و کسب و مدرسه هدایت می کند و ... همه اینها کافی است تا دلمان بخواهد از زمستان فرار کنیم.

اگر زمستان بخواهد برای چند ماه آتی شما را تحت تاثیر خودش قرار دهد چه کار می کنید؟

اول از همه به یاد داشته باشید که شما تنها نیستید. چند عامل وجود دارد که باعث می شوند در زمستان کمتر احساس هیجان کنید و نسبت به تابستان بیشتر استرس و فشار داشته باشید. پس قبل از اینکه حال و هوای زمستان شما را تغییر دهد برنامه ریزی کنید. ما چند پیشنهاد برای روزهای ملالت انگیز زمستان داریم.

نور خورشید را فراموش نکنید

روزهای کوتاه زمستان برابر است با کمتر شدن نوری که از خورشید می گیرید. نور خورشید حس انسان را بهتر می کند در حالی که تاریکی حس غمگینی با خود بهمراه می آورد. اگر صبح ها که از خواب بیدار می شوید می بینید هوا تاریک است و یا زمانی که بعد از ظهر محل کارتان را ترک می کنید و می بینید خورشید غروب کرده آن وقت نمی توانید نور کافی از خورشید دریافت کنید. یک برنامه منظم پیاده روی برای وقت ناهار بچینید. حتی 15 دقیقه قرار گرفتن در معرض نور خورشید هم خوب است. اما اگر تمام روز مجبورید در داخل محیط سرپوشیده بمانید ، لامپی در اتاقتان نصب کنید که نور زیادی داشته باشد تا بتواند بخشی از نیازتان به نور خورشید را در طول روز تامین نماید. حتما دلیلی هست که می گوییم روزتان را نورانی و روشن نگه دارید.

از نظر ذهنی خودتان را برای زمستان آماده کنید

تحرک داشته باشید.

اجازه ندهید که سرمای بیرون مانع ورزش صبحگاهی شما بشود. زمانی که لباس زیادی به تن می کنید ممکن است زیاد حس ورزش کردن نداشته باشید و زمانی که هوای بیرون سرد و خشن می شود دویدن و یا یک پیاده روی معمولی جزو گزینه های اصلی نخواهند بود. اما ورزش کردن، همانند نور خورشید باعث بالا بردن روحیه می شود بنابراین اگر از برنامه ورزش روزانه خود عقب بمانید احساس شادی و نشاط نخواهید کرد. در باشگاه عضو شوید . همیشه با دوستان هم باشگاهی خود در تماس باشید. حداقل سه بار در هفته ورزش کنید . این کار روی زندگیتان نیز اثر گذار خواهد بود، احساس سلامتی بیشتری می کنید و روحیه تان هم بهتر می شود و راحت تر می خوابید.

زمانی برای خود و دیگران داشته باشید.

با آغاز زمستان معمولا افراد کمتر برای خود وقت می گذارند . در مدرسه بودن و یا داشتن بچه های مدرسه ای این احساس را به شما می دهد که همیشه در حال رفتن از یک مرحله به مرحله دیگری هستید. هر چه سرتان شلوغ تر شود، بیشتر می فهمید که از دوستان و آشنایانتان دور افتاده اید. اینگونه احساس خوشحالی کردن سخت می شود مخصوصا زمانی که حتی با وجود دیگران احساس تنهایی می کنید. وقتی از سرکار برمی گردید و خورشید هم غروب کرده ، فکر می کنید که کمی خرید کنید و یک نوشیدنی با دوستانتان بخورید اما وقتی که می بینید هوا تاریک شده دوست دارید که فقط برگردید خانه و روی مبل بخزید. در برابر این میل مقاومت کنید. تقویم را فراموش کنید. حداقل یک روز در هفته برنامه ریزی کنید که یکی دوساعت ،کاری را که خیلی دوست دارید انجام دهید. به خرید یا برای ماساژ بروید. یک فنجان قهوه بردارید و یک کتاب بخوانید. در کلاسهای هنری ثبت نام کنید و یا یک بازی جدید یاد بگیرید.

حتما زمانی را برای خانواده و دوستان اختصاص دهید ، بودن در کنار خانواده اثرات فوق العاده ای به همراه خواهد داشت. با خانواده و دوستان صحبت کنید . خودتان را قاطی سنت های خانواده کنید. به افراد دوروبرتان اجازه دهید که وقتی با شما هستند احساس شادی کنند .

زمستان در حال نزدیک شدن است پس از لحظاتتان لذت ببرید.

منبع: آی بانو

Abolfazl Lotfi بازدید : 138 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)

 

خانواده، اولین جامعه‌ای است که هر کودک علاوه بر الفبای عشق و محبت، اصول اولیه زندگی کردن را در آن فرا می‌گیرد. وظیفه پدران و مادران آن است که به فرزندان خود بیاموزند مدرسه جای خوبی است، در آن مکان انسان درس یاد می‌گیرد، دوستان جدیدی پیدا می‌کند و وارد دنیای تازه‌ای می‌شود.

در این‌باره پیام‌هایی را برای شما برگزیده‌ام که در ادامه می‌آید. البته شما عزیزان بهتر از نگارنده به این نکات آگاه و در اجرای آن کوشا هستید و در این مقال قصد اصلی، یادآوری یاد داشته‌های شماست.

1- همه کودکان نیازمند روابط نزدیک، حساس و عاطفی با بزرگسالان یا بزرگانی هستند که از آنان مراقبت می‌کنند.

2- گفتار و کردار والدین می‌تواند در کودک احساس امنیت به وجود آورده و به او بیاموزد که چگونه با دیگران رابطه برقرار کند و خوب را از بد تشخیص دهد.

3- عصبانیت و خشونت در میان والدین به رشد روانی کودکان صدمه می‌رساند.

4- رشد روان کودک نیز مانند جسم او نیاز به کمک دارد. سه غذای مهم برای رشد روانی کودک، صحبت کردن، بازی و محبت است.

5- عدم توجه، باعث افسردگی کودک می‌شود. کودکی که مورد توجه قرار نمی‌گیرد، اشتیاق خود را نسبت به زندگی از دست داده، بی‌اشتها می‌شود و ممکن است به رشد جسمی و روانی او آسیب وارد شود.

6- کودکان نیاز به تشویق دارند. تنبیه بدنی برای رشد و نمو کودک مضر است.

 

7- تشویق و قدردانی از تلاش‌های کودکان، لازمه رشد سالم ایشان است.

8- میان کودکان دختر و پسر از نظر نیازهای احساسی(عاطفی)، روانی و جسمی تفاوتی وجودندارد.

 

9- تبعیض میان فرزندان عامل پیدایش حسادت بین آنان می‌شود.

10- کودک خود را به صورتی آراسته و مرتب به مدرسه روانه کنید.

11- به کودکان خود بیاموزید که همه روزه و به‌طور مرتب دست‌ها و پاها و صورت خود را با آب و صابون بشویند. زیرا استمرار این کار برای سلامت و تندرستی آنها بسیار مفید است.

12- به کودکان خود صحبت کردن در جمع و مهارت ابراز وجود را بیاموزید تا در مدرسه دچار مشکل نشوند.

13- چنانچه کودک شما چپ دست است، هرگز او را وادار نکنید با دست راست بنویسد. زیرا اجبار او به نوشتن با دست راست باعث خطرات و اختلالاتی برای او خواهد شد.

14- به آنان طرز صحیح نشستن روی میز و صندلی را بیاموزید.

15- اگر فرزند شما شب‌ها زود بخوابد همیشه در محیط مدرسه سرحال و شاداب خواهد بود. خواب راحت و به موقع باعث شادابی و سلامتی می‌شود.

16- همیشه کودکان خود را از حوادث و اتفاقاتی که امکان دارد سبب نقص عضو آنها شود، مطلع کنید.

گفتار و کردار والدین, رشد روان کودک, افسردگی کودک,رشد و نمو کودک

17- چگونگی گذشتن از خیابان و پیاده‌روها را به فرزند خود آموزش دهید.

18- برای جلوگیری از حوادثی که ممکن است در محیط خانه برای فرزندتان روی دهد مانند سقوط از پشت بام، مسمومیت، خفگی در آب و برق گرفتگی، آموزش‌های لازم را به او بدهید.

19- نحوه ی رفتار با افراد غریبه و چگونگی برخورد با انواع پیشنهاداتی که ممکن است در راه مدرسه به او بشود را برایش شرح دهید.او باید بتواند از خود در مقابل خطرات محافظت کند.

20- بعد از مراجعه به خانه،کاری کنید تا در جمع آوری لباس های مدرسه ،شستن جوراب ها و برخی کارهای منزل مشارکت کند،دانش آموز بودن به معنی انصراف دادن از زندگی و فقط درس خواندن نیست.

21- احترام گذاشتن به معلمان ، همکاری و دوستی با همکلاسی ها،آداب رعایت حق تقدم و هزاران رفتار دیگر که برای زندگی آینده ی فرزدتان لازم است را در همین روزهای مدرسه با او تمرین کنید.

22- کودکان به کسانی که به دیگران نحوه رفتار کردن را گوشزد می‌کنند اما خودش ان به آن عمل نمی‌کنند، اعتماد پیدا نمی‌کنند.
منبع: تبیان

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 116 یکشنبه 10 آذر 1392 نظرات (0)

 

گاهی دوستان و همسالان، به نوجوان فشار می آورند استفاده از محصولات هرزه نگاری را امتحان کند.

دستیابی به تصاویر و فیلم های غیراخلاقی یا همان هرزه نگاری در سنین پایین، یعنی کودکی و نوجوانی، امروزه، آن هم با توجه به فناوری های جدید مانند اینترنت، از مباحث بسیار جدی و نگران کننده است که خانواده ها وسایر اقشار فرهنگی و فرهیخته جوامع، به خصوص متخصصان علوم رفتاری و روانشناسان را به چالش کشیده و نگران ساخته است.

در این مطلب قصد داریم شما را با دلایل هرزه نگاری و پیامدهایی که این پدیده می تواند بر روی کودکان و نوجوانان داشته باشد، آشنا کنیم. در پایان نیز چند راهکار برای والدین خواهیم داشت.

آمارها نشان می دهد افراد دوازده تا هفده ساله از گروه های عمده مراجعه کننده به محصولات حاوی هرزه نگاری هستند. برخی آمارها نیز بیان می دارند متوسط اولین سن مراجعه کننده به محصولات هرزه نگاری یازده سال است، که این سن نیز در حال کاهش است. در واقع این محصولات تبدیل به اولین و ساده ترین مسیر برای دریافت اطلاعات و آموزش جنسی این دامنه سنی شده؛ در حالی که این تصاویر و فیلم ها، از هرگونه آموزش و بیان واقعیت ها و مسائل بهداشتی خالی است و کودکان و نوجوانان را در معرض خطرهای جسمی و روانی قرار می دهد.

برخی از این آسیب ها و خطرات عبارتند از:
شکل گیری عقاید و نگرش های غلط جنسی: محصولات هرزه نگاری، به صورت اغراق آمیز و غیرواقعی رابطه جنسی را نشان می دهند؛ در نتیجه باعث می شوند کودک و نوجوان، که هنوز نگرش و اطلاعاتی نسبت به امور جنسی ندارد، به صورت کامل این عقاید و باورهای غلط را قبول کند و در واقع این تصاویر و محتوا را به عنوان الگوی درست رابطه جنسی بپذیرد. بنابراین در بزرگسالی و در برخورد با واقعیت رابطه جنسی، دچار مشکل خواهد شد.

بلوغ جنسی زودرس: هنگامی که کودک با تصاویر و محرک های مختلف جنسی زودتر از سن مناسب خود برخورد کند، امکان بلوغ جنسی زودرس وجود دارد. این بلوغ جنسی زودرس گرچه برای پسربچه ها خوشایند است، در هر حال می تواند برای هر دو جنس آسیب ها و مشکلات فراوان خاص خود را ایجاد کند، مانند انجام رفتارهای جنسی زودهنگام، بروز هیجانات منفی ناشی از تغییرات بدنی، طرد توسط همسالان، انتظارات بیش از حد اطرافیان و والدین و ...

در معرض خشونت و تجاوز جنسی قرار گرفتن: برخی افراد بزرگسال که دچار انحرافات جنسی هستند، ممکن است از تصاویر و فیلم های محرک جنسی به طرق مختلف استفاده کنند، که هدفشان تحریک و فریب کودکان و نوجوانان است. از سویی تماشای این تصاویر باعث می شود کودک و نوجوان بیشتر در معرض برقراری رابطه جنسی قرار گیرد، که نتیجه آن خشونت و تجاوز جنسی خواهد بود. گزارش ها نیز نشان می دهد متجاوزین جنسی از تصاویر برای تحریک کودکان و همچنین متقاعدسازی و بازداری احساسات آنان استفاده می کنند.

تقلید و انجام رفتارهای جنسی: مشاهده می شود برخی از کودکان و نوجوانان پس از تماشای صحنه ها و فیلم های مستهجن، به تقلید آن اعمال با دوستان و حتی افراد کوچکتر از خود مبادرت ورزیده اند، که خود می تواند زمینه ساز بارداری های ناخواسته، ابتلا به بیماری های جنسی و حتی اعتیاد و وابستگی به رابطه جنسی شود.

ایجاد ترس و سردرگمی از مسائل جنسی: در هرزه نگاری معمولا کودکان و نوجوانان خیلی زودتر از زمان لازم و به طور نابهنگام درباره روابط جنسی اطلاعات کسب می کنند. درحالی که آمادگی لازم برای انجام چنین کاری را ندارند؛ که باعث ایجاد سردرگمی و ترس و حتی حالت تنفر نسبت به مسائل جنسی در زمان کنونی و آینده کودک می شود. حتی مشاهده می شود برخی از کودکان پس از رویارویی با این تصاویر، به شدت حالت های اضطرابی و علائمی مانند کابوس های شبانه، ناخن جویدن و شب ادراری پیدا کرده اند.

دلایل گرایش به هرزه نگاری توسط کودکان و نوجوانان
حال که با برخی از مهمترین آسیب های هرزه نگاری در دوران کودکی و نوجوانی آشنا شدید، بهتر است با دلایل گرایش به محصولات هرزه نگاری در این سنین نیز آشنا شوید. مطالعه و آگاهی نسبت به این دلایل خود می تواند قدمی مۆثر در جهت پیشگیری از هرزه نگاری کودکان و نوجوانان باشد.

کنجکاوی: اصلی ترین دلیل گرایش به هرزه نگاری در سنین پایین، کنجکاوی درباره مسائل جنسی است. در این سن فرد دوست دارد از فرآیند جنسی آگاهی پیدا کند؛ در حالی که بنا به دلایلی، افراد حتی تا سنین هجده سالگی اطلاعات درست و مدونی در مورد مسائل جنسی فرا نمی گیرند و این اطلاعات در حد مسائل دوران بلوغ آن هم توسط معلمان باقی می ماند. در حالی که نوجوان در اوج فشار جنسی است و رویدادهای جنسی را حس می کند، به غیر از دوستان خود به دنبال منابع دیگری می گردد و این منابع اگر فراهم نشود به سراغ محصولات هرزه نگاری خواهد رفت.

برخورد ناگهانی و تصادفی: برخی از کودکان و نوجوانان، اولین بار محصولات هرزه نگاری را به صورت کاملا ناخواسته و اتفاقی مشاهده کرده اند. برای مثال کودکی که با روشن کردن دستگاه های صوتی و تصویری، به ناگاه با تصاویر هرزه نگاری روبرو می شود زیرا والدینش فراموش کردند که CD یا DVD را قبلا از دستگاه خارج کنند یا نوجوانی که در جستجوی اینترنتی خود به صورت تصادفی با یک سایت هرزه نگاری آشنا می شود. این برخوردهای تصادفی و غیرقابل پیش بینی بر کودکان و نوجوانان اثرات متفاوتی می گذارد؛ برخی از آنان حالت شوک و ترس پیدا می کنند و برخی حس کنجکاوی، که باعث می شود دوباره به آن تصاویر مراجعه کنند.

حس خوب بزرگ شدن: تماشای فیلم ها و صحنه های مستهجن و موارد هرزه نگاری به نوجوانان این امکان را می دهد که به خود و دیگران، به خصوص همسالان خودشان، ثابت کنند بزرگ شده اند، زیرا تماشای این نوع تصاویر برای آنها ممنوع است و محتوای شان خاص بزرگسالان است؛ پس از این طریق، پا جای پای بزرگسالان می گذارند. این حس همراه با بیان تجربیات هرزه نگاری توسط نوجوان به همسالان و دوستان خود و اینکه توسط آنان تایید شود، تقویت خواهد شد.

تقلید و فشار همسالان: گاهی دوستان و همسالان، به نوجوان فشار می آورند استفاده از محصولات هرزه نگاری را امتحان کند. این در حالی است که نوجوان از طرفی در معرض اطلاعات هیجان برانگیز دوستان خود قرار می گیرد و بر حس کنجکاوی او افزوده می شود و از طرفی توسط همسالان خود به روش های مختلف تحریک می شود. مثلا اینکه استفاده از محصولات هرزه نگاری را نشان استقلال، بزرگ شدن و هیجان برانگیز توصیف می کنند؛ در نهایت کودک و نوجوان در مقابل تصمیم «عدم استفاده» نمی تواند مقاومت کند. نتایج تحقیقات نیز نشان می دهد عمده راه آشنایی با محصولات هرزه نگاری، از طریق دوستان صورت گرفته است که این یافته تاثیر عمیق گروه دوستان و همسالان را آشنا می کند.

چند توصیه به والدین
در حالی که تصاویر محرک جنسی به روش ها و علل مختلف می تواند بر روی کودکان و نوجوانان تاثیرگذار باشد، باید به شما اطمینان دهم هر کودک و نوجوانی که تصاویر محرک جنسی را نگاه کرد،  لزوما تحت تاثیر آن قرار نمی گیرد و همه کودکان و نوجوانان به یک اندازه دچار آسیب این مقوله نمی شوند؛ زیرا تاثیر هرزه نگاری کاملا تدریجی است و اگر کودک و نوجوان شما تاکنون یک یا چند بار، با تصاویر و فیلم محرک جنسی روبرو شده است، هنوز جای نگرانی شدید نیست و می توانید مداخله ی مناسبی انجام دهید.

با فرزند خود ارتباط برقرار کنید: ارتباطی که همراه با احترام و با توجه به نیازهای نوجوان شما باشد، می تواند سپر محکمی برای جلوگیری از هر آسیب از جمله هرزه نگاری باشد. در زمینه شیوه های ارتباط با نوجوان می توانید از مشاور کمک بگیرید.

با فناوری های جدید آشنا شوید: بسیاری از روش های دسترسی فرزند شما به محصولات هرزه نگاری، فناوری های جدید مانند تلفن همراه، اینترنت و ... است، پس لازم است برای پیشگیری، با این موارد آشنا شوید.

از روش های خشن و محروم سازی استفاده نکنید: اینکه بخواهید وسایل تفریحی فرزندتان را بگیرید یا اینترنت او را قطع کنید، چاره کار نیست؛ زیرا نوجوان احساس حقارت می کند و برای این مسائل هم کنجکاو می شود و هم مقابله جو.

خودتان آموزش دهید: به طور کلی بیشتر پدر و مادرها نگاه خوبی از صحبت کردن درباره مسائل جنسی با کودکان خود ندارند، چه برسد به صحبت کردن درباره هرزه نگاری. والدین باید آگاهی خود را در این زمینه ارتقا ببخشند و تا آنجایی که می توانند به فرزندان خود آموزش های درست را بدهند تا ضمن پیشگیری، اطلاعات صحیح و واقعی به فرزندشان بدهند.

منبع : مجله سپیده دانایی

Abolfazl Lotfi بازدید : 146 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

با اینکه همه ما از رازدار بودن افراد به عنوان یکی از ویژگی های اخلاقی بسیار خوب و مثبت یاد می کنیم، اما باید بدانید این خصوصیت می تواند به قیمت به خطر افتادن سلامت فرد برایش تمام شود. هر چه رازی که در دل نگه می دارد مهم تر و ارزشمندتر باشد، خطرش هم بیشتر است. باور کنید این حرف ها بی پایه نیستند. متخصصان عصب شناسی آمریکا اعلام کرده اند، از نظر بیولوژیکی بسیار بهتر است افراد رازهای خود را برملا سازند یا دست کم رازدار دیگران نشوند. دلیل آن نیز این است که در جاهای نادرستی در ذهن ذخیره می شوند.

نواره کورتکس (پوسته مغز)، به ویژه در مورد واکنش های احساسی نمی تواند حقیقت را بگوید. این نرمه منطقی به دیگر قسمت های مغز سیگنال می فرستد تا اطلاعات را به اشتراک بگذارد بنابراین، آنها به بخش های مهم مغز همچون بخش یادگیری منتقل می شوند. اگر رازها را در دل خود نگه دارید، به نواره کورتکس اجازه نمی دهید به روش طبیعی رفتار کند و این موجب استرس کورتکس می شود.

هنگامی که رازی در دل دارید، پوسته مدار چرخشی بخش جلو مغز تصور خواهد کرد رازهایی که نباید فاش شوند، نیروهای مهاجم و منفی هستند. این اختلال مغزی روی مسایلی همچون تصمیم گیری، افکار پیچیده و بیهوده و فریبکاری و حقه بازی تاثیر مستقیم می گذارد. همه اینها در انتها منجر به فشارهای احساسی سنگین و پیچیده در فرد می شوند.

به عبارت دیگر، اگر کورتکس بخش پیش مغزی در جنگ با مغز برای نگهداری راز برنده شود، این فشار باعث می شود تا نواره کورتکس مغز بدن را به ترشح هورمون های استرس مجبور می کند. در نتیجه فرد دایم در حالت اضطراب یا ترس قرار دارد. اگر این واکنش ها پایدار باشند، می تواند تاثیرات منفی ناگواری در پی داشته باشد.

هنگامی که فرد به طور عمیق به راز دل خود فکر می کند، هورمون های استرس همچون کورتیزول بر حافظه، فشار خون، معده و روده و حتی متابولیسم بدن تاثیرات منفی می گذارند و سلامت بدن او را به خطر می اندازند. این هورمون ها همچنین شامل ضدآدرنالین ها نیز هستند که می توانند بخشی از مغز که وظیفه کنترل واکنش ها و توجهات بدن را به عهده دارد را تخریب کنند.

هر چه راز بزرگ تر باشد یا افشا نشدن آن برایتان مهم تر باشد، فشارها و تضادهای مغزی بیشتر می شود و نتیجه آن خشم، پرخاشگری و اضطراب زیاد است. این مساله روی خواب فرد تاثیر می گذارد که منجر به تغییر سریع خلق و خوی عصبی می شود و فرد آرامش و کنترل خود را از دست خواهد داد. دکتر آلن تافیگ، عصب شناس و متخصص بیماری های خواب در مرکز پزشکی نیویورک اعتقاد دارد: «این مساله حتی باعث ایجاد مشکل در یادگیری و حافظه فرد نیز می شود. ترشح بیش از حد کورتیزول می تواند باعث بروز بیماری های دیگر همچون افزایش یا کاهش اشتها یا درست کار نکردن سیستم گوارش بدن نیز می شود.»

افزایش میزان ترشح کورتیزول در بدن منجر به ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن، پوکی استخوان، افزایش فشار خون و از دست دادن کلاژن پوست می شود. از بین رفتن کلاژن منجر به ایجاد چروک زیاد و از بین رفتن کشسانی پوست می شود.

رازداری برای سلامت بدن خطرناک است

آیا باید از رازداری دست برداریم؟

صرف نظر از خطرات، رازداری یکی از وجوه خصلت های انسانی است. اما هنگامی که خطرات این رازداری را متوجه شده اید، بهترین و منطقی ترین راه برملا کردن آنها است. البته گاهی ممکن است فاش کردن یک راز دردناک تر از نگه داشتن آن در دل باشد و اثرات منفی دیگری داشته باشد. این دیگر به منطق و تشخیص خود فرد بستگی دارد.

البته باید این نکته را یادآوری کرد که همه رازها نیز موجب استرس نمی شوند. برخی از حرف هایی که نمی خواهیم بگوییم بسیار معمولی و خوشایند هستند: همچون نگفتن جشنی که می خواهیم برای تولد همسر خود بگیریم. یا کادویی که برای فرد مورد علاقه خود خریده ایم. این رازها به هیچ کس آسیب نمی رسانند و نگفتن آنها سلامت هیچ فردی را به خطر نمی اندازند.

اما رازهای مهمی که دوستان از شما می خواهند تا آنها را در دل خود نگهدارید می توانند خطرناک باشند. برای برآورد ارزش نگهداری آن باید ابتدا واکنش خود را بررسی کنید. شما هر واکنشی در نتیجه شنیدن این حرف ها از خود نشان بدهید، دیگران کمتر از آن واکنش نشان خواهند داد. بنابراین با خود بررسی کنید اگر رازی ارزش تحمل سنگینی بار آن را ندارد، آن را به فردی بگویید تا خودتان را از فشارهای عصبی و اضطراب دور کنید.

منبع: برترین ها

Abolfazl Lotfi بازدید : 300 جمعه 17 آبان 1392 نظرات (0)

 

یکی از اصولی که در برخورد با نوجوانان به‌خصوص در مراحل پایانی دوران نوجوانی باید رعایت شود، مشورت و گفت‌وگو با آن‌هاست.

پدر و مادر در این زمان ‌باید همواره با فرزندان خود تعامل و گفت‌وگو داشته باشند. هنگامی که با نوجوان درباره‌ی مسئله‌ای مشورت و نظرخواهی می‌کنیم، احساس ارزش‌مندی به او القاء می‌شود و حس می‌کند والدینش او را قبول داشته و به او اعتماد دارند از این رو احساس غرور، سربلندی و شادمانی می‌کنند.

مشورت با فرزندان سبب ایجاد تفکر خلاق در آن‌ها و پرورش حس مسئولیت و واقعیت‌پذیری در نوجوان می‌شود. نوجوان ناچار می‌شود درباره‌ی جنبه‌های مختلف مسئله‌ای که به او سپرده شده فکر کند و برنامه‌ای تنظیم نماید و هنگام جمع‌آوری اطلاعات و ارائه‌ی برنامه‌ریزی با واقعیت‌های زیاد زندگی آشنا شده و تجربه به دست ‌آورد. گفت‌وگو با فرزندان در تامین سلامت روانی و پرورش اندیشه‌شان و هم‌چنین ایجاد توازن و تعادل در روابط صحیح پدر و مادر با آن‌ها نقش اساسی داشته و از اثرگذارترین برنامه‌های تربیتی و ارتباطی با نوجوان شمرده می‌شود. پیامبر اکرم (ص) در این زمینه می‌فرماید: «فرزند آدمی در هفت سال اول زندگی سرور و بزرگ است و در هفت سال دوم مطیع و فرمان‌بردار و در هفت سال سوم وزیر و مشاور پدر و مادر است.» (وسائل الشیعه، ج 15، ص195)

در حقیقت اولین قدم برای ایجاد رابطه‌ای صمیمانه با نوجوان این است که او را همان‌گونه که هست قبول داشته باشید. با همه‌ی استعدادها و کاستی‌هایش. به او به چشم فردی مستقل که دارای سلیقه‌ و عقیده‌ی خاصی است نگاه کرده و کمکش کنید از مرحله‌ی سخت نوجوانی عبور کرده و قدم به جوانی بگذارد.

ارتباط باید دو طرفه باشد: اگر برخورد با نوجوان، ارتباطی یک‌طرفه و به صورت بالا به پایین و امری و دستوری باشد به عصیان و تمرد او منتهی شده و به رابطه‌ی عاطفی شما شدیداً لطمه می‌زند. سنین نوجوانی دوران حساسی است. در این سال‌ها پسرهای نوجوان که در منزل از نظر احساسات درک نمی‌شوند، به جامعه‌ی دوستان ناباب قدم می‌گذارند و دختران نوجوان که احساس کمبود محبت می‌کنند به سوی محبت دیگران سوق داده می‌شوند.


مستقیماً نصیحت نکنید: سعی کنید هنر خوب گوش کردن را بیاموزید. نوجوانان نیازمند توجه هستند، می‌خواهند صحبت کنند، اعتراض کنند و از اتفاقات روز در مدرسه یا بیرون از منزل صحبت کنند، هرچه در مقام والدین بیش‌تر به حرف‌های آنان گوش دهید و به قول معروف دوست بهتری برایشان باشید بیش‌تر به شما اعتماد می‌کنند و نزدیک‌تر می‌شوند. سعی کنید هرگز به‌طور مستقیم نصیحت نکنید. در زمان مناسب و هنگام آمادگی روحی او به‌طور مستقیم با او آن‌گونه سخن بگویید که در جهت منافعش در انجام آن کار است.

گاهی شما هم نوجوان شوید. به یاد نوجوانی‌های خود بیفتید و با چشم او دنیا را ببینید. ترس‌ها و اضطراب‌هایش را درک کنید و با مهربانی و حمایت از او و هدفمند کردن فعالیت‌هایش، جهت استفاده از توانمندی‌ها و استعدادهای او کمکش کنید

هم‌سطح و هم‌سو شوید: برای ایجاد یک ارتباط زیبا و عاطفی با نوجوان ‌باید سطح فکر و اندیشه‌ی خود را نسبت به اطراف و دنیا هم‌سطح او کنید. در واقع لازم است گاهی شما هم نوجوان شوید. به یاد نوجوانی‌های خود بیفتید و با چشم او دنیا را ببینید. ترس‌ها و اضطراب‌هایش را درک کنید و با مهربانی و حمایت از او و هدفمند کردن فعالیت‌هایش، جهت استفاده از توانمندی‌ها و استعدادهای او کمکش کنید.

افکار خود را تحمیل نکنید: پدر و مادر گرامی توجه داشته باشند گفت‌وگویی سازنده است که در آن هر دو طرف به‌ سمت تفکری متعالی حرکت کنند. تحمیل افکار و اهداف هرچند درست والدین به فرزند صحیح نیست و او را از اشراف و مطالعه درباره‌ی مسائل زندگی دور می‌سازد و از استقلال فکری محروم می‌کند. وظیفه‌ی والدین هدایت نگرش فرزندان به سوی صحیح‌ترین راه پرورش فضیلت‌های اخلاقی در آن‌هاست.

امام صادق (ع) می‌فرماید: «حق فرزند بر پدر سه چیز است؛ دایه و مربی خوب برایش انتخاب کند، نام خوبی برایش بگذارد و در تربیت او تلاش فراوان کند.» (بحار الانوار، ج75، ص236)
منبع : آستان مهر

Abolfazl Lotfi بازدید : 187 یکشنبه 07 مهر 1392 نظرات (0)

 

روزهای کودکی که به آخرش نزدیک می‌شود، وقتی قرار است فرد به دنیای بزرگسالی قدم بگذارد، به تدریج نوجوانی را تجربه می‌کند. دورانی که مهم‌ترین اتفاقش، بالغ شدن است. درست است که از قدیم گفته‌اند عجله کار شیطان است اما گاهی برخی چیزها در زندگی‌مان با‌عجله اتفاق می‌افتند و این دست ما نیست، یکی از این اتفاقات نابه‌هنگام بلوغ زودرس است.

بلوغ زودرس
بلوغ دوره‌ای است که فرد برای زندگی پخته می‌شود و به توانایی‌های فیزیکی‌، روانی‌، جنسی و اجتماعی دست پیدا می‌کند. اما مهم‌ترین توانایی که فرد به آن می‌رسد، بلوغ جنسی است و از این جهت مهم‌ترین است که در ظاهر فرد نیز نمود پیدا می‌کند و در نحوه‌ی رفتار و تعامل با دیگران موثر است و از طرفی بلوغ‌های دیگر را هم تحت‌تاثیر قرار می‌دهد.

بلوغ جنسی در سنین ثابتی اتفاق می‌افتد. البته منظور از ثابت این نیست که همه‌ی دختران در 10 سالگی بالغ می‌شوند و پسران در 13 سالگی، بلکه با یک فاصله‌ی زمانی دو الی سه ساله، این اتفاق می‌افتد. مثلاً می‌گویند دختران بین 9 تا 12 سال و پسران بین 11تا 14 سال‌. این سنین در کشورهای مختلف با توجه به شرایط ژنتیکی افراد و همچنین تغذیه و روابط اجتماعی آن منطقه‌، متفاوت خواهد بود.
 
تشخیص بلوغ زودرس؛
اول از همه باید بدانید که هر تغییر بدنی به معنی بلوغ زودرس نیست. گاهی علائمی بروز می‌کند که مقدمه‌ی بلوغ طبیعی فرد است. در پسران بزرگ شدن بیضه‌ها و همچنین بلوغ سایر اجزای تناسلی و در دختران رشد سینه‌ها و شروع عادت ماهانه از جمله علائم قابل توجه است.


چرا فرزندم زود بالغ شده؟
برای بلوغ زودرس دلایل عمده‌ای وجود دارد که در اغلب موارد نگران‌کننده است و گاهی نیز باید به پزشک مراجعه شود. از جمله‌ی این عوامل می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛

* در اغلب موارد این اتفاق جنبه‌ی ژنتیکی داشته باشد و در دیگر اعضای همجنس خانواده نیز دیده ‌شود.

* گاهی ممکن است به دلیل یک مشکل جدی در دستگاه عصبی مرکزی مثل تومور، بلوغ زودرس اتفاق بیفتد.

* تغذیه و اضافه وزن هم بی‌تاثیر نیست. البته طبق تحقیقات، اضافه وزن در دختران و کمبود وزن در پسران می‌تواند به این مشکل بی‌انجامد.

* یکی از عوامل مهم ایجاد بلوغ زودرس، محرک‌های مهار نشده‌ی محیطی است. کسی که فیلم‌های نامناسب دارای صحنه‌های غیراخلاقی می‌بیند، برای بلوغ زودرس مستعد می‌شود.
 
مشکلات بلوغ‌های عجول
وقتی فرزند‌تان زودتر از زمان بالغ شود‌، مشکلاتی در زندگی‌اش ایجاد خواهد شد که شما به عنوان والدین او باید از آنها با خبر باشید و به او کمک کنید.

*بعد از بلوغ رشد قد، خیلی کم بوده و فردی که زود بالغ می‌شود‌، کوتاه قد می‌ماند.

*فرد با دیدن علایم بلوغ دچار اضطراب شده و حتی گاهی فکر می‌کند، بیمار است. خیلی از پسرها تا مدت‌ها گمان می‌کنند دچار بیماری سختی هستند. فرزندی که در سن کم این تغییرات را مشاهده می‌کند‌، هنوز کودک است و ترسش از یک نوجوان بیشتر خواهد بود. بعلاوه چون شما انتظار بالغ شدنش را نداشته‌اید، هیچ آموزشی در این زمینه ندیده است.

*احساس ناهمگونی با همسالان باعث آزار روحی شده و حتی ممکن است به افت تحصیلی منجر شود.

چه باید کرد؟
*از کودکی حواس‌تان به تغییرات جسمی و رفتاری فرزندتان باشد. با برخی توضیحات مناسب با سنش‌، او را کمی آماده کنید که اگر چنین اتفاقی برایش افتاد خیلی دچار ترس نشود.

*اگر فرزندتان زودتر از حد معمول به بلوغ رسیده است‌، باید با پزشک مشورت کنید. او با انجام معاینات و آزمایش‌های مختلف می‌تواند علت آن را تشخیص دهد و با دارو‌درمانی و روش‌های تغذیه‌ای مناسب به رفع مشکل کوتاه قدی کمک کند.

*با ایجاد یک محیط سالم در خانه و نظارت برمدرسه و گروه دوستان‌، فرزندتان را در معرض تحریک قرار ندهید.

*با او روابطی گرم و صمیمی داشته باشید و کمک کنید تا بتواند حرف‌هایش را به شما بزند.

*حواس‌تان به اعتماد به نفس فرزندتان باشد که بخاطر این موضوع آسیب نبیند. او نباید احساس گناه کند.

همچنین توضیحات شما و همدلی‌تان می‌تواند به حفظ احساس ارزشمندی در او بی‌انجامد.

و در انتها به گفته‌های دکتر زهرا بهبودی‌مقدم، عضو هیات علمی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران اشاره می‌شود که نقش معلمین را در آگاهی‌رسانی به فرزندان موثر می‌داند و می‌گوید: «به نظر من آنچه مهم است، آموزش به معلم‌هاست. معلم‌های ما ممکن است آگاهی چندانی نداشته باشند. لازم است کلاس‌های دوره‌ای برای معلم‌ها گذاشته شود که معلم بداند با دختری که در این سن است چطور باید برخورد کند و چه صحبتی باید با او داشته باشد. این‌قدر بتواند ارتباط خوب و دوستانه برقرار کند که بچه به او اعتماد کند. بچه‌ها در این سن به معلم‌های خودشان خیلی زیاد اعتماد و علاقه دارند. ارتباط معلم با او بسیار موثرتر از متخصص و یا کارشناسی است که یک‌بار در مدرسه حضور پیدا می کند و می‌رود.»
منبع : آستان مهر

Abolfazl Lotfi بازدید : 379 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

 

وقتی در بحثی اطلاعات کافی ندارید چه کار می کنید ؟ آیا  ساکت می مانید و یا اظهارنظرهای بی مورد می کنید ؟ شاید هم دستپاچه می شوید ...

تا به حال خود را درگیربحثی دیده اید و احساس نارضایتی داشته اید؟ چنین صحنه ای را مجسم کنید که گروهی از اندیشمندان دانشگاهی در کافه ای نشسته اند و شما ناگهان حس می کنید که چیز کمی برای گفتن در این جمع دارید. به طوری که گفتگوها به آرامی پیرامون این موضوعات تغییر می کند که چه کسی در انتخابات آینده پیروز می شود یا کدام یک از کتاب های استفان هاوکینگ ، صرف نظر از اینکه خواندن کدام یک آسانتر است برای علم بیشتر مفید است. شما ناگهان خودتان را در گفتگو شکست خورده می یابید.

گاهی چنین شرایطی ما را آزار می دهند. ممکن است شما در شرایط متفاوتی باشید، در یک موضوع خاص آکادمیک متخصص باشید اما در شرکت کردن در بحث های ورزشی هیچ مهارتی نداشته باشید. در هر صورت، شماری تکنیک های ساده برای مطمئن ساختن شما به عنوان یک فرد فعال در گفتگو وجود دارند، بدون اینکه باعث شوند نظرات بی فایده ای بدهید که منجر شود بدتر به نظر برسید.با این راهنمایی های ساده هرگز از آن گفتگوهای روشنفکرانه بیرون گذاشته نخواهید شد و قادرید باهوشتر از آنچه هستید به نظر بیایید.

اجباری برای حرف زدن حس نکنید
زمانی که در گفتگوی خاصی درگیر می شویم، وحشت می کنیم و فکر می کنیم که افراد دور و بر ما متوجه می شوند که چیزی به گفتگو اضافه نمی کنیم. آنقدر نگرانیم که افراد ممکن است چه فکری در مورد ما داشته باشند که وحشت می کنیم و بدون توجه و اتفاقی کلمه هایی برای ظاهر سازی می پرانیم با امید به اینکه دیگران متوجه نشوند. البته در اکثر مواقع عقاید بی ربط یا بی اساسی هستند که به بدتر به نظر آمدن شما ختم می شوند. اگر چیزی نمی دانید، استراحت کنید و از جریان گفتگو لذت ببرید.

مردم خودخواه هستند
حقیقت این است که اکثر مردم چنان درگیر خودشان هستند که به ندرت به عدم آگاهی دیگران توجه می کنند، مگر اینکه آن ها حرف بزنند و گفتگو را با نظرات بیهوده خودشان قطع کنند. از این به نفع خودتان استفاده کنید. اگر می خواهید باهوش تر از آنچه هستید به نظر برسید، در انتظار فرصت باشید و صبر کنید تا بهترین موقع را برای افزودن حرفی به گفتگو بیابید. افراد به دنبال مطرح کردن عقایدشان و بحث کردن در مورد آن ها هستند. با فرصت دادن بیشتر به آنان برای صحبت نه تنها مطالب بیشتری یاد می گیرید بلکه به دیگران کمک می کنید از گفتگو لذت ببرند.

 

گفتگوهای روشنفکرانه, گفتگوی خاص,موضوع گفتگو

 

درگیر نشوید، هدایت کنید.
شرکت های مهمی در سراسر دنیا هستند که توسط مردان باهوشی اداره می شوند که دانش اندکی در مورد موضوع کارشان دارند. به سادگی، نیازی به دانستن ندارند.چیزی که انجام می دهند هدایت کسانی است که آگاهی دارند. هر زمان به گفتگویی برمی خورید که حس می کنید از حد شما بیشتر است، می توانید همین راهکار را دنبال کنید.به مباحثات گوش کنید و زمانی را برای مطرح کردن مطلب یک فرد برای افراد دیگر اختصاص دهید. اگر کسی حرف دیگری را قطع می کند به او تذکر دهید که منتظر نوبتش باشد. با مدیریت گفتگو و در عین حال پرهیز از اظهار نظر مستقیم به عنوان کسی که کاملا در بحث حضور دارد به نظر می رسید،همچنین از گفتن چیزی بد و نادان به نظر رسیدن جلوگیری می کنید.

سوال بپرسید
عاقلترین افراد به این دلیل عاقل شناخته شده اند که می پذیرند همه چیز را نمی دانند. از سوال پرسیدن در مورد موضوعی که درک نمی کنید نترسید. به جای کم اطلاع به نظر آمدن، علاقه مند به موضوع جلوه خواهید کرد، اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد و به افرادی که به شما کمک می کنند حس بهتری نسبت به خودشان می دهید.

از گوش هایتان استفاده کنید
به موضوع گفتگو توجه زیادی داشته باشید. بیشتر مباحث پیرامون همان موضوعات تکراریست که به شیوه های مختلف ابراز می شوند. با به دقت گوش کردن و صبر کردن در قسمت های آغازین گفتگو، ممکن است اطلاعات کافی برای حضوری فعال در بحث را به دست آورید. مادامی که اطلاعات غلط اضافه نمی کنید، مشکلی برای شرکت کردن در بحث، حداقل در مورد نکات مشترک ندارید.

اینترنت دوست شماست
اگر با چنین افرادی به طور منظم وقت می گذرانید، شانس خوبی برای به بحث کشاندن موضوعات گفتگو در آینده وجود دارد. زمانی را برای جستجویی مختصر در اینترنت اختصاص دهید. استفاده از یک موتور ساده جستجو می تواند بیش از اندازه شما را مطمئن به یافتن اطلاعات اساسی کند و شما را تا بن دندان با دیدگاه ها و استدلال های مخالف مسلح کند تا برای دیدارهای بعدی با دوستانتان آماده باشید.

این چیزی نیست که شما می دانید...
نکته ای که بیشتر افراد در توجه به آن مشکل دارند این است که اکثر ما وقتی میبینیم کسی مانند ما در مورد موضوعی مطلع نیست، حاضر به کمک هستیم. ما حتی شادتر خواهیم بود که دانشمان را با بیشتر بحث کردن در مورد موضوعات مورد علاقه مان؛با افرادی که به آن ها اهمیت می دهیم تقسیم کنیم .باهوش به نظر رسیدن سنجشی برای آنچه می دانید نیست، بلکه سنجشی برای اشتیاق شما به یادگیری و شرکت در گفتگوها با دیگران است.

همانطور که از ابراز نظرات اتفاقی در مورد موضوعاتی که واقعا نمی دانید دوری می کنید، استراحت کردن را به یاد داشته باشیدو از آن مهمتر به دقت گوش کردن به آنچه در جریان است، در این صورت نباید مشکل چندانی داشته باشید.پس اگر واقعا می خواهید کنترل گفتگو را در اختیار بگیرید، نقش هدایت کننده را داشته باشید و مباحث را به سمت درخواست کردن از افراد برای شفاف سازی نکات مبهم پیش ببرید. متوجه خواهید شد که توانایی بسیاری در باهوشتر به نظر رسیدن دارید.
منبع:آی بانو

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 281 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

 


اگر قرار باشد جمله‌ای را انتخاب کنم تا با آن تمامی ‌پند و اندرزم را بیان کرده باشم، فقط خواهم گفت: هرگز نگــذار افکار بد به ذهنت راه یا‌بد!

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که این خود ما هستیم که از طریق بسیاری از اعمالی که انجام می دهیم یا اندیشه هایی که می کنیم و حرف هایی که بر زبان می آوریم ، مجازاتها و تنبیهات خود را تعیین و مشخص می کنیم.

همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کرده اید و تصمیمی که گرفتید هم از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.

یعنی اگر تفکرات و اندیشه های ما مثبت باشند ما انرژی مثبت موجود در پیرامونمان را به خود جذب می کنیم و اگر تفکرات و اندیشه ای ما منفی باشند ، به تناسب انرژی منفی موجود در پیرامونمان را جذب می کنیم.
 
درنتیجه، اگر می خواهید به موفقیت دست پیدا کنید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد:

طرزفکر 1: همه انسانهای موفق مسئولیت پذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسئولیت آنرا به گردن می گیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمی کنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسئولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسئولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.

طرزفکر 2: همه انسانهای موفق به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمی آید؛ از آسمان به زمین نمی افتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی می خواهید، 100% به کارتان تعهد داشته باشید. خیلی ها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمی شوند. لحظه ای که تصمیم می گیرید و 100% به کاری متعهد می شوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.

طرزفکر 3: همه انسانهای موفق جرات تصمیم گیری برای موفقیت در زندگی را دارند. می دانید، موفق شدن جرات و جسارت می خواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسئله مخصوصاً در موفقیت های مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید.
 
سطح موفقیت، به نوع مکالمه شما بستگی دارد
بنابر به نظر روان شناسان، سطح موفقیت با کلماتی که به زبان می‌آورید مقدر می‌شود؛ بنابراین در مکالماتتان از این پنج کلمه « ناکام‌ساز » دوری کنید.

کلماتی که هر روز استفاده می‌شوند ساختار ذهنی را تشکیل می‌دهند و موفقیت یا ناکامی گوینده خود را رقم می‌زنند. در مشاهداتم از افراد بازنده با پنج کلمه مواجه شدم که در جملات این افراد نمود بیشتر داشت و اغلب افراد بازنده خیلی بیشتر از افراد برنده از آنها در مکالمات روزمره‌شان استفاده می‌کنند، پس از این 5 کلمه به شدت دوری کنید!

1 - شانس
اگر به بعضی از موفق ترین افراد دنیا نگاه کنید می فهمید که اکثر آنها از هیچ به آنجا رسیده اند. خیلی از آنها بچه یتیم هایی بوده اند که حتی نمی توانستند سالی یک حمام درست و حسابی بگیرند. اما چطور ممکن است کسی که چنین شانس بدی در زندگی خود داشته است، به چنان موفقیتی دست پیدا کند؟

ساده است، چون موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. خیلی از این افراد با تلاش بی وقفه به موفقیت دست پیدا کرده اند چون انتخاب دیگری نداشته اند. این سخت کوشی برایشان به شکل عادت در آمده و هیچوقت حتی وقتی زندگی مرفهی برای خود تهیه کردند هم دست از تلاش برنداشته اند. کار سخت، هوشمندانه و داشتن دوستان زیاد آنها را به این پله رسانیده است.

با وجود این حقیقت که رخدادهای پیش‌بینی نشده می‌توانند بر نتایج کار تاثیرگذار باشند، این شانس نیست که تفاوت را در نتایج ایجاد می‌کند،  بلکه رخدادها هستند که باعث آن می‌شوند. شانس هیچ‌ کاری با آنها نمی‌کند. باورداشتن به شانس افکار شما را به گونه‌ای ساختار می‌بخشد که در تصوراتتان نه شما و نه هیچ‌کس دیگری قادر به ایجاد تغییر یا حتی تاثیرگذاری نیست. بدتر از آن، شانس بهانه‌ایست که با آن شکست‌ها توجیه می‌شوند ( این فقط بدشانسی بود ) و موفقیت‌ها را لوث می‌کند ( این فقط خوش‌شانسی بود )

موفقیت هیچوقت تصادفی اتفاق نمی افتد. البته ممکن است که در طول مسیر کمی شانس با شما همراه شود و در یک موقعیت خوب قرارتان دهد اما بادوام نیست. موفقیت از آن کسانی می شود که روی شانسشان سرمایه گذاری می کنند و احتمال شکست خود را پایین می آورند.
 
2 - دشمن
درست است که شما رقبایی دارید و برخی اوقات برای برد شما آنها باید شکست را متحمل شوند ( و برعکس ) حتی در این صورت نیز در کسب و کار دشمنی وجود ندارد. دشمن مربوط به میدان جنگ است. کسب‌ و کار برای بهتر کردن چیزهاست نه از بین بردن افراد. وقتی که شما با گفتن دشمن به رقبایتان از آنها برای خودتان غول درست می‌کنید، گزینه‌های تجاری را روی خود می‌بندید. به خاطر داشته باشید که در دنیای تجارت، رقبای امروز اغلب شرکای فردا هستند.

 

مانع برای موفقیت,انسانهای موفق

 

3 - عدم پذیرش
آیا عالی نیست اگر مردم همیشه با نظرات شما موافق باشند؟ خب! گاهی اوقات افراد نظرات شما را نمی‌پسندند یا حتی ممکن است خود شما هم با آن موافقت نداشته باشید.

شما می‌توانید این وقایع را به عنوان عدم پذیرش خودتان توسط دیگران قلمداد کنید و به ذهنیت خودتان آسیب برسانید یا این که درک کنید که واقعا چه اتفاقی افتاده که نظرات شخص دیگری با نظرات شما هماهنگی ندارد. به جای این که از کلماتی استفاده کنید که به صورت خودکار شما را ضعیف می‌کند، روی تغییر دیدگاه خودتان یا دیدگاه شخص دیگر تمرکز کنید.


4 - نفرت
در کار معمولا با جملاتی شبیه « من از رییسم نفرت دارم » یا « من از شغلم نفرت دارم » رو به رو می شویم. نفرت یک کلمه منفی است و در بدن انسان بیماری ایجاد می‌ کند. هر بار شما این کلمه را به کار می‌برید مانند آن است که یک سلول سرطانی را در بدنتان آزاد می‌کنید. این قضیه کاملا جدیست. نمی‌گویم که همه چیز باید برای شما شیرین و دوست‌داشتنی باشد؛ اما چرا باید ذهن خود را با نفرت داشتن از کسی یا چیزی آلوده کرد ؟


5 - اما
مطمئنم که شما هم کسانی را می‌شناسید که نمی‌توانند درباره یک ایده، نقشه یا فعالیت خاص چیزی بگویند بدون اینکه جمله‌شان را با یک «اما» ناقص نکنند. مثلا می‌‌گویند «بله ایده عالیست، اما....» یا « من موافقم که ما باید کاری کنیم، اما......» این کلمه یاس‌آور است و فرصت‌ها را از بین می‌برد. از بدل‌های دیگری که برای « اما » وجود دارد، استفاده کنید و به جای فرصت‌سوزی، فرصت ایجاد کنید. کلمه « و » یکی از بهترین آنهاست. دفعه بعد که خواستید از « اما » استفاده کنید به جای آن « و » را امتحان کنید و اثر آن را ببینید.
منابع: ایسنا /سایت مردمان/سایت آفتاب

Abolfazl Lotfi بازدید : 275 پنجشنبه 28 شهریور 1392 نظرات (0)
نکات اساسي پيش از ورود به دبستان
روزهاي اول ورود به دبستان از لحاظ رواني اهميت فوق‌العاده‌اي دارد. اگر اولين برخورد کودک با مدرسه خوب و صحيح انجام گيرد موجبات ذوق و شوق او را فراهم مي‌کند و اگر بد انجام شود مي‌تواند منشأ تنفر از دبستان و تحصيل، اضطراب، ترس و امثال آن شود. وقتي که کودک براي اولين بار از محيط خانواده به دبستان سپرده مي‌شود محيط دبستان را بسيار متفاوت از محيط خانه مي‌بيند به خصوص کودکاني که پيش از اين به پيش‌‌دبستاني نرفته و دوره آمادگي را نديده‌اند...

اگر مقدمات رفتن به دبستان پيش از رفتن به دبستان خوب فراهم شده باشد، رفتن به مدرسه موفقيت‌آميز خواهد بود. خوب است والدين پيش از فرستادن فرزندشان به مدرسه و آغاز تعليم و تربيت رسمي حداقل نکات زير را در نظر داشته باشند:

کافي بودن استراحت و خواب: برنامه خواب فرزندتان را طوري تنظيم کنيد تا به موقع و به اندازه کافي بخوابد، هشت تا 10 ساعت خواب براي دانش‌آموزان کلاس اول ابتدايي توصيه مي‌شود.

تغذيه: مصرف غذا در وعده‌هاي مشخص براي رشد و نمو کودکان حايز اهميت است اين وعده‌ها شامل سه وعده اصلي (صبحانه، ناهار و شام) و دو يا سه ميان‌وعده است. دانش‌آموزي که صبحانه کافي و مناسب نخورده باشد و در مدرسه از تنقلات کم‌ارزش غذايي مانند چيپس، پفک و ... استفاده کند اشتهاي خوردن غذاي سالم را از دست مي‌دهد و در نتيجه در رشد آموزشي و تربيتي با مشکل مواجه مي‌شود.

لباس و پوشش: شيوه پوشيدن لباس، بستن بند کفش و دکمه و زيپ را به او بياموزيد. استفاده از لباس‌هاي گرم در فصل زمستان و لباس‌هاي نخي با رنگ‌هاي روشن را در فصل تابستان به او توصيه و تاکيد نماييد.

کيف مدرسه: يکي از علت‌هاي کمردرد، استفاده از کوله‌پشتي نامناسب است که موجب مي‌شود بسياري از دانش‌آموزان از کمردرد رنج ببرند. اگر کوله‌پشتي سنگين باشد سر و تنه را به جلو خم مي‌کند و روي عضلات پشت و کمر فشار مي‌آورد و موجب درد در ناحيه کمر مي‌شود.

کوله‌پشتي مناسب بايد داراي دو بند پهن باشد که از روي شانه‌ها عبور کند. پهناي کوله نبايد از پهناي بدن بيشتر باشد. استفاده از کوله‌پشتي‌هايي با بند کمري و يا سينه‌اي براي توزيع وزن کوله در بدن مناسب‌تر است.

سرويس مدرسه: اگر فرزندتان با سرويس به مدرسه مي‌رود به موقع در محلي که سوار مي‌شود آماده باشيد و به او بياموزيد که از شوخي و سر و صدا در داخل سرويس خودداري کند و هنگام سوار و پياده شدن عجله نکند.

نکات بهداشتي: به فرزند خود بياموزيد که براي پيشگيري از بيماري‌هاي مسري از وسايل شخصي (ليوان، دستمال، مسواک، شانه) خود استفاده کند.

* به او يادآوري کنيد که پيش از غذا و پس از توالت دست‌هايش را با آب و صابون بشويد.

* کودکان خود را عادت دهيد که هرگز از فروشندگان دوره‌گرد مواد خوراکي نخرند.

* براي صرف غذاي ميان روز فرزند خود بهتر است از ميوه‌هاي فصل و يا مواد غذايي که در منزل تهيه شده استفاده کنيد.

* دندان‌هاي شيري در رويش و زيبايي دندان‌هاي دايمي نقش به سزايي دارند، از اين رو به فرزند خود بياموزيد حتما پس از هر وعده غذايي دندان‌هاي خود را مسواک کنند.

* درصورتي که فرزند شما بيمار شد از فرستادن او به مدرسه خودداري کنيد، در ضمن غيبت او را به مدرسه اطلاع داده و پس از بهبود وي را به همراه گواهي پزشک معالج به مدرسه ببريد.

* در صورت بروز هر گونه مشکل جسمي و رواني براي فرزندتان حتما با مربي بهداشت مدرسه مشورت کنيد.

* بهتر است در دبستان فضاي مناسبي براي دانش‌آموزان کلاس اول فراهم شود تا اين دانش‌آموزان خردسال و جديد به هنگام تفريح از احتمال صدمات به وسيله ديگر دانش‌آموزان مصون باشند. در هر صورت مربيان و معلمان بايد در تمام طول سال تحصيلي از دانش‌آموزان کلاس‌هاي اول مراقبت بيشتري داشته باشند تا اين عزيزان با راحتي کامل بتوانند خود را با محيط آموزشي تطبيق دهند و با دبستان، معلمان و ديگر دانش‌آموزان انس بگيرند.
Abolfazl Lotfi بازدید : 188 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

هیجان ها از بزرگ ترین نعمت های الهی اند که در انسان به ودیعه نهاده شده، زندگی بدون آنها بی روح، تیره و ماشینی می نماید. و سلامت عقلی و روانی انسان ها تا حد زیادی به سلامت هیجانی وابسته است.

 

خشم یکی از نیرومند ترین هیجان هاست. همچون انباری از باروت است که ممکن است با یک جرقه منفجر گردد و به آتشفشانی می ماند که با گدازه های خود خانمان روابط بین فردی و فرد را به آتش می کشد.البته همیشه باید بین خشم سالم و خشم بیمارگونه تفاوت گذاشت که اولی برای تداوم زندگی سالم ضرورت دارد و دومی مانعی در راه پیشرفت و تکامل انسان است و نه تنها مشکلی را حل نمی کند،بلکه بر شدت خشم نیز می افزاید. با توجه به پژوهش های انجام شده آنچه مسلم است این است که شمار کسانی که با خشم خود برخورد نادرست می کنند، به مراتب از شمار کسانی که با آن برخورد درست می کنند، بیشتر است. شواهد بسیاری نشان می دهند، افرادی که در زمینه احساسات و عواطف خود قوی و چیره دست هستند، یعنی احساسات خود را به خوبی کنترل می کنند و احساسات دیگران را درک کرده اند و با آنها به خوبی کنار می آیند، در هر زمینه زندگی خود، خواه روابط خصوصی و خانوادگی و خواه در مراودات سیاسی و اجتماعی از مزیت خوبی برخوردارند. شناخت هیجان ها به ما قدرت تحلیل و کنترل می دهد و هر قدر این شناخت بیشتر باشد به سوی مدیریت و کنترل عواطف و بهبود روابط بین فردی جلوتر رفته ایم و در مجموع گام بزرگی در موفقیت زندگی خود در ابعاد گوناگون برداشته ایم.

 

اما آیا تا کنون به این موضوع فکر کرده اید که چگونه در هنگام عصبانیت با آن مواجه شوید و بتوانید این نیروی عظیم و گریز ناپذیر را در خود مهار کنید؟؟؟

 

** یکی از عواملی که به ما کمک می کند تا در مدیریت خشم، موفق باشیم، آگاهی از تظاهرات فیزیولوژیکی خشم است. خشم مثل دیگر هیجان ها تظاهرات جسمانی و فیزیولوژیکی ویژه خود را دارد .وقتی کسی عصبانی می شود، سازو کار تولید استرس در بدن او فعال می شود که تغییرات بیولوژیکی بسیاری در او به دنبال خواهد داشت.غده آدرنال هورمونی به نام آدرنالین تولید می کند که با تبدیل گلیکوژن ذخیره شده در کبد به قند خون، به فراهم کردن انرژی آنی در بدن کمک می کند.تنفس تند تر می شود تا اکسیژن بیشتری به بدن برسد.میزان ضربان قلب افزایش می یابد تا گردش خون تسریع شود. تعریق افزایش و مقاوت پوست کاهش می یابد. افزایش ضربان قلب، افزایش فشار خون و افزایش فعالیت غدد درون ریز عواملی هستند که در درازمدت تاثیرات منفی عدیده ای بر دستگاههای مختلف بدن از قبیل قلب و عروق، ایمنی و هاضمه بر جای می گذارند. بنابراین زمانی که این گونه تظاهرات خشم را در خود مشاهده کردید از گفتگو دست بردارید و آن را به زمان دیگری موکول کنید. چرا که نیروی عقل در هنگام عصبانیت از وجود شخص رخت برمی بندد. در نتیجه فرد عصبانی به شدت احساساتی و برانگیخته می شود. او خود نمیداند که چه می کند و چه می گوید و هیچ کاری از او بعید نیست.

نیرومند ترین هیجان,خشم و پرخاشگری

خشم و پرخاشگری پلی است که از روی تفکر منطقی و عاقلانه عبور می کند و نتیجه گیری فرد خشمگین، کاملاً عاری از منطق و استدلال است.وقتی خشم و عصبانیت افزایش یابد، بحث دیگر نوعی تبادل اطلاعات نیست. بلکه به کشمکش لفظی تبدیل می شود که می تواند روحیه ی شخص را کسل کند. وقتی علامت خشم مختصر بروز می کند، گفتگو را متوقف یا موضوع آن را عوض کنید. و بحث خود را به هیچ وجه، حتی به شیوه ی منطقی ادامه ندهید.

 

** یکی دیگر از راهکارهای کنترل خشم مرحله آرام کردن آن است. در این مرحله با کلمه و واژه های تسکین دهنده خود را آرام کنید. بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که شما نه تنها در قبال اعمال ظاهری خود مسئول هستید، بلکه روحیات درونی خود را هم باید پرورش دهید. پس بکوشید به هنگام خشم خود را تسکین دهید و احساسات خود را مهار کنید.

 

** شمردن اعداد یک فعالیت ذهنی است که احتیاج به تمرکز ندارد. دنبال کردن یک سری از اعداد، می تواند حواس ما را از موقعیت خشم برانگیز پرت کرده و بدین ترتیب توان خنثی کردن خشم در ما افزایش یابد.

 

** خشمتان را به شیوه ای سازنده و خلاق ابراز کنید.ابراز کردن خشم به این معناست که در بیان خشم خود جسور و منطقی باشید نه پرخاشگر. این روش منطقی ترین راهکار برای ابراز خشم است. برخی افراد با خشم خود برخورد انفعالی می کنند. و آن را به بدن خود منتقل می سازند. این افراد کسانی هستند که احساسات خشم خود را آشکارا نشان نمی دهند و به جای آن از بیم آنکه مبادا مورد تایید و تصدیق دیگران واقع نشوند آن را بروز نمی دهند و پنهان می کنند. و یا بر عکس عده ای آن را انفجاری بروز می دهند و منجر به آسیب های جبران ناپذیری برای خود و دیگران می شوند.

 

اما ابراز صحیح خشم و جسور بودن به این معنا نیست که قلدر باشید و به دیگران زور بگویید، بلکه به این معناست که برای خودتان ارزش قائل باشید و با احترام رفتار کنید و مشکلتان را از راه منطقی حل کنید. اما به یاد داشته باشیم که اولاً قاطعیت مهارتی است که تسلط بر آن دشوار است. چرا که بسیاری از ما یاد نگرفته ایم که از آن در زندگی روزمره استفاده کنیم، قاطعیت شیوه ای است که ما را موظف می کند بر خلاف روش های اتوماتیک گذشته رفتار کنیم. ثانیاً قاطعیت یک مهارت ذاتی نیست، بلکه می توان آن را یاد گرفت و افزایش داد.

 

**ورزش کنید، چرا که فعالیت جسمی به شما کمک می کند که عصبانیت شما طول مدت کوتاه تری داشته باشد. با افزایش توان جسمی قدرت غلبه شما بر عصبانیت بیشتر می شود.

 

و نکته آخر اینکه فراموش نکنیم عوامل ایجاد کننده پرخاشگری و خشم همیشه وجود دارند و خشم را نمی توان کاملاً از صفحه زندگی پاک کرد ولی می توان با کنترل کردن خشم و مهار کردن پرخاشگری از تاثیر زیان بار آن بر خود و دیگران کاست.

منابع:1-چه کسانی با خشم برخورد مناسب ندارند- ترجمه مهدی قراچه داغی

2- خشم خود را مهار کنیم- دکتر منصور اشرافی-دکتر مرتضی اشرافی

3- کنترل خشم- سید رحیم حسینی

4- مهارت های زندگی –حسین ناصری

5- کنترل عصبانیت- م- ک- گوپتا- مترجمه مهندس ماندانا دانش/تبیان

Abolfazl Lotfi بازدید : 153 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

اگر جزء آن دسته از آدم هایی هستید که همیشه یک عالمه چیز هست که می خواهند تجربه کنند و یاد بگیرند پس شما آدمی با علایق بیشمار هستید ، ما به شما می گوییم که چطور به عنوان زنی که دارای علایق بیشمار است به زندگی خود ادامه دهید و همواره موفق باشید!

 

آیا تجربه داشتن مشاغل گوناگون را داشته اید ولی هنوز شغل دلخواهتان را نیافته اید؟

آیا علایق گوناگونی دارید و با توجه به این گوناگونی علایق، یافتن شغلی که بتواند شما را راضی کند غیر ممکن می دانید؟

آیا از اینکه شاید هرگز نتوانید حرفه موفقی داشته باشید می ترسید؟

 

اگر اینطور است پس شما دارای یک فرصت خوب هستید، چون شما از آن دسته از افرادی هستید که علایق بیشمار را تجربه می کنند.

 

افرادی که دارای علایق بیشمار هستند ، امیال گوناگونی دارند، چنین افرادی مانند اسفنج اطلاعات جدید را جذب خود می کنند و تا آنجا که می توانند دانش خود را در مورد یک پدیده یا موضوع جدید بالا می برند و بعد به سرعت، تمام علاقه خود نسبت به آن چیز را از دست می دهند. این دسته از افراد خواهان تغییر و تنوع هستند و داشتن تنها یک شغل برای چنین شخصیتی مناسب نخواهد بود.

 

این افراد همواره نگرانند با انتخاب اشتباه یک شغل، موقعیت شغلی بهتری را از دست بدهند.

 

شما به عنوان کسی که دارای چنین شخصیتی است وقتی با موارد گوناگون فرصت های شغلی مواجه می شوید چه کار می کنید؟ آیا مجبورید از میانشان تنها یک گزینه را انتخاب کنید؟ یا آیا فکر می کنید انتخاب همه آن ها امکان پذیر است؟ بله، حتما امکان پذیر است! اما انجام چنین کاری نیازمند برنامه ریزی است، شما باید در این زمینه با خود صادق باشید و خود را درگیر انتظاراتی که دیگران از شما دارند نکنید.

 

خوشحال باشید از اینکه جهان شما را به عنوان زنی با علایق بیشمار انتخاب کرده است! در ادامه به راهکارهایی اشاره می شود که می تواند با دارا بودن چنین شخصیتی به موفقیتان کمک کند.

علایق بیشمار,سرگردانی درعلایق بیشمار

1. سازمان دهی و برنامه ریزی از دوستان شما به حساب می آیند.

شما برای پر کردن ساعت های زود گذر روزانه تان با ایده های بیشماری مواجه می شوید، پس باید با دقت زمانتان را مدیریت کنید تا بتوانید برای علایق گوناگونی که دارید زمانی اختصاص دهید. زمان خود را صرف کارهایی که خارج از تعهدتان است نکنید، هوشیار باشید که وقتتان صرف چه کارهایی می شود و زمانی را در روز به علایق و سرگرمی هایتان اختصاص دهید. همچنین از آنجا که زمان خود را صرف کارهایی می کنید که برایتان اهمیت دارند، این اقدام به شما کمک می کند تا خودتان را بسنجید و ببینید تا چه حد در مورد موضوعی جدی هستید.

 

2. زمان اوقات فراغت خود را به حداکثر برسانید

لازم نیست به دنبال شغلی باشید که تمام فعالیت های مورد علاقه تان در آن گنجانده شده باشد. اگر دارای شغلی هستید که هم تراز با ارزش یا علاقه تان نیست ممکن است به فکر تغییر شغلتان برآیید، اما بدانید که به سادگی و بدون تغییر شغل می توانید تغییر را وارد زندگی تان کنید. فقط کافی است مرکز توجهتان را تغییر دهید و از زمان های قبل از ساعت کاری، ساعت صرف نهار و تعطیلات آخر هفته استفاده کنید و به علایقتان بپردازید.

 

3. قبل از خرید به راه های دیگر هم فکر کنید

یکی از ویژگی های بارز افرادی که علایق بیشمار دارند ابتلا به "سندرم 'bright shiny object " است. طوریکه ناگهان همراه با هیجان عنان گسیخته خود را درگیر تجربیات تازه می کنند و به محض جلب توجه کردن موردی جدید، هیجان و علاقه خود را نسبت به موارد قبلی از دست می دهند. ممکن است این رفتار برایتان هزینه های زیادی در پی داشته باشد: خانه ای پر از پروژه های نیمه تمام، وسایل خاصی که تنها یک بار مورد استفاده قرار گرفته اند، پرداخت هزینه های حق عضویت، بدون اینکه از امکاناتش استفاده ای کرده باشید. دفعه بعد که احساس کردید نیاز به تجربه مورد جدیدی دارید به دنبال تجربه ای در مقیاس کوچکتر و با ریسک کمتر باشید.

 

4. اطراف خود را پر از افرادی کنید که مثل شما علایقی چندگانه دارند

ارتباط با افرادی که مثل شما نمی اندیشند موجب می شود در میانشان وصله ناجوری به نظر بیایید. تلاش کنید از طریق شبکه های اجتماعی با افرادی مثل خودتان آشنا شوید . علاوه براین، گسترش دادن روابط اجتماعی تان برایتان مفید خواهد بود چون به عنوان فردی با علایق بیشمار دائما در معرض تغییر شغلتان قرار می گیرید پس داشتن روابط زیاد در یافتن شغل جدید به شما کمک خواهد کرد.

 

5. در تعریفی که از "شغل" دارید تجدید نظر کنید

به جای داشتن تنها یک شغل، به طور همزمان چند کار پاره وقت که موجب ارضای علایقتان می شود داشته باشید. همچنین می توانید برای خود کاری ایجاد کنید که فصلی نباشد تا به این طریق در طول سال علایق مختلف خود را دنبال کنید. قطعا چنین مشاغلی متفاوت از آن هایی خواهد بود که دوستانتان بدان مشغولند، ولی مسلما چنین قضیه ای نباید برایتان اهمیت داشته باشد؟ با خود صادق باشید، شاید کاری را که انتخاب کرده اید خیلی درآمد بالایی نداشته باشد یا کمک شایانی در رسیدن به اهداف بالاتر نکند. دست از رقابت با سایرین بردارید و شغلی را برگزینید که کاملا مناسب خودتان باشد.

 

6. مراقبت از خودتان در اولویت قرار دارد

ذهن فردی با علایق بیشمار همیشه با سرعت زیادی مشغول فعالیت است، پس مطمئن شوید زمانی برای استراحت به خود اختصاص می دهید. متوجه زمان هایی باشید که در طول آن، آن دسته از فعالیت هایی که در شرایط عادی موجب لذت و سرزندگیتان می شوند، موجب خستگی تان می شوند، بنابراین در آن زمان ها به خود استراحت دهید. با مدیریت ماهرانه زمانتان می توانید فرصت تجربه چیزهای جدید را محدود تر کنید و به این طریق، هر زمان که لازم بود میزان فعالیتتان را کمتر کنید تا دچار خستگی نشوید. و فراموش نکنید علایق و سرگرمی هایتان هیچ تاریخ انقضایی ندارند پس برای پرداختن به آن ها عجله نداشته باشید.

منبع:آی بانو

Abolfazl Lotfi بازدید : 180 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

آیا همانقدر که دیگران شما را باهوش و با استعداد و موفق تصور می کنند خود را باهوش می دانید؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا به سندرم ایمپاستر مبتلا هستید.

 

چگونه سندرم ایمپاستر موجب کاهش پتانسیل و توانایی شما می شود

سندرم ایمپاستر ویژه افراد موفق است. بسیاری از افراد توانمند و تیزهوش علی‌رغم قابلیت‌ها و موفقیت‌های روز افزون هیچ احساس مثبت درونی به توانمندی‌ها و قابلیت‌های خود ندارند بلکه معتقدند دیگران را به گونه‌ای فریب داده‌اند. به عبارت دیگر این سندرم را می‌توان به عنوان مجموعه‌ای از احساسات عدم کفایت تعریف کرد که از این باور نشات می‌گیرد که فرد ناشایست بوده و قابلیت انجام کار را ندارد.

 

آیا همانقدر که همکارانتان شما را باهوش و با استعداد تصور می کنند خود را باهوش می دانید؟ اگر پاسختان منفی است احتمالا به سندرم ایمپاستر مبتلا هستید. مطالعات نشان داده است حدود 70 درصد از افراد فکر می کنند در حال فریب دادن دیگران هستند و بالاخره روزی دستشان رو می شود. به همکارانتان در محل کار نگاهی بیندازید، آیا زنانی را می بینید که آرزو دارید مانند آن ها باشید؟ اگر چنین است پس احتمالا آن ها آن دسته از افرادی هستند که به این سندرم مبتلا هستند.

 

درحالیکه در مردان هم همانقدر احتمال ابتلا به این سندرم وجود دارد، با این حال احتمالا کمتر در دام آن گرفتار می شوند . بسیاری از زنان مبتلا به این سندرم، تا زمانی که مطمئن نباشند از عهده انجام کارشان بر می آیند دست از فعالیت بر می دارند، درحالیکه سایر مبتلایان سعی می کنند به قله های موفقیت دست بیابند اگرچه در این راه دو برابر بیشتر از دیگران تلاش می کنند تا به همه ثابت کنند لایق چنین جایگاهی هستند اما مرتبا مراقب تهدید هایی هستند که فکر می کنند ممکن است متوجه کارشان شود.

 

سوزان مرسیر که عضو هیئت مدیره شرکت تبلیغاتی جرج پاترسون بود از آنجا که تصور می کرد شاید به خوبی از عهده وظایفش بر نمی آید از این سمت کناره گیری کرد. وی می گوید:" هرگز مطمئن نبودم آنچه را که از من انتظار می رود به خوبی انجام می دهم یا نه، به همین خاطر تصور می کردم نقش خود را به خوبی ایفا نمی کنم." وی پیش از آنکه اخراج شود خودش از سمتش کناره گیری کرد.

 

مرسیر در حال حاضر مشاور "تغییر رفتار" است و در این حرفه تلاش می کند به افراد و سازمان ها کمک کند تا درگیر محدودیت هایی که سندرم ایمپاستر برایشان ایجاد می کند نشوند. وی می گوید وقتی در محیط کاری با سندرم ایمپاستر مواجه می شویم دو سوال مطرح می شود:

 

1. وقتی مبتلا به سندرم ایمپاستر می شویم چه اتفاقی برایمان می افتد؟

وقتی فکر می کنید در حال فریب دادن دیگران هستید بزرگترین ترسی که در وجودتان پدید می آید این است که دیگران پی به فریبکاری شما ببرند. درنتیجه آن، از خودمان جدا می شویم، هوش و استعداد خودمان را انکار می کنیم و وقتی خودمان باور به خود را از دست می دهیم دیگران هم به مرور ظاهر حرفه ای مان را زیرسوال می برند. و این طرز تفکرمان ممکن است ما را وادار کند تا بر مبنای قضاوت نادرستمان تصمیماتی را در مورد شغل و زندگیمان بگیریم و به دنبال آن راهی را انتخاب می کنیم که راحت و بی دردسر باشد که مبادا دوباره نسبت به خودمان چنین حسی پیدا کنیم و در این راه سعی نمی کنیم خودمان را به خود و سایرین ثابت کنیم و بر این ترس فائق بیاییم.

 

2. چه اتفاقی برای سازمان ها رخ می دهد وقتی کارمندانشان احساس می کنند در حال فریب دیگران هستند و موفقیتشان را به خود نسبت نمی دهند؟

کارفرمایان خواهان آن هستند که کارکنانشان تا حد زیادی تلاش کنند و ایده هایشان را به دور از این تصور که شاید مورد قبول قرار نگیرد، مطرح کنند چرا که در این صورت است که نوآوری شکل می گیرد و در پی آن موفقیت به دست می آید. کارکنانی که به ارزشمند بودن حضورشان چندان اعتقادی ندارند هرگز نمی توانند خواسته کارفرمایان را عملی کنند. چنین افرادی همان کسانی هستند که سرشان را پایین می اندازند و دعا می کنند در محیط کاری کسی به آنها پیله نکند. سندرم ایمپاستر تاثیر بدی بر روی کار و حرفه می گذارد.

 

پس با این شرایط چطور می توان از شر سندرم ایمپاستر خلاص شد و به پتانسیل و توان خود در محیط کاری ایمان آورد؟ و چگونه کارفرمایان می توانند به کارکنان خود در راه موفقیت کمک کنند؟ در ادامه توصیه های مرسیر آمده است:

 

• به عالی بودن فکر نکنید.

حتی اگر عالی هم نباشید چیزی را از دست نداده اید. تنها به فکر گام بعدی در کار خود باشید و ببینید در نتیجه آن چه چیزی رخ می دهد.

 

• به خاطر موفقیت هایی که به دست آورده اید خود را تشویق و تحسین کنید.

از پیروزی هایی که به دست آورده اید لذت ببرید و زمانی را که در حال به دست آوردن آن پیروزی ها بودید در ذهن خود مرور کنید.

 

• مثل تفلون باشید.

مثل تفلون اجازه دهید انتقادات و عدم پذیرش دیگران درونتان سر بخورند و از شما عبور کنند بی آنکه جذبتان شوند و بی آنکه ارزش ها و توانایی های ذاتیتان را زیر سوال ببرند.

 

• هر زمان که لازم بود سوال بپرسید و درخواست کمک کنید.

تصور نکنید با این کار احمق تصور می شوید بلکه برعکس میزان تعهدتان به کار به اثبات می رسد.

 

• مراقب برداشت هایی که از اتفاقات دور و برتان می کنید باشید.

از خودتان بپرسید: آیا آن گفته یا رفتار واقعا به همین معنی است که من برداشت کرده ام یا می توان تعابیر بهتری هم داشت؟

 

• اینکه گاهی فکر کنیم در حال فریب دیگران هستیم چندان هم بد نیست.

ولی وقتی این فکر مانع فعالیت هایمان شود و ما را از رسیدن به موفقیت باز دارد اصلا خوب نیست.

منبع:آی بانو

Abolfazl Lotfi بازدید : 158 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

استرس یکی از مهم‌ترین علل بروز اختلالات جسمی و روانی است؛ بررسی‌های گوناگون نشان دهنده این است که 70 تا 90 درصد بیماری‌ها با استرس ارتباط دارند؛ فهرست بیماری‌های ناشی از استرس، سرطان، بیماری قلبی، آسم و میگرن را در برمی‌گیرد.

 

علل فیزیکی محیطی و اجتماعی استرس را اصطلاحاً عوامل استرس زا گویند؛ برخی استرس را پاسخ غیراختصاصی بدن به هر موقعیتی می‌دانند که نیاز به سازگاری داشته باشد؛ خواه موقعیت خوشایند باشد (ارتقای شغلی) و خواه ناخوشایند (اخراج ازکار)؛ البته یافته‌های جدید نشان می‌دهد که بین استرس ناشی از موقعیت مطلوب و نامطلوب تفاوت‌های فیزیولوژیک وجود دارد.

 

استرس با سلامتی و عملکرد ارتباط دارد؛ مقادیر کم آن موجب بهبود سلامتی و عملکرد می‌شود و مقادیر زیاد آن سلامتی را به خطر انداخته و عملکرد را دچار اختلال می‌کند.

 

چه عواملی استرس ایجاد می‌کنند؟

عوامل ایجاد کننده استرس را می‌توان به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کرد؛ مهم‌ترین عوامل استرس زای بیرونی عبارتند از مشکلات زندگی (مشکلات اقتصادی، ناامنی شغلی، کار طاقت‌فرسا) و دگرگونی‌های زندگی (مرگ همسر، فرزند یا والدین، ازدواج، طلاق و مهاجرت)؛ اگر استرس از حد معینی فراتر رود به پریشانی تبدیل می‌شود و سلامتی و عملکرد فرد دچار اختلال می‌شوند.

 

باورهای نادرست

باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه از مهم‌ترین عوامل استرس زا محسوب می‌شود؛ به‌عنوان مثال از دست دادن شغل یک رویداد فعال‌کننده است. یعنی فردی که شغلش را از دست داده از حالت آرامش و بی‌اعتنایی خارج شده و برای مقابله با این تغییر فعال می‌شود. باورهایی که در ذهن فرد وجود دارد نقش مؤثری در افزایش یا کاهش استرس و همچنین اقدامات فرد برای مقابله با عامل استرس زا ایفا می‌کند. باور به اینکه «هرگز چنین شغلی را دوباره به دست نخواهم آورد» با پیامد احساس ناکامی شدید و احتمالاً افسردگی ناشی از آن همراه خواهد شد اما اگر باور فرد این باشد که «با تلاش بیشتر احتمالاً شغل بهتری به‌دست می‌آورم» با پیامدهای روانشناختی مساعدتری مواجه خواهد شد.

 

برخی از رایج‌ترین باورهای غیرمنطقی عبارت‌اند از:

1- اجبار به جلب تأیید همه مردم ( باید به‌گونه‌ای رفتار کنم که مورد تأیید همه باشد.)

 

2- اجبار به کسب مهارت و شایستگی در سطح بالا ( باید حداقل در یک زمینه مهارت فوق‌العاده داشته باشم.)

 

3- توقع اینکه رویدادها مطابق میل فرد باشند (نمی‌توانم مخالفت و ممانعت را تحمل کنم.)

 

4-توقع اینکه دیگران همیشه منصفانه رفتار کنند.

 

5- باور به اینکه کنترلی بر عوامل ایجاد کننده فشار وجود ندارد (نمی‌توانم فشارهای زندگی را کاهش دهم.)

 

6- باور به اینکه اجتناب از مسئولیت بهتر از قبول آن است.

 

باور به اینکه رفتارهای فعلی تحت تأثیر رویدادهای ناخوشایند گذشته است در واقع یکی از مهم‌ترین راه های تعدیل استرس تغییر و اصلاح باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه است.

 

شیوه‌های تعدیل استرس

مقابله با استرس و تغییر سبک زندگی نقش مهمی دارند.

 

آگاهی از استرس

این مرحله شامل مشخص کردن و شناسایی دقیق عوامل استرس زا است؛ در این مرحله تمام افکار مرتبط با عوامل استرس زا شامل نگرانی‌ها، ناآگاهی‌ها باید به صورت یک فهرست تهیه و تنظیم شوند. سپس علت استرس زا بودن هر یک از موارد مورد بررسی قرار گیرد و اگر ادراک عوامل استرس زا منفی‌نگرانه و یا دفاعی باشد و مانع حل مشکل توسط شخص شود، باید مجدداً مورد ارزیابی و بررسی قرار گیرد.

 

ارزیابی مجدد شرایط

ارزیابی مجدد شرایط یعنی ایجاد دیدگاه و باور جدید در ذهن، که مناسب‌تر و سازگارانه‌تر باشد. در این مرحله باورهای دیگری که بی‌طرفانه یا ترجیحاً مثبت‌اندیشانه هستند برای حل مسئله به خدمت گرفته می‌شوند.

 

باید به‌خاطر داشت که ارزیابی مجدد یک فرایند، به معنی سرکوب هیجانات یا دلیل‌تراشی نیست بلکه تشخیص صحیح این نکته است که بر چه عواملی در زندگی کنترل داریم و چه عواملی خارج از کنترل ما هستند.

 

پذیرش و جایگزینی

در این مرحله باورها و عقاید جدید در الگوهای تازه تفکر جایگزین باورهای قدیمی و کهنه می‌شوند مشکل‌ترین مرحله تغییر نگرش پذیرش و به کار بستن دیدگاه های جدید درباره مشکلات است. اکثر افراد در وضعیت های قدیمی و شناخته شده احساس راحتی می‌کنند و به حفظ عادت قدیمی در تفکر و رفتار گرایش دارند اما مانند سایر مهارت ها بازسازی شناختی با تمرین و تکرار بهبود می‌یابد.

 

حمایت اجتماعی

تحقیقات نشان می‌دهند که برخورداری از حمایت های اجتماعی آثار استرس را در موقعیت‌های مختلف تعدیل می‌کند. با عنوان مثال درصد مرگ و میر در مردانی که به‌طور مرتب در گردهمایی‌های اجتماعی حضور می‌یابند خیلی پایین‌تر از گروه مشابهی است که در گردهمایی ها اجتماعی حضور ندارند، دانشجویانی که دوستان زیادی دارند نسبت به آنهایی که دوستان کمی دارند در موقع امتحان های دانشگاهی از سیستم ایمنی فعال‌تری برخوردارند.

 

با توجه به تأثیر حمایت اجتماعی بر سیستم ایمنی به‌نظر می‌رسد برخورداری از حمایت‌ها می‌تواند استرس‌های تحصیلی را کاهش دهد.

 

فنون مدیریت زمان

یادگیری فنون مدیریت زمان می‌تواند موجب حداکثر استفاده از وقت شده و عملکرد افراد را افزایش دهد. این فنون در مورد اشخاصی که مسوولیت های متعددی دارند، کاربرد بیشتری دارد. مرحله اول شامل اولویت‌سنجی است. در این مرحله باید فهرستی از تمام مسوولیت های روزانه، هفتگی و ماهانه (به‌طور جداگانه) تهیه شود. آنگاه اموری را که از اهمیت و فوریت بیشتری برخوردارند مشخص نموده و برای آنها اولویت اجرایی در نظر گرفته شود.

 

مرحله بعدی زمانبندی است. در این مرحله برای هر یک از مسئولیت ها زمان مشخص و معینی در نظر گرفته می‌شود. در صورت لزوم امور کم اهمیت حذف می‌شوند و وقت بیشتری برای اولویت‌ها اختصاص می‌یابد. پس از این مرحله، برنامه زمان‌بندی شده وارد فاز اجرایی می‌شود. برای اجرای بهتر برنامه تعیین اهداف کوتاه‌مدت، میان مدت و بلندمدت از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. همچنین می‌توان برای عملکرد مناسب و منطبق با برنامه زمانی پاداش‌هایی در نظر گرفت

منبع:سلامت نیوز

Abolfazl Lotfi بازدید : 255 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

صرف نظر از اینکه انتشار این نامه ها برای تخریب اپل صورت گرفته است، با بررسی آنها می توان متوجه شد استیو جابز مذاکره کننده بسیار زبردستی بوده است.

 

با اینکه «زاکاری سوارد» در سایت «کوارتز» که این مطلب را منتشر کرده است، می گوید این نوع مذاکره کاملا حس لجبازی جابز را نشان می دهد اما ما موافق این نظر نیستیم. این نامه ها نشانی از لجبازی ندارند بلکه نشان می دهند جابز چه فرد باهوش و زیرکی بوده است و توانسته است نامه نگاری را به سمتی پیش ببرد که در آخر برنده شود. در این مطلب بده و بستان میان استیو جابز و جیمز مرداک، پسر روپرت مرداک و تصمیم گیرنده نهایی شرکت HarperCollins را بررسی می کنیم تا متوجه شویم جابز به چه روشی توانست حرف خود را به کرسی بنشاند.

 

ماجرا به این ترتیب بوده است که: اپل و HarperCollins در مورد آوردن ای‌بوک ها به فروشگاه آی‌تیونز برای عرضه در آی‌پد با هم مذاکره می کنند. اپل قرارداد رسمی خود را ارایه کرده است. اما شرکت هارپر کولینز اشکالات مختلفی را به آن وارد کرد. اما در انتها این جابز بود که توانست آنها را متقاعد کند. روش او را نیز در پایین آورده ایم.

 

1. درک اهمیت بحث و مذاکره

با استناد به یکی از ایمیل ها، استیو جابز تلفنی با مرداک صحبت کرده بود. جابز مشغله بسیاری داشته است اما این را نیز می دانست که برخی از مذاکرات بسیار ارزشمند و مهم هستند. برای اینکه مجموعه کاملی از کتاب های الکترونیک داشته باشد باید همه ناشران مهم همچون HarperCollins را برای خودش داشته باشد. البته مساله دیگری نیز در این مذاکره دخیل بود. اینکه اگر در مقابل یک ناشر کوتاه می آمد، این به گوش دیگر ناشران می رسید و آنها نیز ادعاهای خود را داشتند. مذاکره و قرارداد فقط برای همان موضوع خاص اهمیت ندارد، بلکه تاثیری که روی دیگر قراردادها می گذارد نیز مهم است.

 

2. نشان دادن اینکه شما شرایط آنها را درک می کنید و گفتن اینکه چرا پیشنهاد شما بهتر است

جابز نیز همچون دیگران در صنعت نشر و چاپ می دانست که آمازون در تجارت کتاب الکترونیک پیشرو است. مرداک به جابز گفته بود آمازون هر موضوعی رابا قیمت 13 دلار می خرد و با قیمت 9.99 دلار می فروشد اما در سهم فروش آن کتاب ها نیز سهم دارد. با قیمت بالا خریدن و با قیمت پایین فروختن برای طولانی مدت ایده خوبی نیست و جابز نیز در پاسخ مرداک گفته بود: فرم تجارت های کنونی شرکت هایی همچون آمازون باعث فروش ای‌بوک با قیمت کمتر از ارزش واقعی شان می شود. بعلاوه، سود نگرفتن از فروش را نمی توان برای مدت طولانی حفظ کرد. به این ترتیب، هر چه صنعت کتاب های الکترونیک بیشتر رشد کند، سود کمتری نصیب توزیع کننده ها خواهد شد و شما هم باید به سود کمتر قناعت کنید و در نتیجه آنها در آینده روی شرکت هایی سرمایه گذاری می کنند که زیر ساخت و بازاریابی قوی دارند.

استیو جابز ,فن مذاکره,بحث و مذاکره

3. نمایش دو نوع ارزش

جابز در ایمیل های خود دو نوع ارزش را یادآوری کرده است. یکی ارزش مثبت است – چیزی که هابر کولینز در همکاری با اپل به دست خواهد آورد – و دومی ارزش منفی یا چیزی است که هاربرکولینز در عدم همکاری با اپل نصیبش می شود. به طور مثال، جابز در نامه خود نوشته است: «اپل تنها شرکتی است که در حال حاضر تاثیرگذاری بالایی دارد و ما اکنون با چهار موسسه از 6 ناشر بزرگ دنیا در حال همکاری هستیم.» از طرف دیگر او ابزاری بهتر از آمازون به هاربر کولینز پیشنهاد می دهد. از طرف دیگر نیز تهدید بسیار خفیفی می کند که اگر هابرکولینز با اپل کار نکند، از رقبای خود عقب خواهند ماند.

 

4. حسن کلام داشتن

هنگامی که مرداک نخستین نشانه های توافق را بروز می دهد، جابز همه مزیت های مثبت و منفی اپل را برایش توضیح می دهد و واقعیتی را مطرح می کند.

 

از نظر من، HC انتخاب های زیر را دارد:

•   در همکاری با اپل سهم بازار فروش کتاب های الکترونیک به 12.99 و 14.99 دلار خواهید رسید.

 

•   ادامه همکاری با آمازون با سهم فروش 9.99 دلاری. شاید در مدت کوتاه پول خوبی به دست بیاورید اما در مدت طولانی تر، آمازون به شما خواهد گفت که فقط 70 درصد از 9.99 دلار رابه شما می پردازند. در ضمن، در سهام شرکت نیز شریک خواهد شد.

 

•   با پس گرفتن کتاب های از آمازون نیز چون مشتری ها روشی برای خرید ندارند، احتمالا به طور غیر قانونی آنها دانلود خواهند کرد. اگر این روند آغاز شود دیگر به هیچ عنوان نمی تون جلوی آن را گرفت و ضرر مطلق است. به من اعتماد داشته باشید. من قبلا این مساله را به چشم خود دیده ام.

 

5. بازی احساسی

یکی از بزرگ ترین اشتباهاتی که تاجران انجام می دهند این است که فرض می کنند کارهایی که انجام می دهند همه باید عقلانی و منطقی باشد. اما مذاکره، فعالیتی کاملا احساسی است. بیشتر مردم از روی ناخودآگاه، ترس، طمع، نیاز و ... بحث و گفت و گو می کنند. همان طور که خواندید، جابز همه مزایا و خطرات کاری که قرار بودن انجام شود را برای هابرکولینز متذکر شد و فقط به برشمردن مزیت همکاری با اپل تاکید نداشت.

منبع:برترین ها

Abolfazl Lotfi بازدید : 134 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

کارشناس اداره روان وزارت بهداشت،‌ گفت: در ماه رمضان افراد بر هیجانات و وسوسه های درونی خود بیشتر کنترل دارند.

 

وی افزود: به علت اینکه در ماه رمضان افراد از انجام دادن یکسری اعمال خودداری کرده و بر گفتار و خشم خود بیشتر کنترل دارند، باعث می شود تعارضات اجتماعی نیز کاهش پیدا کند و به بهتر شدن روابط اجتماعی کمک زیادی می کند.

 

به گفته افسری، روزه عامل بازدارنده از گناه و شهوت، عامل تقویت اراده، صبر و استقامت، عامل نظم و انضباط و آموزش دهنده قناعت و درمان بیماری ها و ارتقا سلامت افراد است.

 

کارشناس اداره روان وزارت بهداشت تصریح کرد: ماه رمضان فرصت خوبی برای ترک رفتارهای نادرست مانند پرخاش کردن، ادای کلمات زشت و عادات نادرست مانند سیگار کشیدن است.

 

افسری خاطرنشان ساخت: در سایه تمرین یک ماهه که این اعمال و رفتارها در طول روز کنار گذاشته می شوند، آمادگی لازم برای ترک دائمی آنها نیز فراهم می‌شود و فرد می‌بیند که توان کافی برای ترک کامل این اعمال را در سایر ایام نیز دارد.

 

وی در خصوص اثرات جسمانی روزه گرفتن گفت: تحقیقات نشان داده است در طول روزه داری دستگاه گوارش برای حدود چندین ساعت خالی می ماند و در واقع این دستگاه و سیستم اعصاب مرکزی که در هضم و جذب مواد غذایی دخالت دارند استراحت می‌کند و بعد از روزه داری به نحو بهتری اعمال خود را انجام می‌دهند و به عبارت دیگر متابولیسم بدن نرمال می‌شود.

 

کارشناس اداره روان وزارت بهداشت افزود: پیروی از یک برنامه غذایی صحیح در ایام ماه رمضان از اهمیت ویژه ای برخوردار است تا هم بتوان عادات غذایی غلط را اصلاح کرد و هم از برکات معنوی این ماه بهره برد.

منبع:فارس

Abolfazl Lotfi بازدید : 151 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران گفت: معمولاً در انسان شادمانی در تقابل با اندوه جلوه‌ می‌کند. کسانی که هیچ وقت اندوهی را احساس نکرده‌اند، شادی واقعی را نمی‌توانند درک کنند.

 

هیجانات انسان به دو گروه کلی تقسیم می‌شود؛ گروه اول، خلق است که عبارت است از حالت هیجانی نافذی که در کل زندگی روانی فرد متجلی می‌شود و از درون او سرچشمه می‌گیرد.

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران تصریح کرد: گروه دوم عاطفه و حالت هیجانی کوتاه مدتی است که واکنش نسبت به مسائل محیطی است.مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه بهزیستی و توانبخشی افزود: حالت‌های خلقی و عاطفی ممکن است تظاهرات جسمانی نیز داشته باشد یعنی تغییرات فیزیولوژیک یا تظاهر در چهره فرد.

 

این استاد دانشگاه ادامه داد: به عنوان نمونه خلق یا عاطفه شاد با تبسم و خنده با افزایش تحرک مشخص می‌شود در حالی که خلق یا عاطفه افسرده به وسیله چهره در هم کشیدن، آه کشیدن، گریستن یا کاهش فعالیت حرکتی نمودار می‌شود.

 

فدائی افزود: گریستن عمدتاً نشانه‌ای از خلق افسرده یا عاطفه افسرده است و در موجودات اجتماعی از قبیل انسان، افسردگی عموماً حکایت از احساس درماندگی و دور ماندن از جمع را دارد کما اینکه در پستاندارانی نظیر شامپانزه و گوریل نیز حالت‌هایی شبیه به افسردگی انسانی ملاحظه شده است.

 

مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه بهزیستی و توانبخشی تصریح کرد: این حالت به سایر اعضای گروه نشان می‌دهد که یکی از اعضا جدا افتاده است .

 

وی در ادامه گفت: گریستن در انسان به این مفهوم است که فرد دچار افسردگی شده و نیاز به کمک سایر اعضای گروه دارد.

 

این روانپزشک ادامه داد: کارکرد گریستن در کودکان بسیار بارزتر است چرا که کودکان به واسطه گریه ناراحتی خود را به مادر اطلاع می‌دهند اما در انسان به عنوان عالی‌ترین آفریننده، اندوه می‌تواند ناشی از مسائل وجدانی و احساس گناه یا حاکی از نرسیدن فرد به معیارهای اخلاقی مورد نظر باشد.

 

عضو هیئت مدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران افزود: انسان ممکن است به دلایل مسائل انتزاعی نیز دچار حالت اندوه و افسردگی شود و به صورت انعکاسی نیز رنج و اندوه دیگران، او را متأثر و گریان سازد بنابراین گریستن ممکن است دارای جنبه اخلاقی و عنصری از روش‌های ارتباطی گروهی نیز به شمار آید.

 

فدائی در ادامه گفت: معمولاً در انسان شادمانی در تقابل با اندوه جلوه‌ می‌کند و کسانی که هیچ وقت اندوهی را احساس نکرده‌اند شادی واقعی را نمی‌توانند درک کنند.

 

این استاد دانشگاه تصریح کرد: اندوه و گریستن تظاهری از عالی‌ترین صفات انسانی یعنی هم‌حسی، همدردی با افرادی است که مورد ظلم و بی‌عدالتی قرار گرفته‌اند و واکنشی در برابر فقدان‌های مادی یا نارسایی در میل به هدفهای معنوی است.

 

مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ادامه داد:‌ در عین حال گاهی در موارد موفقیت و شادمانی نیز ممکن است با گریستن افراد مواجه شویم که معمولاً علت آن یادآوری فرد از غم و غصه یا سختی‌هایی است که برای رسیدن به مقصود کشیده است.

 

فدائی تصریح کرد: برای نمونه فردی که با زحمات زیاد به موفقیت ورزشی یا هنری رسیده امکان دارد با گریستن به این موفقیت واکنش نشان دهد که معمولاً این وضعیت را به غلط اشک شادی می‌گویند که در واقع آن هم تظاهری از یادآوری اندوه و شکست‌های قبلی فرد است.

منبع:فارس

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 314 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 


 

عدم قطعیت یک واژه وحشتناک است! گاهی اوقات وقایع روزمره باعث ایجاد اضطراب، ترس و عجز می شوند. چه دوست داشته باشید یا نه، به هر حال عدم قطعیت ،یک هنجارجدید است وگاهی این تردید و نامتعینی ما را به شدت می ترساند ، اما ما می توانیم هوشمندانه این ترس ها را تبدیل به انرژی و سوخت حرکت خود کنیم :

 

ما در زمانی زندگی می کنیم که جهان در یک موقعیت غیرپایدار قراردارد .اگر شما می خواهید زمانتان را در این سیاره بگذرانید و به طور مداوم در زمینه کسب تجربه، هنر و تجارت فعالیت داشته باشید، ضروریست فعالانه و عمدا در جستجوی تقویت عدم قطعیت باشید، چرا که یک طرف دیگر عدم قطعیت، فرصت است.

 

هیچ چیز بزرگی برای هیچکس، با انتظار کشیدن اتفاق نمی افتد ، تمام اطلاعات مورد نیازهم به یکباره از آسمان سقوط نمی کند. کارهای بزرگ نیازمند مواجه شدن شما با عدم قطعیت و تردید است . برای بالفعل شدن پتانسیل درونتان با سوالات مداوم زندگی کنید. چاره ای جز این نیست.

 

وقتی که شما توانایی مواجه شدن با عدم قطعیت را پیدا کنید آنگاه نبوغ را در خود بوجود می آورید. مشکلات، اغلب مردم را از پا در می آورد و باعث ناخرسندی، اضطراب، ترس و شک در آنها می شود که بطور معنادار و بالقوه ای تلاش بی وقفه آنها را قبل از آنکه به ثمر برسد، نابود می کند. اما چرا آنها موفق نمی شوند و خود را وادار به مهار انرژی احساسی نمی کنند ؟

 

چه می شد اگر اینگونه نبود ؟

در مواجهه با تردید چه روشی برای تبدیل ترس، اضطراب و شک به انرژی و زیرکی وجود دارد ؟ نقطه عطف ماجراهمین جاست. توانایی شما برای تکیه بر ناشناخته ها هیچ ارتباطی با شانس یا ژنتیک ندارد بلکه بیشتر یک چیز کاملا اکتسابی است. من چندین سال گذشته را صرف مصاحبه با بنیان گذاران طراز اول علم که تحقیقات فراوانی در زمینه های گوناگون از جمله علم اعصاب، روانشناسی ،خلاقیت و تجارت داشتند، گذراندم .

 

به واسطه این کار ، مجموعه ای از طرحها ،تمرین هاو استراتژی ها ایجاد شده است که نه تنها بینش، خلاقیت، نوآوری و حل مشکلات را در بر می گیرد بلکه به بهبود هر چه بیشتر معضلاتی که اغلب به دنبال جستجوی خلاق بوجود می آید کمک می کند.

 

در اینجا پنج استراتژی پایه را برای کمک به شما ذکر می کنیم :

 

1- بازسازی

ما داستان هایمان را در تمام طول روز تکرار می کنیم. من لاغرم. من چاقم. من بااستعدادم. من احمقم. این هوشمندانه است، این احمقانه است. من موفق خواهم شد. من شکست خواهم خورد. من وحشت زده و مضطربم. من بی پروا و پیشقدم هستم.به نظر می رسد خطوط داستان های ما حول و حوش شرایطی خاص ایجاد می شوند که به مراتب تعیین کننده تر از خود وضعیت اصلی است. آنها نه فقط روی تمایلات ما، بلکه روی کیفیت عقاید و راه حل های ما اثرگذار هستند.

 

اگر شما داستانی را خلق کنید که در آن توانمندی و نوآوری وجود داشته باشد این خبر بزرگی است. اما متاسفانه ذهن ما تمایل نیرومندی برای خلق داستانهایی دارد که درآنها تردید وجود دارد و این به مثابه از کار انداختن و بازداشتن خلاقیت است.

 

باز سازی فرایندیست که از شما می خواهد تا خطوط منفی داستان را متوقف کنید . اگر با کاوش در مورد داستان، پایان خوشی را برای آن پیش بینی نمی کنید، داستانی جدید ساخته و بیان کنید، تا با تجربه یک رویداد نامعلوم، نه بعنوان آغاز شکست و رکود بلکه بعنوان راهنمایی برای دستیابی به مقصود و فرصت، قدرت یابید.

 

برای مثال، اگر ریسک شکست داستانتان بالا باشد به جای پرسیدن اینکه آیا من شکست خواهم خورد و ساختن سناریوی مایوس کننده، می توانید بپرسید چطور می توانم جبران کنم ؟ چه کاری باعث موفقیتم خواهد شد ؟ سپس در مورد این سوالات داستانهای جدید بسازید.

 

2- تمرین تمرکز

براساس تحقیقات، تمرکز روی باز سازی وسیله ای فوق العاده قوی برای تکیه کردن بر ناشناخته هاست اما به خونسردی ویژه و توانایی بازبینی و دیدن واقعیات نیاز دارد تا پس از آن لحظات ناراحت کننده ، شگفتی ها امکان بروز یابند .علاوه بر آن، حس مداوم رشد را ایجاد کرده و سبب می شود ساختن زندگی و انجام فعالیت ها در این دنیایی که هنجارجدیدی ندارد ، لذت بخش شود و به شما کمک می کند تا افکار مخرب و محدود کننده را نابود کنید .

 

3- ورزش ذهن

همه ما تحقیقات فراوانی را در مورد ارتباط ورزش با سلامتی، کاهش وزن و پیشگیری از بیماریها مشاهده کرده ایم اما آیا شما از اثرات عمیق ورزش بر روی مغزتان آگاهی دارید ؟

 

برای مثال، تمرینات قلب و عروقی روزانه مخصوصا با شدت بالا، باعث بهبود روحیه ، عملکرد اجرایی ،و قدرت تصمیم گیری بالا، خلاقیت و کاهش اضطراب و ترس می شود.

 

آخرین تحقیقات بعمل آمده نشان می دهد که حتی رشد سلولهای جدید مغزی با ورزش امکان پذیر است ، چیزی که تا چند سال قبل غیر ممکن به نظر می رسید. این همان چیزیست که شدیدا باعث کاهش اضطراب و افزایش انرژی و به تبع آن بهبود خلاقیت و حل مشکلات فرد می شود.

 

4- تک کار بودن

دیگر زمانی که انجام چند کار هم زمان باعث افتخار بود گذشته است . باید بدانید مغز نمی تواند چند کار را با هم انجام دهد فقط سریعا کارها را جایگزین می کند، بعضی اوقات سرعت کافی باعث می شود که باورکنیم کارها را با هم انجام می دهیم اما مشکل اینجاست که هر زمانی که ما کارها را جایگزین هم می کنیم یک افزایش فشار روی مغز ما ایجاد می شود و برای یک تعامل مجدد در ذهن ، از چند ثانیه تا 15 دقیقه وقت لازم است !!! این به طور دیوانه واری مغز مارا درگیر می کند و همزمان بر بهره وری، خلاقیت، افزایش احساس اضطراب و استرس تاثیر می گذارد.

 

همچنین چند کاره بودن نیازمند اینست که شما اطلاعات زیادی را در حافظه کاری خود نگهداری کنید که این کار بوسیله یک قسمت از مغز به نام کورتکس(PFC) انجام می شود. اما PFC مسئول اراده و جلوگیری از ترس و اضطراب نیز هست. چند کاره بودن باعث افزایش فشار روی PFC می شود و این بطور موثری سبب از بین رفتن توانایی آن در جلوگیری از ترس و اضطراب می گردد.

 

ساده ترین راه فقط این است که بگویید نه و هر چیزی را در زمان خودش و با اشتیاق انجام دهید.

 

5- داشتن تکیه گاه

به جای خلق کردن به تنهایی، سعی کنید تا از یک پشتیبان زیرک در روند خلاقیت خود بهره بگیرید. روی آموختن فراوان تمرکز کنید. ساده ترین روش را برای دستیابی به اهدافتان پیدا کنید .کسانی که به ایده شما علاقمند هستید را بیابید و برای ادامه کار از آنها یاری بگیرید . این نه تنها باعث کاهش اتلاف وقت می شود بلکه از نظر روانشناسی با افزایش اطمینان ، خلاقیت شمارا به سوی روند صعودی سوق می دهد.

 

این 5 استراتژی و تمرین می تواند راهی را که شما در مراحل خلاقیت تجربه می کنید تغییر دهد. آنها نه تنها باعث بهبود خلاقیت های نهفته سابق می شود بلکه سبب می شود شما هر تلاش خلاقی را با حسی عمیق تر و خونسردی و لذت تجربه کنید!

منبع:آی بانو

Abolfazl Lotfi بازدید : 141 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

بزرگترین دشمن شما کیست ؟ اصلا تا حالا به این موضوع فکر کرده اید ؟ شاید فکر می کنید دشمنی ندارید اما باید رازی را به شما بگوییم : شما بزرگترین دشمن خودتان هستید ، 6 راهی که با خود دشمنی می کنید را در ادامه بخوانید .

 

برای مدت طولانی من زندگی تک بعدی داشتم و فکر می کردم که فقط باید با روش خاصی زندگی کرد . سعی کردم اشتباهاتم را مرور کنم تا بفهمم چه عاملی سبب شده که موفق نشوم. و فهمیدم که برای اینکه حس راحتی داشته باشم رویاهایم را فراموش کرده ام. باورهایم را نادیده گرفته و خودم را از عشق و خوشبختی با ممانعت از دستیابی به آنها محروم ساختم. اما بعد از مدتی که گذشت و به زندگی ام نگاه کردم با خود گفتم چرا زندگی اینقدر پر از بدبختی است؟

 

واضح است که خودم را خیلی گم کرده بودم. سپس شروع کردم به تغییر دادن چیزهایی که در طول دهه قبل جزو عادتهای من به شمار می رفتند که منجر به مشاجراتی با همسرم شد. نهایتا درحالیکه اشک می ریخت به من گفت :" مارک تو خودت دشمن خودت هستی! خودت !...همه چیز تقصیر خودت است. دیگر نمی توانم تسکین تو باشم ، اگر بخواهی می توانی تغییر کنی اما لازم است که بخواهی و خواهش می کنم بخواه..." . و من پس از مدتها کشمکش های درونی و مطالعات گسترده و حمایت های بی دریغ همسرم و چند نفر از دوستان ، نهایتا توانستم خودم را پیدا کنم.

من می خواهم تجربیاتم را در اختیار شما قرار بدهم چون می دانم که شما نیز گاهی درگیری هایی با شیطان درونتان دارید. بعضی وقتها افکار ما و تصمیم های همیشگی و روتین زندگی بزرگترین دشمن ما محسوب می شوند که باعث می شود من به شما یادآوری کنم که از آن برحذر باشید.

 

1- توقع رضایت همیشگی داشتن

در زندگی هیچ چیز ثابت و همیشگی نیست. همانطور که شادی مطلق وجود ندارد غم و اندوه مطلق نیز وجود ندارد. می توان گفت که تغییر در حس و حال ما وجود دارد که به طور مداوم بین شادی و غم در نوسان است. در هر زمانی به این فکر می کنیم که بعدا چه می شود و چه حسی خواهیم داشت – نوعی مقایسه بین میزان رضایت مندی خود در زمان های مختلف. در این مسیر، برخی از ما که حس غم و اندوه فراوانی داریم ، پس از التیام آن می توانیم به اوج شادی و لذت برسیم. به عبارت دیگر شادی و غم لازم و ملزوم یکدیگرند؛ یکی باعث تقویت دیگری می شود. انسانها باید بدبختی و بیچارگی را بشناسند تا قدر عافیت را بدانند.

 

نکته مهم تمرکز روی جنبه های خوب زندگی است. شاید شما همه لحظه های زندگیتان را آگاهانه سپری می کنید و شاید درک کرده باشید که همه خوشبختی که به دنبالش هستید را درهمان لحظه دارید. اگر حس می کنید که لحظه ای که در آن هستید بهتر از آن چیزی است که می توانست باشد ، لذت شما بیش تر از حد و اندازه آن خواهد شد.

 

2- وسواس در بررسی خطاهای فردی

تصور کنید که در دوره دبیرستان به سر می برید یک سال معدلتان الف ، دو سال بعدی ب و سال بعدتر ج باشد. آیا شما روی داشتن معدل الف و یا ج زیاد فکر می کنید؟ آیا به خاطر معدل پایین خودتان را سرزنش می کنید؟ و یا در دوره ای که معدلتان پایین بود روی علایق و توانایی های شخصی خود تمرکز داشتید؟ من امیدوارم که متوجه ارزش طرز فکر دومی شده باشید.

 

هر روز صبح که از خواب بیدار می شوید، به سه چیز مهم زندگی خود فکر کنید و زمانی که به بستر می روید که بخوابید ذهنتان را پر از فکر های مثبت و کارهای کوچکی که در طول روز به خوبی از پسش بر آمده اید کنید. موفقیتهای خود را آزمایش کنید. قدرت تفکر خود را به سمتی هدایت کنید که باعث به وجود آمدن تاثیرات مثبت در زندگی شود. با خود مرور کنید که چه کارهایی را و چرا اغلب خوب انجام می دهید و خواهید دید که به طور طبیعی راههایی را پیدا می کنید که کارهای دیگر را هم به درستی انجام دهید. مناسب ترین روش برای لذت بردن از موفقیتهای زندگی این است که خود را به خاطر بی کفایتی در گذشته ملامت نکنید. اما در عوض، سعی کنید روی موفقیتهای فعلی مانور دهید.

  

3- داشتن زندگی روتین و مرده

رایج ترین و مخرب ترین اعتیاد در جهان ترسیم یک نوع زندگی راحت و روتین است. چرا وقتی 400 کانال تلویزیونی داریم به دنبال فقط یک سبک زندگی هستید؟ شما مثل کامپیوتر نیستید که تراشه را روی برد نصب کرده و یک برنامه را اجرا کنید ، زندگی چیز دیگری است. زندگی یعنی حیات. زندگی یعنی یادگیری و رشد با وجود هیجانات و استرس ها .

زندگی پر از معماهاست ؛ بعضی از آنها هیچگاه به جواب نمی رسند.این تمایلات ذهن جستجو گراست که به دنبال پاسخ می گردد و در میان ناشناخته ها شجاعانه سیر می کند تا به جواب سوالات خود برسد و همین جستجوهاست که به زندگی معنا می بخشند.

در نهایت ، شما می توانید بقیه زندگی خود را با حس تاسف در باره خود ادامه دهید و روال زندگی خود را با بی تحرکی سپری کرده و یا می توانید همیشه از وجود شگفتیهای زندگی متعجب شوید و از خود به خاطر تلاش برای حل مشکلات تشکر کنید. همه اینها فقط به ذهن خودتان بستگی دارد. اولین گام مشخص این است که خود را متقاعد کنید که از محدوده زندگی روتین خود خارج شوید.

 

4- اعتقادات محدود کننده

شما از عقاید خود رنج نمی برید. شما از بی اعتقادی خود رنج می برید. اگر در خود هیچ امیدی حس نمی کنید، به این معنی نیست که هیچ امیدی وجود ندارد؛ فقط به این علت است که شما به وجود امید اعتقاد ندارید. از آنجایی که ذهن مسوول هدایت بدن است ، نهایتا این ذهن است که باعث می شود رویایی به تحقق برسد و یا بالعکس. واقعیت زندگی شما بازتابی از اندیشه و تفکرات شماست و یکی از راههایی است که باعث می شود هرچه که بدان باور دارید اتفاق بیافتد. بعضی وقتها بهتر است آنچه را که فکر می کنید نمی توانید انجامش دهید حداقل تلاشتان را بکنید و در نهایت متوجه می شوید که شما واقعا می توانید. همه اینها از درون آغاز می شود. شما افکارتان را تنظیم می کنید و تنها کسی که می تواند سر پا نگهتان دارد ، خود شما هستید.

 

5- مقاومت در برابر ریسک پذیری

عشق و خوشبختی با ریسک همراهند . ریسک پذیری یکی از مزایایی است که باعث می شود آغوشتان را به دنیای زیبایی ها و فرصت ها باز کنید. ریسک پذیر بودن به معنی نقطه ضعف نشان دادن نیست ، به معنی نشان دادن بخش هایی از وجودتان است که تا قبل از این آن را نادیده می گرفتید. به معنی روبرو شدن با دنیای بیرون با قلبی پذیرا و پر از صداقت است و گفتن این جمله به دنیا که :"من همین هستم. یا مرا همینگونه قبولم کن و یا ترکم کن"

 

خیلی سخت است که آگاهانه به دنبال خطر برویم. چرا؟ برای اینکه همراه با آسیب هایی است. اگر شما چهره واقعیتان را نشان دهید، این امکان وجود دارد که کسی شما را درک نکند و حتی پس بزند. ترس از چنین عواقبی آنقدر زیاد است که شما مجبورید برای محافظت از خود همیشه پشت نقاب مخفی شوید. اما دقیقا این تنها یک درد مداوم است که شما سعی می کنید از آن فرار کنید.

 

از آنجایی که عشق و خوشبختی نیازمند ریسک پذیری هستند، اگر این ریسک را از خود دور کنید درواقع لذتهای زندگی را از خود دور کرده اید.

 

6- از دیگران انتظار زیادی داشتن

همیشه این ذهنیت با شما همراه است که کارها باید چگونه انجام شوند. این ذهنیت باعث می شود که از واقعیت دور بمانید و باعث می شود که از درک واقعی خوبی های زندگی اجتناب کنید. راه حلش؟ ساده است. از توقعات خود کم کنید. قدرهر آنچه که دارید را بدانید. بهترین ها را بخواهید اما توقعتان را کم کنید. شما مجبورید که با واقعیت به جای جنگیدن ، کنار بیایید. اجازه ندهید که سطح انتظارات شما مانع دیدن خوبی ها و اتفاقات زندگیتان شود. زمانی که از سطح توقعات خود از دیگران و چیزهای دیگر کم کنید، می توانید از ماهیت واقعی آنها همان گونه که هستند لذت ببرید.

اکنون نوبت شماست ، شما چگونه با خودتان دشمنی می کنید؟ به ما هم بگویید.

بر اساس نوشته های :مارک چرنوف

منبع:پرداد

Abolfazl Lotfi بازدید : 116 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

خداوند مهربان که این روزها افتخار بندگی را نصیب ما کرده و ما را همچون بندگان پاکش به مهمانی دعوت کرده به هیچ وجه دلش نمی‌خواهد که بندگانش در سختی قرار بگیرند و رنج و گرسنگی را تحمل کنند. شاهد این مدعا آیه 185 سوره بقره است که می‌گوید«یریدالله بکم‌الیسر ولا یرید بکم‌العسر» «خداوند آسایش شما را می‌خواهد نه زحمت شما را.» اما در ادامه گفته«اجیب دعوه‌الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی» در دعای دعاکننده را هنگامی که مرا می‌خواند پاسخ می‌گویم، پس باید دعوت مرا را بپذیرند»

 

این دعوت خداست. دعوتی که اجابت را بشارت داده. پاسخ این دعوت را خود خدا خواهد داد. او که حاکم آسمان و زمین است. پس مشکل از ماست اگر کم می‌آوریم. مشکل از اندیشه جزء فکر ماست. اندیشه ما که کل را فراموش می‌کند و جزء را در نظر می‌گیرد. گرسنگی را در نظر می‌گیرد و در نظر نمی‌گیرد که این یک دعوت آسمانی است و هر دعوت آسمانی یک پاسخ آسمانی خواهد داشت. پاسخی به وسعت آسمان و زمین آنقدر وسیع که از دایره درک ما خارج است. پس حالا که مهمان خدا شده‌ایم آنچنان رفتار کنیم که لایق مهمانی خداوند آسمان و زمین باشیم. لایق رحمت او! لایق درهایی که این روزها گشوده می‌شود و لایق اجابت شدن.

 

حالا که فرصتی به ما داده شده که از چشمه رحمت بی‌کران خداوند جرعه‌ای بنوشیم، دعوتش را اجابت کنیم و آن چنان بندگی کنیم که اگر روزی دستمان به آسمان بلند شد و دلمان شکست و پریشان شدیم، دعاهای‌مان قبل از پایین آمدن دست‌های‌مان اجابت شود.

 

چرا در هنگام روزه‌داری عصبی می‌شویم؟

یک متخصص تغذیه در این مورد می‌گوید: ذهن و روان و جسم یک مثلث تشکیل می‌دهند که کاملا به هم وابسته‌اند و وقتی جسم دچار یک تغییر شود، ذهن و روان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و بالعکس!

 

این مسئله را افرادی که رژیم غذایی می‌گیرند، تجربه کرده‌اند. به طور مثال فردی که رژیم می‌گیرد، اگر در حالت عادی ساعت 2 بعدازظهر ناهار می‌خورده در زمان رژیم از ساعت 12 ظهر احساس گرسنگی می‌کند. این در واقع بازی ذهن است. دکتر عباس ملکی افزود: در حالت روزه‌داری هم ذهن وارد عمل می‌شود و با یادآوری گرسنگی، شخص را به بازی می‌گیرد.

 

وی گفت: این بازی ذهن روی جسم و روان تاثیر می‌گذارد و فرد حس می‌کند جسمش بی‌رمق شده و این مسئله‌ روی روان او تاثیر می‌گذارد. لذا برخی از افراد در هنگام روزه‌داری، رفتارهای عصبی و هیستریک از خود نشان می‌دهند که اکثرا به بازی ذهن برمی‌گردد.

 

دکتر ملکی در ادامه گفت: در واقع روزه‌داری زمان مناسبی است که ما بتوانیم ذهن را به کنترل خود درآوریم و اجازه ندهیم ذهن، ما را به بازی بگیرد و جسم و روان ما را تحت تاثیر قرار دهد.

 

روزه‌داری موجب ترک عادت می‌شود

وی افزود: یکی از ویژگی‌های انسان در مورد تغذیه این است که به مرور زمان به یک شیوه غذایی عادت می‌کند.

به طور مثال افراد صبح که از خواب بیدار می‌شوند، روش‌های صبحانه خوردنشان متفاوت است و هرفردی به این روش عادت می‌کند و در واقع عادت به مرور تبدیل به نوعی اعتیاد می‌شود. مثلا فرد اگر راس یک ساعت خاص چای یا قهوه نخورد، سردرد می‌گیرد و سیستم زندگی‌اش به هم می‌ریزد. اما روزه نوعی ترک عادت است و به افراد می‌آموزد که روش‌های معمول زندگی را برای مدتی کنار گذاشته و با روشی جدید آداب خوردن را رعایت می‌کنند.

 

بنابراین روزه باعث ترک عادت می‌شود و همین مساله کمک زیادی می‌کند که ما از عادات اعتیادآور تغذیه‌ای دور شویم. دکتر ملکی گفت: البته همین ترک عادت، در افرادی که سیستم تغذیه‌ای درآنها روبه اعتیاد گذاشته، نوعی سردرگمی ایجاد می‌کند.

 

بنابراین ترک عادت در ایام روزه داری هم می‌تواند در افرادی که عادت داشتند به شیوه‌ای خاص غذا بخورند، ایجاد استرس و عصبانیت کند. که البته این نشانه خوبی است. درست مانند کسی که در حال ترک اعتیاد است و حال خوبی ندارد اما پس از این دوره بدنش سم زدایی می‌شود.

 

دکتر ملکی گفت: ترک عادت در ایام روزه‌داری هم به همین نحو است و فرد با تغییر رژیم غذایی خود را از یک اعتیاد تغذیه‌ای رها می‌کند و این یکی دیگر از فواید روزه است.

 

این متخصص تغذیه افزود: روزه داری تمرینی است برای کنترل ذهن و ترک عادت تا بیاموزیم ذهنمان را تحت کنترل خودمان درآوریم تا با تسلط برجسم و روان، موجب عصبی شدن ما نشود و همچنین با همین کنترل کردن، در هنگام تغییر رژیم غذایی، فشاری به بدن وارد نخواهد آمد. چرا که ذهن، بسیار قدرتمند و فعال است و همانقدر که قدرت دارد روی جسم و روان ما تاثیرگذاشته و ما را از مدار خارج کند، همانقدر هم با کنترل صحیح قادر است کارهای بزرگ و اساسی در ما ایجاد کند.

 

وی افزود: در واقع روزه، شکل ظاهری قضیه است و ماه رمضان، فلسفه و باطنی عمیق در پشت خود دارد و در واقع هدف از روزه‌داری فقط نخوردن و نیاشامیدن و تغییر روش تغذیه نیست؛ بلکه هدف، ایجاد یک تحول درونی است که انسان روزه‌دار باید در پایان ماه رمضان به آن تحول درونی دست پیدا کرده باشد و همزمان با عید فطر، عیدی در درون فرد ایجاد شده باشد و فرد شاهد یک تحول در درون خود باشد. بنابراین کنترل آگاهانه افراد در این ایام کمک زیادی به آنها خواهد کرد که درونشان را متحول کنند و با این تحول از رحمت بیکران خداوند برخوردار شوند.

 

پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک

یکی از عواملی که باعث می‌شود ما به هم بریزیم و غمگین شویم و دیگران را هم غمگین کنیم پندار ماست. به محض اینکه در ذهنمان قضاوتی منفی در مورد کسی می‌کنیم. اولین کسی که مورد آسیب قرار می‌گیرد خود ما هستیم. بعد از اینکه این فکر منفی در ذهن ما شکل گرفت، آن را به زبان می‌آوریم و «غیبت» شکل می‌گیرد. هنوز هم اولین کسی که در معرض آسیب است خودمان هستیم. به همین دلیل در شریعت ما غیبت را به خوردن گوشت مرده برادر تشبیه کرده‌اند. چرا که غیبت به همین میزان کراهت دارد و بعد از گفتار، پندار ما تبدیل به کردار می‌شود و ممکن است با رفتاری ناشایست دلی بشکنیم یا حقی را ضایع کنیم. اینجاست که مرتکب ظلم می‌شویم و یقینا نتیجه هرظلمی به خودمان بازخواهد گشت چرا که دنیا دار مکافات است.

 

و خداوند ظالمان را دوست نمی‌دارد. اینجاست که به یاد این حدیث می‌افتیم که «مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان بمانند»

 

ماه رمضان زمان تمرین خوب بودن است. تمرین بد نبودن. آنچه دراین ماه به ما سفارش می‌شود، روزه بودن تمام اعضا و جوارح ماست. روزه بودن ذهن از قضاوت‌ها. چرا که ما حق نداریم در مورد افراد قضاوت کنیم با این حال چشم عادت کرده که عیب‌ها را ببیند و ذهن عادت کرده که افراد را حلاجی کند. عادت کرده‌ایم افراد را زیر ذره بین قرار دهیم و آنچه را به ما مربوط نمی‌شود مورد قضاوت قرار دهیم یا اینکه در قرآن آمده «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از بعضی گمان‌ها بپرهیزید که برخی گمانها گناه هستند.»

 

اما ما عادت کرده‌ایم هرجور دلمان می‌خواهد فکر کنیم. فکر کنیم که فلان زن و شوهر به هم نمی‌آیند و فلان زن از شوهرش سرتر است و فلانی لیاقت این خانه و زندگی را ندارد.

 

از ماست که برماست

در خیابان به افرادی که نمی‌شناسیم نمره می‌دهیم. اگر فردی سوار ماشین آخرین مدل است نگاهش می‌کنیم و در دلمان می‌گوییم، این آدم با این قیافه سوار چه ماشینی شده! آنوقت من...

 

اگر به یک مهمانی یا یک عروسی برویم، بعد از خارج شدن از آنجا به تک‌تک افراد نمره رد یا قبولی می‌دهیم و همه را از روی ظاهرشان قضاوت می‌کنیم و همین امر باعث شده، همه آدم‌ها ظاهر خود را آراسته کنند و فکری به حال باطنشان نکنند چرا که ما از آنها ظاهر را خواسته‌ایم. ما سیرت را فدای صورت کرده‌ایم و آنچه به ما می‌رسد، بازتابی از عمل خودمان است.

 

و واقعا باید بگوییم «از ماست که برماست.»

 

در این ماه فرصت مناسبی است که پندارمان را تربیت کنیم. ذهنمان را مانند یک کودک تحت اختیار بگیریم و به او اجازه ندهیم به هرکجا که دلش می‌خواهد سرک بکشد. برایش

حد و مرز قائل شویم تا از حد خود خارج نشود. ماه رمضان فقط نخوردن و نیا شامیدن نیست. تمرین بندگی است. وظیفه بنده این نیست که در کار سایر بندگان خدا دخالت کند. وظیفه بنده این است که خودش را اصلاح کند.

 

از دست تو زبان!

وقتی ذهنمان آنقدر لاابالی و بی‌قید باشد که هرجور دلش می‌خواهد رفتار کند و هرفکر منفی را به اما القا کند طبیعی است که اگر جلویش را نگیریم و مقابلش نایستیم، زبان هم درگیر خواهد شد. می‌گویند زبان استخوان ندارد اما گاهی برنده‌تر از شمشیر می‌شود.

 

درست است هرکدام از ما بارها دلمان از دست زبان دیگران شکسته و یقینا با زبانمان دل‌های زیادی را شکسته‌ایم.

 

شاید وقت آن رسیده که این زبان را هم کنترل کنیم و نگذاریم دل بشکند و یادمان باشد اگر دلی شکسته شود یقینا و به طور حتم یک روز نتیجه‌اش را خواهیم دید.

 

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

از این مرحله که بگذریم، می‌رسیم به عیب جویی از دیگران! خودمان را بری از هرگناه و اشتباه می‌بینیم و دیگران را زیر ذره بین می‌گذاریم.

 

انگار که هیچ وقت دچار هیچ خطایی نشده‌ایم و همواره پاک و معصوم زندگی کرده‌ایم.

 

خود را پاک می‌دانیم و وظیفه خود که عیب‌های دیگران را پیدا و خودشان و به دیگران گوشزد می‌کنیم.

 

غافل از اینکه حقیقت چیزی غیر از آن چیزی است که ما می‌بینیم و شاید اگر ما در شرایط آن شخص بودیم و جایگاه او را داشتیم و زندگی با ما آنگونه رفتاری کرد که با او کرده ما به مراتب بدتر از او رفتار می‌کردیم.

 

پس یکبار هم که شده به خودمان بگوییم «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت، که گناه دگران برتو نخواهند نوشت»

 

این روزها، روزهای تحول است، روزهای تربیت کردن خود، روزهای ویران شدن. ویران شویم تا شاید از ویرانه‌های وجودمان جوانه‌های عشق بروید.

 

یادمان باشد اگر گرسنگی و تشنگی به ما فشار آورد و گرما اذیتمان کرد بازهم شان ما این است که مهمان خدا هستیم و نگذاریم سختی روزه داریمان دیگران را به سختی بیندازد و «بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم»

منبع:مردم سالاری/سلامت نیوز

Abolfazl Lotfi بازدید : 238 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

مدیرگروه روانپزشکی دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد گفت: روزه‌داری برای بیماران مبتلا به اختلالات روانی خفیف مانند افسردگی، اضطراب و وسواس‌های خفیف مشکلی ایجاد نمی‌کند.

 

فاطمه محرری درباره منع یا امکان روز‌ه‌داری بیماران مبتلا به اختلالات روانی گفت: بطور کلی هر نوع فعالیت معنوی تأثیرگذار می‌تواند در بهبود سلامت روانی بیمار مؤثر باشد، ولی نمی‌توان این نسخه را برای هر بیماری تجویز کرد و بسته به نوع بیماری و شرایط بیمار، وضعیت با نظر پزشک معالج متفاوت است.

 

وی گفت: به هم خوردن نظم خواب و بیداری و تحمل ساعات طولانی تشنگی و گرسنگی در جریان روزه‌داری، برخی بیماران را دچار افزایش اضطراب می‌کند که در این صورت با مشورت پزشک معالج توصیه به روزه گرفتن نمی‌شود.

 

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: مصرف برخی داروهای خاص آنتی‌سایکوتیک مانند کلوزاپین و لیتیوم، بیمار را دچار خشکی دهان و تشنگی شدید می‌کند که اگر آب کافی به آنها نرسد، احتمال آسیب کلیه وجود دارد.

 

دکتر محرری گفت: در شرایط کلی، منعی برای روزه‌داری بیماران روانی وجود ندارد اما در برخی بیماران که به ملاحظات و مصرف داروهای خاص نیاز دارند و شرایط جسمی و روانی مناسبی ندارند، توصیه به روزه گرفتن نمی‌شود.

 

وی با بیان این که مبتلایان به پرخوری عصبی منعی برای روزه گرفتن ندارند، تصریح کرد: اگر این بیماران بتوانند ساعت طولانی روزه‌داری را تحمل کنند، حجم معده‌شان کوچک شده و نه تنها مشکلی برایشان وجود ندارد بلکه به سمت بهبودی نیز پیش می‌روند.

 

محرری درباره بیماران با علایم سایکوتیک نیز گفت: این افراد در دوره حاد بیماری، بهتر است روزه نگیرند و در رابطه با افسردگی‌های شدید و بیماران اورژانس‌های روانپزشکی در شرایط حاد، تا زمانی که به مرحله بهبود نرسند،روزه‌داری توصیه نمی‌شود.

 

این روانپزشک گفت: کاندیدهای الکتروشوک نیز تا زمان بهبود وضعیت بدنی نباید روزه بگیرند.

منبع:سلامت نیوز

Abolfazl Lotfi بازدید : 188 سه شنبه 26 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

وقتی کسی تصمیم می‌گیرد به زندگی خود پایان دهد، دلایل زیادی برای رسیدن به این تصمیم دارد، تصمیمی که یک آسیب اجتماعی را رقم می‌زند و در 10 سال اخیر شکل و شمایل آن تغییر کرده است.

 

در این باره با «محمدعلی محمدی»، آسیب‌شناس گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.

 

خودکشی‌ بیشتر در چه بازه سنی‌ای دیده می‌شود؟

آسیب‌اجتماعی سن و سال ندارد؛ اما برخی بررسی‌های اولیه حاکی از آن است که بیشترین خودکشی‌ها در افراد 15 تا 45 سال رخ می‌دهد و تمایل به خودکشی در 12 تا 15 سالگی به اوج می‌رسد؛ زیرا افراد در این دروه بحرانی‌ترین زمان زندگی خود را طی می‌کنند و بروز تغییر در هورمون‌ها زمینه خودکشی را تقویت می‌کند.

 

یعنی سن نوجوانی، سن خودکشی است؟

نه دقیقاً؛ در این سن بچه‌ها به شدت الگوپذیر می‌شوند و در کشور ما نیز به شدت این الگوها به‌خصوص از طریق رسانه‌ها به مردم تزریق می‌شود.در این سن فرد نه فقط به‌ دلیل ناراحتی، گاهی به دلیل تجربه یک حس یا دیدن عکس‌العمل اطرافیان دست به این کار می‌زند؛ یعنی در یک سریال یا فیلم این اتفاق را می‌بیند و دوست دارد که آن را تجربه کند. به‌عبارتی نمایش دادن خشونت در رسانه تشویق جوانان به آسیب‌اجتماعی است. البته در زمانی که فرد به سن بلوغ نیز می‌رسد، به ‌دلیل بروز تغییرات هورمونی با بحران‌های متعدد روبه‌رو می‌شود و در نتیجه افکار نزدیک به خودکشی در این دوران زیاد می‌شود حتی نوجوانان گاهی از روش‌های عجیبی برای خودکشی استفاده می‌کنند.

 

چه تغییری در روش‌های خودکشی ایجاد شده است؟

بررسی روش‌های خودکشی نشان می‌دهد در کشور ما تعدادی از زنانی که می‌خواهند دست به خودکشی بزنند، خودسوزی می‌کنند. استفاده از دارو، سم، پارگی عروق، حلق آویز کردن و پرش از ارتفاع نیز از روش‌های کلی این عمل به شمار می‌رود. البته روش‌های عجیب دیگری نیز در چند سال گذشته گزارش شده است؛ از جمله اپیدمی خودکشی با قرص برنج که در علاوه بر مناطق شمالی کشور به تهران نیز رسیده است. استفاده از این روش نشانه اوج خشم فرد اقدام‌کننده و جوانی وی است. یک روش عجیب دیگر که در لرستان شایع شد، خودکشی بر اثر گچ خوری بود.

 

چطور یک رسانه می‌تواند مرگ را تزریق کند؟

در ایجاد این حس به هیچ عنوان رسانه را دست کم نگیرید. در خودکشی فرد باید به پوچی برسد، این پوچی همان به اصطلاح ته خط است؛ علل زیادی برای رسیدن به این حس وجود دارد اما وقتی ایجاد شد، مرگ‌آور می‌شود. برای نمونه یک نوجوان به دلیل مشکلات خانوادگی مجبور است تمام روز را کار کند، به مدرسه نمی‌رود، خواسته‌هایش برآورده نمی‌شوند در این بین وقتی به خانه می‌آید تا استراحت کند برنامه‌هایی را از تلوزیون یا ماهواره می‌بیند که او را به سمت خودکشی تشویق می‌کند. برای نمونه در برخی سریال‌ها داستان حول محور فردی می‌چرخد که بعد از خودکشی روحش آزاد شده است، برنامه‌هایی از این دست پوچی و هیجان تجربه کردن دنیای پس از مرگ را تبلیغ می‌کنند. این را نیز باید بگویم که پدیده ناهنجار خودکشی در همه کشورها دیده می‌شود و طبق بررسی‌های روانشناسان در جامعه‌هایی که فیلم‌هایی در زمینه خودکشی و مرگ بیشتر نمایش داده می‌شود افراد تمایل به تجربه نوع دیگری از حیات پیدا می‌کنند. نمایش خشونت توسط رسانه‌های دیداری و گزارش با آب‌‌وتاب خشونت در رسانه‌های مکتوب می‌تواند انگیزه قتل و خودکشی را در میان افراد جامعه به خصوص کسانی که در سن نوجوانی قرار دارند، تقویت می‌کند. در واقع خودکشی نوعی واکنش در مقابل کنش خشونت رسانه‌ای است به طوری در جامعه‌هایی که رسانه‌ها فیلم‌هایی در زمینه خودکشی و مرگ پخش می‌کنند افراد تمایل بیشتری برای تجربه چنین زندگی را دارند.

 

خودکشی قابل پیشگیری است؟

به طور حتم می‌توان از آن پیشگیری کرد؛ بهتر است رسانه‌ها به جای پخش فیلم‌هایی درباره مرگ و گسترش غم در جامعه از موضوع‌هایی برای امیدبخشی استفاده کنند. این نکته را نباید از نظر دور کرد که افسردگی نیز منجر به ایجاد حس پوچی و اقدام به خودکشی می‌شود؛ بنابراین باید این بیماری را در مراحل نخست درمان کرد تا به خودکشی ختم نشود. رسانه‌ها می‌توانند با برنامه‌های مختلف در پیشگیری از خودکشی نقش مثبتی داشته باشند و این موضوع بویژه در رسانه‌های تصویری از اهمیت زیادی برخوردار است. وظیفه همه برنامه‌ریزی برای پیشگیری از بروز ناهنجاری‌های جامعه است. با ارائه آموزه‌های دینی نیز می‌توان از افزایش این آسیب کاست. همچنین دور کردن اسلحه، داروهای مرتبط با خودکشی و برخی از سم‌های کشنده آمار قربانیان خودکشی را کم می‌کند. ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب برای افراد پریشان خاطر، معتاد به مشروبات الکلی و مبتلایان به اسکیزوفرنی از بهترین راه‌های کاهش این آسیب است. البته در کشور ما در مقایسه با آمار جهانی شمار خودکشی خیلی نگران‌کننده نیست بلکه درصد رشد آن است که باید متولیان را نگران کند. در کل پیشگیری از این آسیب نیازمند یک طرح ملی است که اجرای آن با همکاری نهادهای مختلفی همچون آموزش و پرورش، صدا و سیما، بهزیستی، وزارت بهداشت و درمان و وزارت ارشاد امکان پذیر است.

منبع:حمایت سلامت نیوز

Abolfazl Lotfi بازدید : 174 شنبه 23 شهریور 1392 نظرات (0)

 

زندگی پرهیاهو در کلان شهرهای امروزی، موجب شده تا بخش زیادی از زندگی روزمره ما در انبوهی از صداها و تصاویر شلوغ، سپری شود. کسی که از خانه خارج می شود، از همان ابتدای صبح با انواع هیاهوها مواجه است و در هر نقطه از شهر که حرکت کند، این شلوغی ها او را همراهی می کنند.

 

حتی آن دسته از افرادی که در منزل هستند هم، به نوعی از شلوغی ها جدا نیستند. چون آلودگی های صوتی را تجربه می کنند و از همه مهمتر اینکه تلویزیون آنها را رها نمی کند. اما همین عوامل موجب می شود تا افراد بخشی از یک نیاز مهم را فراموش کنند و آن نیاز به گذراندن اوقاتی از زندگی روزمره در سکوت است.

برخی از افراد برای ارضای این نیاز، نیمه شب و نزدیکی های صبح را انتخاب می کنند. مثلا ساعت چهار صبح ممکن است برای برخی از افراد، محبوت ترین زمان باشد. چرا که این زمان، زمانی است که همه جا در سکوت فرو رفته. صدایی از خیابان به گوش نمی رسد، فرزندان در خواب هستند، تلویزیون خاموش است و تلفنی زنگ نمی خورد. به این ترتیب آرامشی دلچسب فراهم است.

سکوت موجب می شود تا هر فردی این فرصت را پیدا کند تا در تنهایی خود فرو رود و به خود بیندیشد. این زمان، فرصت آزادی برای فرد است. فرصتی که کسی از ما چیزی را نمی خواهد و می توان اوقاتی را با حس رهایی سپری کرد.

به نظر می رسد بسیاری از افراد از این بخش از نیازهای درونی خود غافلند و برای هر چیزی وقت گذاری می کنند جز وقتی برای سکوت و آرامش شخصی شان.

باید باور کنید که سکوت، بخشی حیاتی و مهم در زندگی شماست و موجب برقراری تعادل فکری می شود. تنها بودن، برای مدت زمانی مشخص، لحظاتی مفید و مناسب برای تامل داشتن، کار کردن، به علائق شخصی فکر کردن و صرفا از آرامش لذت بردن، احساس جوانی و آسایشی دلچسب را برای انسان به ارمغان می آورد.


اغلب افرادی که با مشکلات و استرس های عصبی مواجه هستند، وقتی لب به سخن باز می کنند به این موضوع اشاره دارند که در جستجوی دقایقی برای سکوت و آرامش هستند

بنابراین این موضوع را فراموش نکنید که سکوت، یک بخش حیاتی در زندگی است. سکوت، فرصتی است برای نظم دهی به تمام هیاهوها، سرو صداها و مشغله های روزمره. سکوت می تواند فرصتی باشد برای دستیابی دوباره به انرژی های از دست رفته و یا تبدیل انرژی های منفی به مثبت.

آنچه مسلم است اینکه اغلب افرادی که در دنیای امروز زندگی می کنند، نیاز مبرمی به تجربه سکوت و آرامش در زندگی روزمره دارند ولی نسبت به این موضوع بی اهمیت هستند و این نیاز را نادیده می گیرند. همین امر موجب خستگی روحی آنها می شود و کسالت را به دنبال دارد. بهتر است همه ما در رابطه با نحوه گذران زندگی مان، قدری تامل داشته باشیم.

 

به خود احترام بگذاریم و وقتی را برای خود اختصاص دهیم. وقتی که تنها و تنها در اختیار ما باشد تا بتوانیم برای مدت زمانی کوتاه، خودمان را از تمامی دغدغه ها فارغ کنیم. نفس عمیقی بکشیم و از خداوند بخواهیم به ما کمک کند تا روزهایی خوب و سرشار از انرژی را تجربه کنیم.

 

از چیزهایی که موجب عصبی شدن ما می شوند دوری کنیم و یا اینکه سعی کنیم در مواجهه به آنها، صبور باشیم. تمرین این صبوری ها به همان اوقات سکوت ما باز می گردد. پس بهتر است برای این اوقات سکوت ارزش بیشتری قائل باشیم و سعی کنیم به هر نحوی که ممکن است این اوقات را در زندگی روزمره مان، جا دهیم.
منبع:tebyan.net

Abolfazl Lotfi بازدید : 191 جمعه 22 شهریور 1392 نظرات (0)

 



آیا انگیزه شما کم است؟شاید شما از شغل خود راضی و برای انجام آن کاملا مشتاق باشید، اما واقعیت این است که همه ما تا حدودی از کمبود انگیزه رنج می بریم و تنها کسانی می توانند با این کمبود ها مبارزه کنند و در کار خود موفق شوند که تمرکز کاری خود را از دست ندهند .

چگونه می توان تمام روز را با انگیزه به کار خود ادامه داد؟
در ادامه به شما چند نکته یاد می دهیم که باعث بهبود عملکرد شما در زمان کاهش انگیزه می شود.

1. ازکارهایی که باید انجام دهید یک لیست تهیه کنید.
زمانی که کارها روی هم انبار می شوند و یا کار زیادی برای انجام دادن دارید، بهتر است یک لیست از آنها تهیه کنید و به ترتیب انجام دهید. همه وظایفتان را یادداشت کرده و روبروی هر کدام را که انجام می دهید علامت بزنید به این صورت شما متوجه می شوید که چقدر از کارهایتان را در طول روز انجام داده اید. احساس موفقیت در انجام کارها ما را تشویق می کند و انگیزه ما را افزایش می دهد.

2. ذهنتان را آزاد کنید.
نا امیدی و استرس می تواند تاثیر عمیقی روی ما داشته باشد و باعث می شود که ما زمانی که تحت فشار هستیم دچار اشتباهاتی شویم. اگر صبح یا بعد از ظهر شلوغی داشته اید، زمانی را به خودتان اختصاص دهید و بیرون از دفتر کار خود بروید می توانید چند قدم پیاده روی کنید و یا به آشپزخانه رفته و برای خود یک فنجان قهوه درست کنید. این کار ها باعث می شوند که دوباره تمرکز خود را بدست آورید.

3. برای یک ساعت از ایمیلتان خارج شوید.
بطور متوسط افراد روزانه دو ساعت و نیم مشغول چک کردن ایمیلهای خود هستند. این مساله شدیدا تمرکز ما را بر هم می زند تا حدی که تمرکز کردن را برای انجام وظایف سخت می کند. برای جلوگیری از این امر باید هر روز برای چند دقیقه صفحات اجتماعی و ایمیلهای خود را کاملا بسته و به خود اجازه دهید که روی کارتان تمرکز کنید.

4. محل کارتان را تمیز نگه دارید.
میز کارتان در مدت کوتاهی می تواند شبیه به یک میدان مین مملو از کاغذها ، لوازم تحریر ، لیوان و دیگر وسایل شود . یک میز کار شلوغ و درهم برهم به نوبه خود می تواند روی سطوح انگیزه تان تاثیر منفی بگذارد. بنابراین همه تلاش خود را برای مرتب نگه داشتن وسایل دورو برتان انجام دهید. با اینکار باعث می شوید که وسایل خود را همیشه در دسترس داشته باشید و آنها راحت پیدا کنید. همچنین می توانید باعث بالابردن بهره وری درنتیجه کاهش زمان جستجوی اشیای خود شوید.

5. با افراد پر انرژی معاشرت کنید.
همه ما در محل کار خود افرادی را می شناسیم که دارای شور و شوق بی پایان هستند و می توانند به همه انرژی مثبت تزریق کنند. زمانی که فاقد انگیزه می شوید، پیش آنها رفته و با آنها گپ کوتاهی داشته باشید. بودن در کنار افراد فعال باعث می شود که بطور مداوم کلمات مثبت و انرژی زا بسمت شما روانه و واقعا الهام بخش شما باشند.

6. روی هدف خود تمرکز کنید.
در میان این هفت نکته شاید مهمترین نکته همین باشد. همیشه در ذهن داشته باشید که چه کاری می کنید و چرا می کنید؟ اگر کارتان زیاد باب میلتان نیست، به این فکر کنید که شاید این کار گامی باشد برای بدست آوردن موفقیت های بعدی.

7. برای خود اهداف شخصی مشخصی ایجاد نمایید.
در اینجا لیستی از کارهایی که باید در خانه و یا محل کارتان انجام دهید وجود دارد که هم شامل اهداف کاری است و هم اهداف شخصی. برای مثال : دوست دارید چه زمانی به ارتقا شغلی دست یابید و یا چه زمانی به تعطیلات بروید؟ در نهای

ت ، این اهداف می توانند به شما در رسیدن به موقفیت های شغلی انگیزه بدهند.

اگر هیچ کدام از 7 نکته گفته شده به شما کمکی نمی کند، ممکن است زمان آن رسیده باشد که نزد مشاورتان رفته و درمورد سایر گزینه های موجود با او صحبت کنید، شاید باید شغلتان را تغییر دهید !!! شغل ما بخش مهمی از زندگی ما محسوب می شود پس خیلی مهم است که ما از آن احساس رضایت و شادمانی داشته باشیم.
منبع:ibanoo.ir

 

Abolfazl Lotfi بازدید : 477 سه شنبه 19 شهریور 1392 نظرات (0)

 


بسیاری از کودکان این حرف را می زنند. البته این احساس، چندان طول نمی‌کشد. اما اگر این احساس ماندگار شد، چه؟ مدرسه رفتن هم بخشی از زندگیست و یک حقیقت...

آیا تا بحال این حس را داشته اید؟
بسیاری از کودکان این حرف را می زنند. البته این احساس، چندان طول نمی‌کشد. اما اگر این احساس ماندگار شد، چه؟ مدرسه رفتن هم بخشی از زندگیست و یک حقیقت. مدرسه کمک می کند تا به آینده ای که برای خود متصور شده اید برسید. پس بیایید کمی درباره مدرسه و اموری که در صورت تنفر از مدرسه باید انجام دهیم صحبت کنیم.
 
نشانه های استرس ناشی از مدرسه رفتن
هنگامی که درباره مدرسه رفتن نگرانید، این نگرانی روی جسم شما اثر می گذارد. کودکی که درمورد مدرسه نگران است، ممکن است دچار سردرد یا معده درد شده  و یا احساس سرگیجه بکند.


مشکلات خواب نیز نشانه ای از این استرس است. اگر به اندازه ی کافی نخوابید، در طول روز دچار خستگی و بد خلقی شده  و همین بد خلقی، مدرسه را برایتان غیر قابل تحمل تر می کند.


اگر استرس بر شما حاکم شود، در تصمیم گیری ها مشکل پیدا خواهید کرد. صبح که می خواهید راهی مدرسه شوید، نمی دانید چه بخورید، چه بپوشید و یا چه چیزی برای نهار ببرید. تمایل ندارید به مدرسه بروید؛ پس همه وسایلتان را کنار می گذارید. دیگر قصد ندارید به مدرسه بروید و اتوبوس را هم از دست می دهید. گویا دوباره خانه ماندن بهترین راه است، اما با این کار، فقط رفتن به مدرسه در روز بعد را سخت تر می کنید.
 
چرا برخی از بچه ها از مدرسه متنفرند؟
اگر از مدرسه بدتان می آید، اولین گام اینست که دلیل آن را پیدا کنید. شاید به این خاطر مدرسه را دوست ندارید که یک بچه شرور شما را اذیت می کند یا کسی را که از او خوشتان نمی آید، دائما سر به سر شما می گذارد. شاید هم با معلمتان نمی توانید کنار بیایید. احساس غریبی دارید و از اینکه دوستان زیادی ندارید احساس نگرانی می کنید.

بعضی وقت ها نیز مشکل به کلاس ها و فعالیت های کلاسی مربوط می شود. شاید فعالیت کلاسی آنقدر آسان باشد که شما را کسل کند یا آنقدر سخت باشد که احساس کنید به اندازه دیگرهمکلاسی هایتان باهوش نیستید تا آن را حل کنید. شاید روخوانی برایتان سخت باشد و با این حال مجبورید به دفعات آن را انجام دهید. این مسائل شما را  روز به روز عقب می اندازد و احتمالا هرگز به موفقیت نخواهید رسید.

وقتی بدانید که چرا مدرسه را دوست ندارید، اقداماتی را آغاز می کنید تا شرایط را بهتر کنید.
 
راه حل
فکر خوبیست که درباره مشکل مدرسه رفتن خود با کسی صحبت کنید. مادر، پدر، معلم، بستگان نزدیک یا مشاور مدرسه، کسانی هستند که می توانند به شما در این باره کمک کنند. اگر مشکل، آزار و اذیت جسمی و یا ترساندن شماست، حتما آن را با یک بزرگتر مطرح کنید.

راه دیگر، نوشتن احساسات خود درباره مدرسه در یک دفترچه است. این روش باعث می شود احساساتی که درون تان رخنه کرده خارج شوند. البته باید این دفترچه را از دید دیگران مخفی نگه دارید.

اگر احساس آشفتگی کرده  و فکر می کنید از پس تکالیف تان بر نمی آیید، معلمها و مشاور تربیتی مدرسه حتما به شما کمک خواهند کرد. آنها از شما توقع دارند تا راه یادگیری این مسائل را بپرسید. اگر تمامی مشکلات تان جدی به نظر برسد، مشاور کمک می کند تا آنها را اولویت بندی کنید. اگر به کمک های ویژه نیز احتیاج پیدا کنید، این کمک ها در اختیارتان قرار می گیرد. اجازه ندهید که مشکلات تان بیش از اندازه طول بکشد. مطمئنا فرا گیری یک فصل، آسان تر از آموختن یک کتاب خواهد بود.
 
چگونه درباره مدرسه احساس بهتری داشته باشیم
دفعه بعد که احساس کردید از مدرسه تنفر دارید، این نکات را بکار ببندید:
•هر چیزی را که درباره مدرسه دوست ندارید یادداشت کنید.


•سپس هر چیزی را که در مدرسه از آن لذت می برید بنویسید. ( حتی اگر زنگ تفریح و خوردن نهار باشد؛ همین موارد می تواند شروع خوبی باشد)


•حال، چه تغییراتی می توانید روی لیست " چیزهایی که دوست ندارید" اعمال کنید؟ آیا اگر معلم، شما را برای پاسخ گویی صدا کند، به یاد داشتن انجام تکالیف موجب می شود که حس اعتماد به نفس بیشتری بکنید؟ آیا می توانید راهی برای نشان دادن علاقه و استعدادهای خود پیدا کنید؟ آیا حتی اگر یک دوست جدید هم پیدا کنید، احساس تنهایی کمتری می کنید؟ یا حتی احساس بهتری نمی کنید، اگر کسی را از تنهایی درآورید؟ چه کارهایی برای یافتن دوستان جدید انجام می دهید؟
 
البته همه چیز را هم نمی توانید در این لیست تغییر دهید. شاید آن پسر بچه شرور به این سادگی ها هم دست بردار نباشد یا شاید رو خوانی کردن همیشه یک مشکل باقی بماند؛ اما مهم نیست. به مسائلی توجه کنید که قادر به تغییر آنها بوده  و بتوانید طراوت را در مدرسه خود دوباره ایجاد کنید.

گردآوری : مجله اینترنتی پاتوق پارسی

منبع:hamsar.ir

Abolfazl Lotfi بازدید : 146 یکشنبه 17 شهریور 1392 نظرات (0)

درست است که در کودکی همه ما، ترس از دراز شدن دماغ وادارمان می کرد دروغ هایمان را لو بدهیم و دماغ?مان را حفظ کنیم، اما حالا دیگر می دانیم دماغ هیچ دروغگویی شبیه پینوکیو دراز نمی شود و راه های دیگری برای کشف دروغ وجود دارد، راه هایی که بعضی کاملا به شناخت ما از افراد مقابل?مان ربط دارد و بعضی های دیگر، مثل همین راهنمایی که می خوانید، علمی و کارشناسی شده، توسط متخصصان علم روان شناسی و زبان بدن، کشف شده است...

دروغگو لبخند می زند

شاید فکر کنید لبخند، تنها راه انتقال حس های درست است، اما اصلا این طور نیست و گاهی دروغگوها لبخند می زنند تا حواس شما را از اصل قصه پرت کنند و حرف خودشان را به کرسی بنشانند، اما متخصصان دروغ سنجی معتقدند حتی دروغگوهای لبخندزن هم نمی توانند برای مدت طولانی به صورت تان نگاه کنند و معمولا سر را بیش از اندازه تکان می دهند و حواس?تان را به اطراف پرت می کنند. قرمزی گونه ها، گشادی پره های بینی، تنفس سریع و پلک زدن مداوم، علایمی است که می تواند یک دروغگوی حرفه ای را لو بدهد و نشان دهد طرف مقابل بیش از اندازه مغزش را درگیر کرده است.

چطور حرف می زند؟

این یک راه حل ساده برای تشخیص دروغگویی افراد نزدیک است. تن صدای افراد دروغگو، معمولا عوض می شود و حتی ممکن است بعضی از واژه ها را بکشد یا روی آنها تاکید کند. به لب ها هم نگاه کنید. معمولا دروغگوها بعد از پایان هرجمله، لب ها را به هم فشرده می کنند یا به سمت پایین می کشند.

لبخند دروغی افسانه نیست

این را همه ما در فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی دیده ایم؛ اینکه آدم بد داستان، یک جایی یک لبخند بدجنسانه می زند و دستش رو می شود. شکل عامیانه روایت این راه حل همین است؛ به لبخندها توجه کنید و با توجه به شناخت از طرف مقابل تشخیص دهید این لبخند چقدر با واقعیت سازگار است یا نیست.

چطور حرف می زند؟

این یک راه حل ساده برای تشخیص دروغگویی افراد نزدیک است. تن صدای افراد دروغگو، معمولا عوض می شود و حتی ممکن است بعضی از واژه ها را بکشد یا روی آنها تاکید کند. به لب ها هم نگاه کنید. معمولا دروغگوها بعد از پایان هرجمله، لب ها را به هم فشرده می کنند یا به سمت پایین می کشند.

صداقت یکپارچه است

دروغگوها معمولا پشت تلفن یا در متن یک ایمیل راحت تر دروغ می گویند چون کنترل بدن برای گفتن حقیقتی که وجود ندارد سخت است. اگر یک نفر داستانی برای شما تعریف می کند و به آن مشکوکید، به حرکت های دست و بدنش دقت کنید. اگر صداقت در زبان نباشد، بدن هم همراهی نمی کند. دست ها بی ربط به داستان تکان می خورند، حرکت های شانه مصنوعی است و پاها معمولا دچار نشانگان بیقراری می شوند. به همین دلیل است که خیلی از دروغگوها دست هایشان را به هم گره می زنند و پایین تر از سطح دید قرار می دهند یا اصلا آنها را پشت سرشان مخفی می کنند.

واژه ها مهم اند

دروغگوها از واژه هایی مثل اما، به جز، در غیر این صورت و... استفاده نمی کنند چون یک چرای ساده و ناگهانی شما ممکن است حسابی آنها را به دردسر بیندازد. من، خودم و... هم در جملات دروغی کمتر استفاده می شود چون از نظر روان شناسی آنها در ناخودآگاه خود، می خواهند شریف باشند و این حرف ها را به خودشان نسبت ندهند.

سوال های ساده جواب ساده دارند

وقتی سوال سختی می پرسید، خیلی طبیعی است طرف مقابلتان برای جواب دادن به دوردست ها خیره شود، مکث کند و بعد حرف بزند، اما وقتی سوال های ساده شما تمام این عکس العمل ها را نشان می دهد، حق دارید شک کنید و بین تمام آن من و من کردن های طرف مقابل به این فکر کنید از چه فرار می کند.

از واژگان کلیدی استفاده کنید

اولین نکته ای که برای مصاحبه به روزنامه نگارها یاد می دهند، پرسیدن سوال هایی است که با «چ» شروع می شود؛ چرا، چطور، چگونه و...این یعنی از طرف مقابلت جزییات را بپرس تا به اصل جواب برسی. دروغگوها، معمولا داستانی کلی تعریف می کنند، پس حوصله کنید و جزییات را دانه به دانه با پرسیدن این سوال ها بپرسید. دروغ ها هیچ وقت جزییات ندارند.

گردآوری: مجله اینترنتی زیگیل

منبع:سلامت ایران

Abolfazl Lotfi بازدید : 171 شنبه 16 شهریور 1392 نظرات (0)

 


براساس برآوردهای ژاپن در این کشور 500 هزار کودک در سن مدرسه از نظر آسیب شناختی به اینترنت معتاد هستند، عاملی که موجب شده کارشناسان راهکار برگزاری اردوهای بدون گجت و اینترنت را از سال آینده اجرایی کنند.

براساس یک تحقیق انجام شده توسط دولت ژاپن 518 هزار دانش آموز ژاپنی 12 تا 18 سال از نظر آسیب شناختی به اینترنت اعتیاددارند.

این تحقیق توسط دانشگاه نیهون با انجام نظر سنجی از 100 هزار دانش آموز انجام و مشخص شده است که در 8.1 درصد از آنها در وضعیت مشکوک به اعتیاد به سر می‌برند.

از میان افرادی که علائم ظاهری اعتیاد به اینترنت به ویژه فکر دائم فعالیتهای آنلاین در تمام ساعات روز، نشانه‌های افسردگی، کاهش عملکرد در مدرسه، ترومبوز سیاهرگی عمقی داشتند، 23 درصد اختلال خواب و 15 درصد بیداری شب هنگام داشتند.

وزارت سلامت، کار و رفاه ژاپن برای مقابله با این وضعیت در نظر دارد با گسترش تحقیقات خود اردوهای بدون اینترنت راه اندازی کند که طی آن کودکان از رایانه ها، تلفنهای هوشمند و کنسولهای بازی قابل حمل خود جدا شوند.

این اردوها که دولت ژاپن از سال آینده آنها را راه اندازی می‌کند بر فعالیت در هوای آزاد و فعالیتهای گروهی تمرکز می‌کند تا بر ارزش ارتباطات چهره به چهره بیافزاید.

علاوه براین کودکان در جلسات مشاوره با روانپزشک و روان درمانگر بالینی شرکت می‌کنند تا علت و ریشه اعتیاد آنها به اینترنت مشخص شود.

مارک دی گریفیتس استاد روانشناسی دانشگاه ناتینگهام ترنت که کتاب”آیا واقعا اعتیاد به اینترنت وجود دارد» را نوشته اعلام کرده است که اعتیاد به اینترنت دارای پنج معیار کلیدی است.

این معیارها عبارتند از”قابل ملاحظه بودن» به معنای تبدیل شدن اینترنت به مهمترین و برجسته ترین فعالیت در زندگی فرد که بر احساسات، رفتار و تفکراتش تأثیر گذار است.”تغییر حالت» به معنای تحت تأثیرقرار گرفتن عاطفی با استفاده از اینترنت.”تساهل» به معنای صرف زمان قابل توجه در اینترنت برای گرفتن تأثیر عاطفی.”نشانه‌های ترک» به معنای ایجاد استرس عاطفی یا فیزیکی برای فردی که ناگهان فعالیتهای اینترنتی خود را متوقف می‌کند.”بازگشت» به معنای تمایل فرد معتاد برای بازگشت ساده به رفتار خود حتی پس از سالها کنترل.

با همه این توصیفات اعتیاد به اینترنت هنوز هم پدیده ای است که شناخت اندکی روی آن وجود دارد.

برخی از کارشناسان اعتقاد دارند که برنامه ژاپن می‌تواند به شهروندان خود و سایر معتادان به اینترنت در سراسر جهان کمک کند تا علتها و ریشه‌های درمان اعتیاد به اینترنت را بررسی کنند.
منیع:سلامت نیوز

 

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    برگزیده ها
    ست لباس کریمس
    http://www.zigil.ir/uploads/fardahosting/1392/10/02/7/24bc4373e501.jpg


    راهی برای از بین بردن
    لک صورت

    http://www.zigil.ir/uploads/mobin/1392/10/01/5/8f1685e3f901.jpg


    تصاویر خودرو تویوتا
    هایلندر 2014

    http://www.pedal.ir/wp-content/uploads/meet-the-2014-toyota-highlander-photo-gallery_5-200x150.jpg


    بیوگرافی سید علی ضیاء

    عکس زیبای علی ضیا و خواهرش


    رنو مگان کروک 2013
     رنو مگان کروک پس از جراحی زیبایی! +تصاویر


    عکس های دیده نشده
    مهران مدیری
    عکس های هرگز دیده نشده از مهران مدیری

    راه کاهش چین و چروک
     صورت
    10 راه کاهش چین‌ و چروک صورت

    اس ام اس های غمگین
    و تیکه دار دی ماه
     اس ام اس های غمگین و تیکه دار دی 92 (سری اول)

    چگونه عالی صحبت کنیم
    چطور عالی صحبت کنیم

    تصاویر مراسم حراج
    پیراهن مالدینی
     مراسم حراج پیراهن مالدینی +تصاویر

    جاذبه های گردشگری
    بوئنوس آیرس
     جاذبه های گردشگری بوئنوس آیرس

    بیوگرافی سپیده خداوردی
     بیوگرافی سپیده خداوردی + تصاویر سپیده خداوردی

    نقاشی های خارق العاده
    از طبیعت
     نقاشی های خارق العاده از طبیعت بکر و رنگارنگ (سری اول)
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1204
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 50
  • آی پی امروز : 80
  • آی پی دیروز : 72
  • بازدید امروز : 199
  • باردید دیروز : 155
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 978
  • بازدید ماه : 2,480
  • بازدید سال : 24,786
  • بازدید کلی : 2,013,675
  • کدهای اختصاصی